#ته_قصه_ی_ما
✍نویسنده : #کیمیا_ذبیحی
✨ژانر: #عاشقانه #غمگین #معمایی
📑تعداد صفحات: 413
📑خلاصه:
چه حسی بهت دست میده اگه یه روز از خواب بیدار شی و هیچ چیز و هیچکس دور و برت رو نشناسی ؟ باید حال عجیبی باشه نه ؟ یکی ادعا کنه پدرته .. یکی بگه مادرته ! اون روز به سر شه و بخوابی . فردا که بیدار میشی بازهم کسی رو نشناسی ! حس و حال دیوونه کننده ایه !
میخوام از دختری بگم که دقیقا همین حال رو داره . میگن اون دیوونه ست . اما من اسمش رو گذاشتم شیفته !
کسی میتونه سر از گذشته ی مبهمش دربیاره ؟ یا ... کسی هم کمکش میکنه ؟.....
پایان خوش
https://t.me/mydaryaroman