English Training with Mr. Saddiqiآموزش انگلیسی با استاد صدیقی


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Linguistics


لینک کانال👇
https://t.me/joinchat/AAAAAFae4k-me580oJsU4Q
mrSaddiqienglishlearning
لینک‌گروه👇
t.me/internationalchattinggr
آی دی مسؤل کانال
https://t.me/MrSaddiqi1993

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Linguistics
Statistics
Posts filter


Forward from: 💎 الماس شرق 💎
🔸بازی هیجان انگیز فردا بین دو تیم 💠اتک انرژی هرات | ابومسلم فراه 🌍کدام تیم برنده خواهد شد ؟
Poll
  •   اتک انرژی هرات 🌍
  •   ابومسلم فراه 🌍
  •   مساوی 🔴
156 votes


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
لینک اول کانال 👇


Describe Your House 🏡 🏠 🏠
https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


‍ ♻️کلمات گیج کننده

❇️این کلمات دیکته ی نزدیک به هم دارند اما معنی متفاوت دارند:


✳️Follow- دنبال کردن و پیگیری کردن
✳️Fellow – مردک ، یارو

✅Middle میانی ، وسط
✅Meddle فضولی کردن

♻️Even عدد زوج/ حتی
♻️Event رویداد

❇️Envelop دور چیزی را گرفتن، احاطه کردن
❇️Envelope پاکت نامه

✅Sew دوختن، خیاطی کردن
✅Sow بذر پاشیدن
✅Saw اره کردن ، اره

✳️Quality کیفیت
✳️Qualify واجد شرایط شدن ، صلاحیت داشتن

♻️Ripe رسیده، پخته بالغ و جاافتاده
♻️Rip پاره کردن، شکافتن، دریدن

✅Jelly ژله
✅Jolly خوشحال و شوخ

❇️Desert بیابان
❇️Dessert دسر

✳️Diary دفتر خاطرات روزانه
✳️Dairy لبنیات

✅Quit ول کردن، دست کشیدن
✅Quiet خاموش و ساکت
✅Quite کاملا ، واقعا

♻️Recent / اخیرا، جدیدا، تازه
♻️Resent خشمگین شدن، رنجیدن از

✳️Revise بازبینی و اصلاح کردن
✳️Devise تدبیر کردن درست کردن

❇️Hazyمبهم و نامشخص
❇️Lazy تنبل و تن پرور

♻️Inhibit ممنوع کردن و بازداشتن
♻️Inhabit ساکن شدن

✅Deport تبعید کردن
✅Report گزارش دادن

❇️Immortal ابدی و جاویدان
❇️Immoral غیراخلاقی

✳️Commend تعریف و تحسین کردن
✳️Command فرمان، فرمان دادن

✅Serial سریال ، مجموعه ی تلوزیونی
✅Cereal حبوبات

♻️Canal مجرا و آب راه
♻️Channel شبکه ی تلوزیونی



لینک اول کانال 👇


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
Topic about My #Neighborhood



لینک اول کانال 👇


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


جملات کابردی انگلیسی:

1. The power is out.
برق قطع شده است.

2. When will the electricity come back?
برق کی وصل می‌شود؟

3. We had a power outage last night.
دیشب برق ما قطع شد.

4. There’s no electricity in the whole area.
در کل منطقه برق نیست.

5. I think there’s a problem with the power supply.
فکر می‌کنم مشکلی در تأمین برق وجود دارد.

6. The lights suddenly went off.
چراغ‌ها ناگهان خاموش شدند.

7. Do you know what caused the power outage?
می‌دانی دلیل قطع برق چه بوده است؟

8. Please turn off all appliances until the power comes back.
لطفاً همه وسایل را خاموش کن تا برق برگردد.

9. The power is back on!
برق برگشت!

10. We need to be careful with the power usage during the blackout.
باید در مصرف برق در زمان قطع برق محتاط باشیم.



لینک اول کانال 👇


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


‍ ‌✳️چند عبارت کاربردی

✅That's not true.
صحیح نیست.

✅That's not right.
درست نیست.

✅You've got that wrong.
غلط فهمیدی.

✅You've got it all wrong .
کلا غلط برداشت کردی.

✅You missed the boat.
فرصت را از دست دادی.

✅Wrong on both counts .
هر جور حساب کنی اشتباهه.

✅You're wrong.
اشتباه می کنی.

✅You're dead wrong.
کاملا اشتباه می کنی.

✅You're off .
به باغ نیستی.

✅You're way off base.
خیلی از موضوع دوری.



لینک اول کانال 👇


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


زمان‌های انگلیسی شامل ۱۲ زمان اصلی هستند که به سه دسته کلی گذشته (Past)، حال (Present) و آینده (Future) تقسیم می‌شوند:

1. حال ساده (Present Simple)

ساختار: فاعل + فعل اصلی (به صورت ساده، با افزودن s به سوم شخص مفرد)
معنی: بیان واقعیت‌ها، عادات یا رویدادهای عمومی
مثال:

• I study every day.

• من هر روز مطالعه می‌کنم.

2. حال استمراری (Present Continuous)

ساختار: فاعل + am/is/are + فعل با -ing
معنی: عملی که در حال حاضر در حال انجام است
مثال:

• She is reading a book.

• او دارد کتاب می‌خواند.

3. حال کامل (Present Perfect)

ساختار: فاعل + have/has + قسمت سوم فعل (Past Participle)
معنی: عملی که در گذشته انجام شده و اثر یا نتیجه آن هنوز باقی است
مثال:

• I have finished my homework.

• من تکالیفم را تمام کرده‌ام.

4. حال کامل استمراری (Present Perfect Continuous)

ساختار: فاعل + have/has been + فعل با -ing
معنی: عملی که در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه داشته است
مثال:

• They have been working for two hours.

• آن‌ها دو ساعت است که دارند کار می‌کنند.

5. گذشته ساده (Past Simple)

ساختار: فاعل + فعل گذشته (Past)
معنی: عملی که در گذشته انجام شده و تمام شده است
مثال:

• He visited Paris last year.

• او پارسال پاریس را بازدید کرد.

6. گذشته استمراری (Past Continuous)

ساختار: فاعل + was/were + فعل با -ing
معنی: عملی که در گذشته در حال انجام بوده است
مثال:

• I was watching TV when you called.

• داشتم تلویزیون تماشا می‌کردم که تو زنگ زدی.

7. گذشته کامل (Past Perfect)

ساختار: فاعل + had + قسمت سوم فعل
معنی: عملی که قبل از عمل دیگری در گذشته انجام شده است
مثال:

• She had left before I arrived.

• او رفته بود قبل از اینکه من برسم.

8. گذشته کامل استمراری (Past Perfect Continuous)

ساختار: فاعل + had been + فعل با -ing
معنی: عملی که در گذشته شروع شده و تا نقطه‌ای در گذشته ادامه داشته است
مثال:

• They had been studying for hours before the test.

• آن‌ها ساعت‌ها درس خوانده بودند قبل از امتحان.

9. آینده ساده (Future Simple)

ساختار: فاعل + will + فعل ساده
معنی: عملی که در آینده اتفاق خواهد افتاد
مثال:

• I will call you tomorrow.

• فردا به تو زنگ می‌زنم.

10. آینده استمراری (Future Continuous)

ساختار: فاعل + will be + فعل با -ing
معنی: عملی که در آینده در حال انجام خواهد بود
مثال:

• This time tomorrow, I will be traveling.

• فردا این موقع، در حال سفر خواهم بود.

11. آینده کامل (Future Perfect)

ساختار: فاعل + will have + قسمت سوم فعل
معنی: عملی که تا نقطه‌ای در آینده تمام خواهد شد
مثال:

• By next week, I will have finished the project.

• تا هفته آینده، پروژه را تمام کرده‌ام.

12. آینده کامل استمراری (Future Perfect Continuous)

ساختار: فاعل + will have been + فعل با -ing
معنی: عملی که تا نقطه‌ای در آینده به طور مستمر ادامه داشته است
مثال:

• By 2025, they will have been living here for ten years.

• تا سال ۲۰۲۵، آن‌ها ده سال است که اینجا زندگی کرده‌اند.

لینک اول کانال 👇


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


آب و هوا: Weather به انگلیسی:

• تلفظ: /ˈwɛðər/

• معنی فارسی: آب‌ و هوا، وضعیت جوی

تعریف:

کلمه "Weather" به شرایط جوی یک مکان خاص در یک زمان مشخص اشاره دارد، مانند دما، باد، رطوبت، باران، برف و غیره.

انواع وضعیت‌های جوی (Weather conditions):

• Sunny (/ˈsʌn.i/) – آفتابی

• Rainy (/ˈreɪ.ni/) – بارانی

• Cloudy (/ˈklaʊ.di/) – ابری

• Windy (/ˈwɪn.di/) – بادی

• Snowy (/ˈsnoʊ.i/) – برفی

• Stormy (/ˈstɔːr.mi/) – طوفانی

• Foggy (/ˈfɑː.ɡi/) – مه‌آلود

چند مثال با ترجمه:

• How is the weather today?
امروز آب و هوا چطور است؟

• The weather is very cold and snowy in winter.
در زمستان هوا بسیار سرد و برفی است.

• I love sunny weather because it makes me happy.
من هوای آفتابی را دوست دارم چون باعث خوشحالی‌ام می‌شود.

• The weather forecast says it will be rainy tomorrow.
پیش‌بینی هواشناسی می‌گوید فردا بارانی خواهد بود.

• Windy weather is common in autumn.




https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


لیستی از کارهای روزمره به زبان انگلیسی همراه با معنی و تلفظ فارسی:

• Wake up (وِیک آپ) - بیدار شدن

• Get up (گِت آپ) - بلند شدن از تخت

• Brush teeth (بِراش تیث) - مسواک زدن

• Take a shower (تِیک اَ شاوِر) - دوش گرفتن

• Get dressed (گِت دِرِسد) - لباس پوشیدن

• Have breakfast (هَو بِرِکفِست) - صبحانه خوردن

• Go to work (گُو تو وُرک) - به سر کار رفتن

• Study (اِستادی) - مطالعه کردن

• Have lunch (هَو لانچ) - ناهار خوردن

• Do the dishes (دو دِ دیشِز) - ظرف شستن

• Clean the house (کلین دِ هاوس) - تمیز کردن خانه

• Go shopping (گُو شاپینگ) - خرید کردن

• Watch TV (واچ تی‌وی) - تلویزیون دیدن

• Exercise (اِکسِرسایز) - ورزش کردن

• Have dinner (هَو دینر) - شام خوردن

• Go to bed (گُو تو بِد) - به رختخواب رفتن

• Sleep (سلیپ) - خوابیدن



عبارات بیشتر برای کارهای روزمره به همراه معنی و تلفظ فارسی:

عبارات دیگر برای کارهای روزمره

• Make the bed (مِیک دِ بِد) - مرتب کردن تخت

• Prepare breakfast/lunch/dinner (پریپِر بِرِکفِست/لانچ/دینر) - آماده کردن صبحانه/ناهار/شام

• Take out the trash (تِیک آوت دِ تِرَش) - بیرون بردن زباله

• Walk the dog (واُک دِ داگ) - سگ را به پیاده‌روی بردن

• Read a book (رید اَ بوک) - کتاب خواندن

• Write emails (رایت ایمِیلز) - ایمیل نوشتن

• Talk on the phone (تالک آن دِ فون) - تلفنی صحبت کردن

• Drive to work/school (درایو تو وُرک/اِسکول) - رانندگی به سمت محل کار/مدرسه

• Cook dinner (کوک دینِر) - شام پختن

• Do laundry (دو لاندرِی) - لباس شستن

• Iron clothes (آیرِن کلُوز) - اتو کردن لباس

• Feed the pets (فید دِ پِتس) - غذا دادن به حیوانات خانگی

• Check emails (چِک ایمِیلز) - بررسی ایمیل‌ها

• Go for a run (گُو فور اَ ران) - دویدن

• Meditate (مِدیتِیت) - مدیتیشن کردن





https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


20 لغت ضروری انگلیسی همراه با تلفظ و معنی فارسی:

بخش هشتم:


---

### 1. accept
تلفظ: /əkˈsɛpt/
معنی: پذیرفتن
مثال: She accepted the gift with a smile.
(او هدیه را با لبخند پذیرفت.)

---

### 2. arrange
تلفظ: /əˈreɪndʒ/
معنی: ترتیب دادن
مثال: I will arrange a meeting for next week.
(من جلسه‌ای برای هفته آینده ترتیب می‌دهم.)

---

### 3. attend
تلفظ: /əˈtɛnd/
معنی: حضور یافتن
مثال: He attended the conference yesterday.
(او دیروز در کنفرانس شرکت کرد.)

---

### 4. balance
تلفظ: /ˈbæləns/
معنی: تعادل
مثال: You need a balance between work and rest.
(شما به تعادلی بین کار و استراحت نیاز دارید.)

---

### 5. contrast
تلفظ: /ˈkɒntræst/
معنی: تضاد
مثال: There is a sharp contrast between their lifestyles.
(تضاد آشکاری بین سبک زندگی آن‌ها وجود دارد.)

---

### 6. encourage
تلفظ: /ɪnˈkʌrɪdʒ/
معنی: تشویق کردن
مثال: My parents encouraged me to study hard.
(والدینم مرا تشویق کردند که سخت درس بخوانم.)

---

### 7. familiar
تلفظ: /fəˈmɪljər/
معنی: آشنا
مثال: This place looks familiar to me.
(این مکان برای من آشنا به نظر می‌رسد.)

---

### 8. grab
تلفظ: /ɡræb/
معنی: قاپیدن، گرفتن
مثال: He grabbed the ball and ran.
(او توپ را قاپید و دوید.)

---

### 9. hang
تلفظ: /hæŋ/
معنی: آویزان کردن
مثال: Please hang your coat on the hook.
(لطفاً کتت را روی قلاب آویزان کن.)

---

### 10. huge
تلفظ: /hjuːdʒ/
معنی: عظیم، بزرگ
مثال: They live in a huge house.
(آن‌ها در یک خانه بزرگ زندگی می‌کنند.)

---

### 11. necessary
تلفظ: /ˈnɛsəsəri/
معنی: ضروری
مثال: It is necessary to drink water every day.
(نوشیدن آب هر روز ضروری است.)

---

### 12. pattern
تلفظ: /ˈpætərn/
معنی: الگو
مثال: This dress has a beautiful floral pattern.
(این لباس الگوی گل‌دار زیبایی دارد.)

---

### 13. propose
تلفظ: /prəˈpoʊz/
معنی: پیشنهاد دادن
مثال: I propose we go out for dinner tonight.
(پیشنهاد می‌کنم امشب برای شام بیرون برویم.)

---

### 14. purpose
تلفظ: /ˈpɜːrpəs/
معنی: هدف
مثال: The purpose of this meeting is to discuss the budget.
(هدف این جلسه بررسی بودجه است.)

---

### 15. release
تلفظ: /rɪˈliːs/
معنی: آزاد کردن
مثال: The company released a new product.
(شرکت محصول جدیدی را عرضه کرد.)

---

### 16. require
تلفظ: /rɪˈkwaɪər/
معنی: نیاز داشتن، مستلزم بودن
مثال: This job requires a lot of experience.
(این شغل به تجربه زیادی نیاز دارد.)

---

### 17. single
تلفظ: /ˈsɪŋɡl/
معنی: تنها، مجرد
مثال: He ate a single piece of cake.
(او یک تکه کیک خورد.)

---

### 18. success
تلفظ: /səkˈsɛs/
معنی: موفقیت
مثال: Hard work is the key to success.
(تلاش سخت کلید موفقیت است.)

---

### 19. tear
تلفظ: /teər/
معنی: پاره کردن
مثال: Be careful not to tear the paper.
(مراقب باش کاغذ را پاره نکنی.)

---

### 20. theory
تلفظ: /ˈθɪəri/
معنی: نظریه
مثال: Einstein’s theory of relativity changed science forever.
(نظریه نسبیت انیشتین علم را برای همیشه تغییر داد.)



https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


20 لغت ضروری انگلیسی همراه با تلفظ و معنی فارسی:

بخش هفتم:


### 1. allow
تلفظ: /əˈlaʊ/
معنی: اجازه دادن
مثال: My parents allow me to stay out late on weekends.
(والدینم به من اجازه می‌دهند آخر هفته‌ها دیر بیرون بمانم.)

---

### 2. announce
تلفظ: /əˈnaʊns/
معنی: اعلام کردن
مثال: The teacher announced the test results.
(معلم نتایج امتحان را اعلام کرد.)

---

### 3. beside
تلفظ: /bɪˈsaɪd/
معنی: کنار، در کنار
مثال: The phone is beside the lamp.
(تلفن در کنار چراغ است.)

---

### 4. challenge
تلفظ: /ˈtʃælɪndʒ/
معنی: چالش
مثال: Climbing the mountain was a real challenge.
(بالا رفتن از کوه واقعاً یک چالش بود.)

---

### 5. claim
تلفظ: /kleɪm/
معنی: ادعا کردن
مثال: He claimed that he saw a UFO.
(او ادعا کرد که یک بشقاب پرنده دیده است.)

---

### 6. condition
تلفظ: /kənˈdɪʃn/
معنی: وضعیت، شرایط
مثال: The house is in good condition.
(خانه در وضعیت خوبی است.)

---

### 7. contribute
تلفظ: /kənˈtrɪbjuːt/
معنی: کمک کردن، مشارکت کردن
مثال: We all contributed money to help the poor.
(ما همه پول کمک کردیم تا به فقرا کمک کنیم.)

---

### 8. difference
تلفظ: /ˈdɪfrəns/
معنی: تفاوت
مثال: There’s a big difference between these two cars.
(تفاوت بزرگی بین این دو ماشین وجود دارد.)

---

### 9. divide
تلفظ: /dɪˈvaɪd/
معنی: تقسیم کردن
مثال: She divided the cake into six pieces.
(او کیک را به شش قسمت تقسیم کرد.)

---

### 10. expert
تلفظ: /ˈɛkspɜːrt/
معنی: متخصص
مثال: He’s an expert in computer programming.
(او در برنامه‌نویسی کامپیوتر متخصص است.)

---

### 11. famous
تلفظ: /ˈfeɪməs/
معنی: مشهور
مثال: Paris is famous for its Eiffel Tower.
(پاریس به خاطر برج ایفل مشهور است.)

---

### 12. force
تلفظ: /fɔːrs/
معنی: زور، نیرو
مثال: He used force to open the door.
(او از زور برای باز کردن در استفاده کرد.)

---

### 13. harm
تلفظ: /hɑːrm/
معنی: آسیب
مثال: Smoking can harm your health.
(سیگار کشیدن می‌تواند به سلامتی شما آسیب برساند.)

---

### 14. lay
تلفظ: /leɪ/
معنی: قرار دادن
مثال: She laid the book on the table.
(او کتاب را روی میز قرار داد.)

---

### 15. peace
تلفظ: /piːs/
معنی: صلح، آرامش
مثال: The world needs peace.
(دنیا به صلح نیاز دارد.)

---

### 16. prince
تلفظ: /prɪns/
معنی: شاهزاده
مثال: The prince will inherit the throne.
(شاهزاده تاج و تخت را به ارث خواهد برد.)

---

### 17. protect
تلفظ: /prəˈtɛkt/
معنی: محافظت کردن
مثال: Sunscreen protects your skin from the sun.
(کرم ضدآفتاب از پوست شما در برابر خورشید محافظت می‌کند.)

---

### 18. sense
تلفظ: /sɛns/
معنی: حس
مثال: I have a strong sense of responsibility.
(من حس مسئولیت‌پذیری قوی‌ای دارم.)

---

### 19. sudden
تلفظ: /ˈsʌdn/
معنی: ناگهانی
مثال: There was a sudden change in the weather.
(تغییر ناگهانی در هوا رخ داد.)

---

### 20. therefore
تلفظ: /ˈðɛərˌfɔːr/
معنی: بنابراین
مثال: He was tired; therefore, he went to bed early.
(او خسته بود؛ بنابراین زود به تخت خواب رفت.)


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


20 لغت ضروری انگلیسی همراه با تلفظ و معنی فارسی:

بخش ششم:



### 1. advise
تلفظ: /ədˈvaɪz/
معنی: توصیه کردن، نصیحت کردن
مثال: My teacher advised me to study harder.
(معلمم به من توصیه کرد که سخت‌تر مطالعه کنم.)

---

### 2. already
تلفظ: /ɔːlˈrɛdi/
معنی: قبلاً
مثال: She has already finished her homework.
(او قبلاً تکالیفش را تمام کرده است.)

---

### 3. basic
تلفظ: /ˈbeɪsɪk/
معنی: پایه‌ای، اساسی
مثال: I need some basic knowledge of computers.
(من به مقداری دانش پایه‌ای از کامپیوتر نیاز دارم.)

---

### 4. bit
تلفظ: /bɪt/
معنی: کمی، ذره‌ای
مثال: Could you wait a bit longer?
(می‌توانید کمی بیشتر صبر کنید؟)

---

### 5. consider
تلفظ: /kənˈsɪdər/
معنی: در نظر گرفتن، بررسی کردن
مثال: Please consider my request.
(لطفاً درخواست من را در نظر بگیرید.)

---

### 6. destroy
تلفظ: /dɪˈstrɔɪ/
معنی: نابود کردن
مثال: The fire destroyed the entire building.
(آتش کل ساختمان را نابود کرد.)

---

### 7. entertain
تلفظ: /ˌɛn.tərˈteɪn/
معنی: سرگرم کردن
مثال: The clown entertained the kids at the party.
(دلقک بچه‌ها را در مهمانی سرگرم کرد.)

---

### 8. extra
تلفظ: /ˈɛkstrə/
معنی: اضافی
مثال: We need extra chairs for the meeting.
(ما به صندلی‌های اضافی برای جلسه نیاز داریم.)

---

### 9. goal
تلفظ: /ɡoʊl/
معنی: هدف
مثال: His goal is to become a doctor.
(هدف او این است که پزشک شود.)

---

### 10. lie
تلفظ: /laɪ/
معنی: دروغ گفتن
مثال: He lied about his age.
(او درباره سنش دروغ گفت.)

---

### 11. meat
تلفظ: /miːt/
معنی: گوشت
مثال: I bought some meat for dinner.
(برای شام مقداری گوشت خریدم.)

---

### 12. opinion
تلفظ: /əˈpɪn.jən/
معنی: نظر
مثال: In my opinion, this book is great.
(به نظر من، این کتاب عالی است.)

---

### 13. real
تلفظ: /rɪəl/
معنی: واقعی
مثال: Is this diamond real?
(آیا این الماس واقعی است؟)

---

### 14. reflect
تلفظ: /rɪˈflɛkt/
معنی: منعکس کردن، بازتاب دادن
مثال: The mirror reflects the light.
(آینه نور را منعکس می‌کند.)

---

### 15. regard
تلفظ: /rɪˈɡɑːrd/
معنی: در نظر گرفتن
مثال: I regard him as a good friend.
(من او را به‌عنوان یک دوست خوب در نظر می‌گیرم.)

---

### 16. serve
تلفظ: /sɜːrv/
معنی: خدمت کردن، سرو کردن
مثال: They served us tea after dinner.
(آن‌ها بعد از شام به ما چای سرو کردند.)

---

### 17. vegetable
تلفظ: /ˈvɛdʒ.tə.bəl/
معنی: سبزی
مثال: I eat vegetables every day.
(من هر روز سبزیجات می‌خورم.)

---

### 18. war
تلفظ: /wɔːr/
معنی: جنگ
مثال: Many people died in the war.
(افراد زیادی در جنگ کشته شدند.)

---

### 19. worth
تلفظ: /wɜːrθ/
معنی: ارزش
مثال: This book is worth reading.
(این کتاب ارزش خواندن دارد.)

---

### 20. yet
تلفظ: /jɛt/
معنی: هنوز
مثال: He hasn’t arrived yet.
(او هنوز نرسیده است.)



https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


#Proverbs_ضربالمثل‌ها


Everything is good in its season.
هر سخن جای و هر نقطه مکانی دارد.

Easy come, easy go.
باد آورده را باد می‌برد.

There is no smoke without fire.
تا نباشد چیزی‌کی مردم نگویند چیزها.

Two heads are better than one
دو تا فکر بهتر است از یکی( یک دست صدا ندارد)


لینک اول کانال 👇


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


18 لغت ضروری انگلیسی همراه با تلفظ و معنی فارسی:

بخش پنجم:


1. aware
تلفظ: /əˈweər/
معنی: آگاه، باخبر

2. badly
تلفظ: /ˈbædli/
معنی: به‌طور بد، به‌شدت

3. belong
تلفظ: /bɪˈlɔŋ/
معنی: تعلق داشتن

4. continue
تلفظ: /kənˈtɪnjuː/
معنی: ادامه دادن

5. error
تلفظ: /ˈɛrər/
معنی: خطا، اشتباه

6. experience
تلفظ: /ɪkˈspɪəriəns/
معنی: تجربه، تجربه کردن

7. field
تلفظ: /fiːld/
معنی: زمینه، مزرعه

8. hurt
تلفظ: /hɜːrt/
معنی: صدمه زدن، آسیب دیدن

9. judgment
تلفظ: /ˈdʒʌdʒmənt/
معنی: قضاوت

10. likely
تلفظ: /ˈlaɪkli/
معنی: محتمل، احتمالا

11. normal
تلفظ: /ˈnɔːrml/
معنی: عادی، معمولی

12. rare
تلفظ: /rɛər/
معنی: نادر، کمیاب

13. relax
تلفظ: /rɪˈlæks/
معنی: استراحت کردن، آرام شدن

14. request
تلفظ: /rɪˈkwɛst/
معنی: درخواست، تقاضا

15. result
تلفظ: /rɪˈzʌlt/
معنی: نتیجه

16. since
تلفظ: /sɪns/
معنی: از آنجایی که، از وقتی که

17. visible
تلفظ: /ˈvɪzəbl/
معنی: قابل‌دیدن، مشهود

18. wild
تلفظ: /waɪld/
معنی: وحشی، طبیعی




لینک اول کانال 👇


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


20 لغت ضروری انگلیسی همراه با تلفظ و معنی فارسی:

بخش چهارم:


1. Appropriate
تلفظ: /əˈproʊpriɪt/
معنی: مناسب، درخور

2. Avoid
تلفظ: /əˈvɔɪd/
معنی: اجتناب کردن، دوری کردن

3. Behave
تلفظ: /bɪˈheɪv/
معنی: رفتار کردن

4. Calm
تلفظ: /kɑm/
معنی: آرام، خونسرد

5. Concern
تلفظ: /kənˈsɜrn/
معنی: نگرانی، دغدغه

6. Content
تلفظ: /ˈkɑntɛnt/
معنی: راضی، خشنود

7. Expect
تلفظ: /ɪkˈspɛkt/
معنی: انتظار داشتن، توقع داشتن

8. Frequently
تلفظ: /ˈfriːkwəntli/
معنی: به طور مکرر، به دفعات

9. Habit
تلفظ: /ˈhæbɪt/
معنی: عادت

10. Instruct
تلفظ: /ɪnˈstrʌkt/
معنی: آموزش دادن، دستور دادن

11. Issue
تلفظ: /ˈɪʃu/
معنی: مسئله، موضوع

12. None
تلفظ: /nʌn/
معنی: هیچ‌کدام

13. Patient
تلفظ: /ˈpeɪʃənt/
معنی: صبور؛ بیمار

14. Positive
تلفظ: /ˈpɑzɪtɪv/
معنی: مثبت، خوشبین

15. Punish
تلفظ: /ˈpʌnɪʃ/
معنی: تنبیه کردن، مجازات کردن

16. Represent
تلفظ: /ˌrɛprɪˈzɛnt/
معنی: نمایندگی کردن، نشان دادن

17. Shake
تلفظ: /ʃeɪk/
معنی: لرزاندن، تکان دادن

18. Spread
تلفظ: /sprɛd/
معنی: پخش کردن، گسترش دادن

19. Stroll
تلفظ: /stroʊl/
معنی: قدم زدن، گردش کردن

20. Village
تلفظ: /ˈvɪlɪʤ/
معنی: روستا










لینک اول کانال 👇


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


20 لغت ضروری انگلیسی همراه با تلفظ و معنی فارسی:

بخش سوم:




1. Alien
تلفظ: /ˈeɪliən/
معنی: بیگانه، موجود فضایی

2. Among
تلفظ: /əˈmʌŋ/
معنی: در میان، از بین

3. Chart
تلفظ: /ʧɑrt/
معنی: نمودار، جدول

4. Cloud
تلفظ: /klaʊd/
معنی: ابر

5. Comprehend
تلفظ: /ˌkɑmprɪˈhɛnd/
معنی: درک کردن، فهمیدن

6. Describe
تلفظ: /dɪˈskraɪb/
معنی: توصیف کردن

7. Ever
تلفظ: /ˈɛvər/
معنی: تا به حال، هرگز (در سوال یا شرط)

8. Fail
تلفظ: /feɪl/
معنی: شکست خوردن، مردود شدن

9. Friendly
تلفظ: /ˈfrɛndli/
معنی: دوستانه، مهربان

10. Grade
تلفظ: /greɪd/
معنی: نمره، درجه

11. Instead
تلفظ: /ɪnˈstɛd/
معنی: به جای، در عوض

12. Library
تلفظ: /ˈlaɪˌbrɛri/
معنی: کتابخانه

13. Planet
تلفظ: /ˈplænɪt/
معنی: سیاره

14. Report
تلفظ: /rɪˈpɔrt/
معنی: گزارش، گزارش دادن

15. Several
تلفظ: /ˈsɛvrəl/
معنی: چندین، تعدادی

16. Solve
تلفظ: /sɑlv/
معنی: حل کردن (مسئله یا مشکل)

17. Suddenly
تلفظ: /ˈsʌdənli/
معنی: ناگهان

18. Suppose
تلفظ: /səˈpoʊz/
معنی: فرض کردن، گمان کردن

19. Universe
تلفظ: /ˈjunɪˌvɜrs/
معنی: جهان، کیهان

20. View
تلفظ: /vju/
معنی: دیدن، منظره، نما


لینک اول کانال 👇


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


20 لغت ضروری انگلیسی همراه با تلفظ و معنی فارسی:

بخش دوم:


Adventure
تلفظ: /ədˈvɛnʧər/
معنی: ماجراجویی، سفر هیجان‌انگیز

2. Approach
تلفظ: /əˈproʊʧ/
معنی: نزدیک شدن، رویکرد

3. Carefully
تلفظ: /ˈkɛrfəli/
معنی: با دقت، با احتیاط

4. Chemical
تلفظ: /ˈkɛmɪkəl/
معنی: شیمیایی

5. Create
تلفظ: /kriˈeɪt/
معنی: ایجاد کردن، خلق کردن

6. Evil
تلفظ: /ˈiːvəl/
معنی: شیطانی، بد

7. Experiment
تلفظ: /ɪkˈspɛrəmənt/
معنی: آزمایش، تجربه

8. Kill
تلفظ: /kɪl/
معنی: کشتن

9. Laboratory
تلفظ: /ˈlæbrəˌtɔri/
معنی: آزمایشگاه

10. Laugh
تلفظ: /læf/
معنی: خندیدن

11. Loud
تلفظ: /laʊd/
معنی: بلند (برای صدا)

12. Nervous
تلفظ: /ˈnɜrvəs/
معنی: عصبی، نگران

13. Noise
تلفظ: /nɔɪz/
معنی: صدا، نویز

14. Project
تلفظ: /ˈprɑʤɛkt/
معنی: پروژه، طرح

15. Scare
تلفظ: /skɛr/
معنی: ترساندن، وحشت

16. Secret
تلفظ: /ˈsiːkrɪt/
معنی: راز، محرمانه

17. Shout
تلفظ: /ʃaʊt/
معنی: فریاد زدن

18. Smell
تلفظ: /smɛl/
معنی: بو، بو کردن

19. Terrible
تلفظ: /ˈtɛrəbəl/
معنی: وحشتناک، خیلی بد

20. Worse
تلفظ: /wɜrs/
معنی: بدتر، وخیم‌تر



لینک اول کانال 👇


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


20 لغت ضروری انگلیسی همراه با تلفظ و معنی فارسی:

بخش اول


1. Afraid (اَفریْد) – ترسیده
- /əˈfreɪd/

2. Agree (اَگری) – موافقت کردن
- /əˈɡriː/

3. Angry (اَنگری) – عصبانی
- /ˈæŋ.ɡri/

4. Arrive (اِرایو) – رسیدن
- /əˈraɪv/

5. Attack (اَتَک) – حمله کردن
- /əˈtæk/

6. Bottom (باتِم) – پایین، کف
- /ˈbɒt.əm/

7. Clever (کْلِوِر) – باهوش
- /ˈklɛv.ər/

8. Cruel (کْرُوْاِل) – بی‌رحم
- /ˈkruː.əl/

9. Finally (فاینَلی) – بالاخره
- /ˈfaɪ.nə.li/

10. Hide (هایْد) – پنهان شدن
- /haɪd/

11. Hunt (هَنت) – شکار کردن
- /hʌnt/

12. Lot (لَت) – مقدار زیاد
- /lɒt/

13. Middle (میدِل) – وسط
- /ˈmɪd.əl/

14. Moment (مُومِنت) – لحظه
- /ˈmoʊ.mənt/

15. Pleased (پلیزد) – خشنود، راضی
- /pliːzd/

16. Promise (پرامِس) – قول دادن
- /ˈprɒm.ɪs/

17. Reply (ریپْلای) – پاسخ دادن
- /rɪˈplaɪ/

18. Safe (سیف) – امن
- /seɪf/

19. Trick (تریک) – فریب، حقه
- /trɪk/

20. Well (وِل) – خوب
- /wel/




لینک اول کانال 👇


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


چند فعل مربوط به آشپزی🍳
Grate
رنده کردن
Slice
بریدن
Peel
پوست کندن
Whisk
هم زدن
Boil
جوشاندن
Fry
سرخ کردن
Grill
کباب کردن
Bake
پختن


لینک اول کانال 👇


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning


🌏 واژه‌های مرتبط با آب و هوا به انگلیسی، همراه با معنی و تلفظ فارسی:

1. Weather - آب و هوا (تلفظ: وِذِر)
2. Temperature - دما (تلفظ: تِمپِرِچِر)
3. Humidity - رطوبت (تلفظ: هیومیدیتی)
4. Cloudy - ابری (تلفظ: کِلَودی)
5. Sunny - آفتابی (تلفظ: سانی)
6. Windy - بادی (تلفظ: ویندی)
7. Rain - باران (تلفظ: رِین)
8. Storm - طوفان (تلفظ: اِستورم)
9. Snow - برف (تلفظ: سِنُو)
10. Fog - مه (تلفظ: فاگ)
11. Hot - گرم (تلفظ: هات)
12. Cold - سرد (تلفظ: کُلد)
13. Forecast - پیش‌بینی (تلفظ: فُرکَست)
14. Degree - درجه (تلفظ: دِگری)
15. Atmosphere - جو (تلفظ: اَتمُسفیر)



🌏 عبارات مرتبط با آب و هوا به انگلیسی، همراه با معنی و تلفظ فارسی:

1. It's raining - دارد باران می‌بارد (تلفظ: ایتس رِینینگ)
2. It's snowing - دارد برف می‌بارد (تلفظ: ایتس سِنُوینگ)
3. It's cloudy today - امروز ابری است (تلفظ: ایتس کلاودی تودِی)
4. The weather is nice - آب و هوا خوب است (تلفظ: دِ وِذِر ایز نایس)
5. It's very hot - خیلی گرم است (تلفظ: ایتس وِری هات)
6. It's freezing outside - بیرون یخ‌زده است (تلفظ: ایتس فریزینگ آوتساید)
7. The sun is shining - خورشید می‌تابد (تلفظ: دِ سان ایز شاینینگ)
8. It's a windy day - امروز روز بادی است (تلفظ: ایتس آ ویندِی دی)
9. The humidity is high - رطوبت بالا است (تلفظ: دِ هیومیدیتی ایز های)
10. What’s the forecast for tomorrow? - پیش‌بینی فردا چیست؟ (تلفظ: واتس دِ فُرکَست فُر تومارو؟)
11. There is a chance of rain - احتمال باران وجود دارد (تلفظ: دِر ایز آ چَنس آو رِین)
12. The temperature is dropping - دما در حال کاهش است (تلفظ: دِ تِمپِرِچِر ایز دُرُپینگ)
13. It feels like a storm is coming - حس می‌کنم طوفانی در راه است (تلفظ: ایت فیلز لایک آ استورم ایز کامینگ)
14. The weather is unpredictable - آب و هوا غیرقابل پیش‌بینی است (تلفظ: دِ وِذِر ایز آنپردیکتِبل)
15. It’s going to be a beautiful day - روز زیبایی خواهد بود (تلفظ: ایتس گُوینگ تو بی آ بیوتیفُل دی)

اگر به عبارات خاص‌تری نیاز دارید یا سوال دیگری دارید، بفرمایید!


🌏 عبارات خاص‌تری مرتبط با آب و هوا به انگلیسی، همراه با معنی و تلفظ فارسی:

1. The weather is unseasonably warm - آب و هوا غیرعادی گرم است (تلفظ: دِ وِذِر ایز آنسیزُنِبلی وُرم)
2. There’s a slight chance of thunderstorms - احتمال بارش رعد و برق کم است (تلفظ: دِرْز آ اسلایت چَنس آو ثاندِرستُورم)
3. Temperatures will reach a high of 30 degrees - دما به ۳۰ درجه خواهد رسید (تلفظ: تِمپِرِچِرز ویل رِیچ آ های آو سی دِگریز)
4. It feels humid outside - بیرون حس رطوبت می‌شود (تلفظ: ایت فیلز هیومید آوتساید)
5. We’re expecting a cold front - ما انتظار یک جبهه سرد را داریم (تلفظ: وِر اکسپِکتینگ آ کُلد فِرَنت)
6. The forecast calls for partly cloudy skies - پیش‌بینی برای آسمان‌های نیمه ابری است (تلفظ: دِ فُرکَست کُلز فُر پارتلی کلاودی اسکایز)
7. There might be a heatwave next week - ممکن است هفته آینده موج گرما بیاید (تلفظ: دِر مایت بی آ هیّت وِیو نِکست ویک)
8. Don’t forget your umbrella; it might rain later - فراموش نکن چترت را؛ ممکن است بعداً باران ببارد (تلفظ: دُونت فُرگِت یور امبرلا؛ ایت مایت رِین لِیتر)
9. The visibility is low due to fog - دید به علت مه پایین است (تلفظ: دِ ویزیبِلِیتی ایز لو دُو تو فاگ)
10. The storm has caused widespread damage - طوفان خسارات وسیعی به بار آورده است (تلفظ: دِ استورم هَز کازد وایدسپرد دَمیج)
11. It’s a chilly morning - صبح سردی است (تلفظ: ایتس آ چیلی مورنینگ)
12. The air quality is poor today - کیفیت هوا امروز پایین است (تلفظ: دِ اَیر کُوالیتی ایز پور تودِی)
13. Be careful while driving; the roads are slick from the rain - هنگام رانندگی احتیاط کن؛ جاده‌ها به خاطر باران لیز هستند (تلفظ: بی کِیرفُل وایل درایوینگ؛ دِ رودز آر اسلیک فرام دِ رِین)
14. The snow accumulation is significant this year - انباشت برف در این سال قابل توجه است (تلفظ: دِ سِنُو اکُمُولَیشِن ایز سیگنِفیکَنت دِس یِیر)
15. We’re in the middle of a drought - ما در وسط یک خشکسالی هستیم (تلفظ: وِر این دِ میدِل آو آ دراوت)



لینک اول کانال 👇


https://t.me/mrSaddiqienglishlearning/2


#اینجا_انگلیسی_یاد_بگیر 🥰👇

ʲᵒⁱⁿ...here👇 ➳

@mrSaddiqienglishlearning

20 last posts shown.