خرمگس


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Blogs


 "من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم"
«دفاعیات سقراط»
یادداشتهای فرهاد قنبری
برخی مطالب در اینستاگرام [به آدرس زیر] هم اشتراک گذاری می شود👇
https://www.instagram.com/farhad_ghanbariii

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Blogs
Statistics
Posts filter


«ارزش کتاب خیلی بیشتر از دیوانه‌هاست. بیش از آدم‌هاست. این حرف‌ها را تو نمی‌فهمی. چون تو بازیگری! رقاصی! تو احتیاج داری برایت کف بزنند، اما کتاب صامت است. کتاب با تو حرف می‌زند اما صدایش درنمی‌آید. جلال کتاب در همین است. با تو حرف می‌زند و تو گفته‌هایش را سریعتر از صدا می‌شنوی»

کیفر آتش - الیاس کانتی
@kharmagaas


Forward from: خرمگس
فرهاد قنبری
"حرف مرد یکی نیست"

"گفتند فرق میان دل مومن و منافق چیست گفت: دل مومن در ساعتی هفتاد بار بگردد و دل منافق هفتاد سال بر یک حال بماند"
(ذکر جنید- تذکره‌الاولیا)

«ژرژ کلمانسو» سیاستمدار اوایل قرن بیستم فرانسه گفته است: «مرد جوانی که سوسیالیست نباشد قلب ندارد؛ پیرمردی که سوسیالیست است مغز ندارد.»
این جمله کلمانسو حقیقت دگرگونی دیدگاه انسان با گذر ایام و کسب تجربه را به خوبی عیان می‌سازد.
در واقع تأثیر گذر زمان و کسب تجربه‌های جدید و تغییر نگاه به زندگی است که باعث می‌شود مراحل تفکری بسیاری از فیلسوفان را به دو یا چند دوره تقسیم‌بندی نمایند، (هگل جوان و پیر، مارکس جوان و مارکس پیر و...).

بسیاری از ما در امور و مسائل مختلف به دیگران طعنه زده و ایراد می‌گیریم، که چرا نظرت در مورد فلان مسئله یا فلان فرد و فلان حزب و جناح و مسئول سیاسی و...، عوض شده‌ است. یا مگر تو نبودی که از فلان شاعر، منتقد و فیلم و کارگردان تعریف می‌کردی یا بد می‌گفتی، پس حالا چه شده است که سخنی برعکس یا مخالف آن می‌گویی یا بالعکس؟
پاسخ تمامی موارد یک جمله کوتاه است و اینکه "من انسانم و به ذات انسان بودن تغییر می‌کنم و قرار نیست همیشه در یک مکان ثابت ایستاده باشم".

تغییرات و دگرگونی‌های ذهنی و فکری در مورد مسائل مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، هنری نه تنها مذموم نیست، بلکه نشان از پویایی ذهن و تلاش برای آموختن و فراگرفتن و فرارفتن بیشتر است. انسان مرداب نیست که از اول تا آخر عمر یک سخن را بگوید. از یک ایدئولوژی و مرام سیاسی دفاع کند. یک صدا و یک رنگ را دوست داشته باشد. شیفتهٔ یک تلقی از جامعه و فرهنگ و هنر باشد و هر تغییر و گذری را نشان انفعال و ضعف تلقی نماید.

و اتفاقا فاجعه آنجاست که انسان‌ها دچار تحول نشوند و همیشه یک حرف و یک کنش و یک نگاه را با ضرب المثل‌هایی مانند: «حرف مرد یکی است» و خزعبلاتی از این قبیل توجیه نمایند. و سابقه نشان می‌دهد چنین افرادی نه به درد دوستی، نه به درد زندگی مشترک و نه به درد مدیریت و کشورداری و حکومت و کار هنری می‌خورند. (هنر یک سیاستمدار و منتقد و متفکر و هنرمند نه ایستادن در یک موضع بلکه داشتن انعطاف و توان کنار آمدن با تغییرات و دگرگونی‌های جامعه و سازش با اندیشه‌ها و مکتب‌های فکری و هنری متفاوت و مخالف است).

کافیست به اعضاء کنونی سازمان مجاهدین بنگریم تا خرفتی و بوی گند عدم پذیرش هرگونه تغییر و تحولی را احساس کنیم. بقایای اعضاء مجاهدین‌خلق را پیرمردها و پیرزن‌هایی تشکیل می‌دهند که گفتارها و رفتارهای‌شان هیچ شباهتی به انسان امروزی ندارد. آنها با چهره‌های تکیده و بی‌روحی که انگار در دههٔ پنجاه و شصت فریز شده است، عدم پویایی و عدم تغییر را نشان افتخار و قدرت و صلابت خویش تلقی می‌کنند. موجودات مفلوکی که هنوز در خانه‌های‌شان بر پاشنهٔ کج و بدقوارهٔ سابق می‌چرخد و هنوز در همان توهم و جهل دوران نوجوانی خویش دست‌وپا می‌زنند.

@kharmagaas


فارغ از موافقت با مخالفت با هر انقلابی توجه داشته باشیم که انقلاب و تغییر ساختار و نظام سیاسی نه با چند توییت و فحش و ناسزای اپوزسیون فراری (که حتی جرات سفر به کشورهای همسایه ایران را ندارند) و نه با دست یازیدن به دامن بیگانگان و نه با اَداهای عموما مضحک چند سلبریتی به اسم انتقاد و نه با غر زدن های چند خبرنگار و شبه‌روشنفکر، بلکه با داشتن گفتمان و ایدئولوژی و ساختن مفاهیم جدید و ایجاد فضای گفتمانی قابل فهم برای توده‌ها که از اعتقادات دینی تا سبک زندگی و هنر و سرود و شعر و فیلم و کتاب و داستان و رمان را شامل شده و نیاز به چندین دهه فعالیت سیاسی سازمان‌یافته و کار تشکیلاتی دارد، به وقوع می‌پیوندد.
انقلاب ایران نه توسط یک فرد و یک گفتمان بلکه مجموعه به هم پیوسته و عظیمی از نیروهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شکل گرفت که همگی یک خواست مشترک را دنبال می‌کردند و آن براندازی حکومت پهلوی به هر قیمت و صورتی بود.
انقلاب نه با فحاشی و خودکشی و فاند گرفتن از بیگانه و وطن‌فروشی بلکه با حماسه و شورآفرینی و استقامت به وقوع می‌پیوندد و این امر مستلزم مردان و زنانی از جان گذشته و آرمانخواه است.
@kharmagaas


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
فارغ از اینکه ایران پس از انقلاب در مسیر پیش رفت یا پس‌رفت حرکت کرده است و فارغ از اینکه اصلا با پدیده‌ای به نام انقلاب چه میزان همدلی داشته و چنین کنش رادیکالی را مناسب یک جامعه می‌دانیم یا نه، باید به واقعیت میدانی ایران سال ۵۷ نظر داشته باشیم و تاریخ را با تمام وجوه آن بخوانیم.

در نیامدن آیت‌الله خمینی به ایران روند انقلاب متوقف نمی‌شد چرا که انقلاب از قبل به وقوع پیوسته و شاه ۱۶ روز بود که کشور را ترک کرده بود. در نیامدن یا ترور آیت‌الله خمینی کشور درگیر خلأ قدرت ناشی از سقوط حکومت و عدم توانایی هژمونیک شدن گفتمانهای انقلابی می‌شد.
در آن شرایط کشور درگیر جنگ قدرت گفتمانهای سیاسی مختلف می‌گشت و بهترین فرصت برای صدام و دشمنان خارجی و طمع سایر همسایگان و تجزیه‌طلبان فراهم می‌‌گشت.
در نبود آیت‌الله خمینی انقلاب متوقف نمی‌شد اما احتمال امروز با ایرانی تجزیه شده، اشغال شده و چون افغانستان درگیر جنگ داخلی و مأمن تروریست‌ها مواجه بودیم.
@kharmagaas


فرهاد قنبری
هواپیمایی از پاریس

⏪ روایت غالب اپوزسیون و بخش بزرگی از ناراضیان از وضعیت امروز کشور این است که مسافران هواپیمای پاریس-تهران (۱۲ بهمن ۵۷) و به ویژه آیت‌‌الله خمینی عامل اصلی تمام مشکلات و مصائب نیم قرن اخیر ایران است. آنها معتقدند که ایران در مسیر تبدیل شدن به ژاپن خاورمیانه و کشوری قدرتمند در منطقه بود که دستان پلید انگلیس و آمریکا و شوروی و سایر قدرت‌های جهانی از آستین درآمد و با کنار زدن محمدرضاشاه پهلوی زمینه تضعیف و سقوط ایران را فراهم کرد.

⏪ اما برای آنهایی که نگاه جدی‌تری به تاریخ دارند و برای آنهایی که تاریخ را با چند مستند دستکاری شده اشتباه نمی‌گیرند و برای آنهایی که فهمی از سوژگی کارگزاران انقلابی تاریخ دارند و برای آنهایی که در ایران سالهای منتهی به انقلاب مطالعه و تحقیقاتی توآمان با فکر و اندیشه و بدون تعصبات سیاسی دارند، به خوبی می‌دانند که انقلاب نه در ۲۲ بهمن ۵۷ و نه با ورود هواپیمای پاریس-تهران در ۱۲ بهمن ۵۷ بلکه در تابستان ۵۷ (اگر به زمان شروع اصلی این فرایند آن که قبل از ۲۸ مرداد سال ۳۲ است برنگردیم) به وقوع پیوسته بود و در آبان و آذر ۵۷ از نهاد سلطنت چیزی جز پوسته ظاهری باقی نمانده بود.

⏪ این تصور که اگر هواپیمای حامل آیت‌الله خمینی به ایران نمی‌آمد و یا اگر ارتش هواپیما هدف قرار داده یا محل اقامت ایشان در جماران را بمباران می‌کرد، انقلابی صورت نمی‌گرفت و سلطنت پهلوی به حکومت خود ادامه می‌داد ناشی از خیال‌بافی و توهم و نفهمیدن جامعه است. انقلاب ایران از ماه‌ها پیش و از حادثه سینما رکس آبادان و به ویژه ۱۷ شهریور به وقوع پیوسته و بود و با آمدن یا نیامدن آیت‌الله خمینی تغییری در روند انقلاب ایجاد نمی‌شد.

⏪ در فضای انقلابی سال ۵۷ به غیر از گفتمان حکومت اسلامی که روحانیون سنت‌گرا به رهبری آیت‌الله خمینی نمایندگی آن را برعهده داشتند، سایر جریانات مهم چون فداییان خلق، حزب توده، جبهه ملی، ملی مذهبی‌های نهضت آزادی و مجاهدین خلق هم نقش و حضور پررنگی داشتند. به فرض غیاب آیت الله خمینی از روند انقلاب احتمالا رهبری جریان اسلام سنت‌گرا به یکی دیگر روحانیون انقلابی (منتظری، بهشتی، خامنه‌ای، رفسنجانی و..) می‌رسید و سایر جریانات با همان گفتمان و رهبری و تفکری که می‌شناسیم در جریان انقلاب حضور می‌یافتند.

⏪ با مطالعه دقیق و کمی تامل در خواستگاه فکری و رهبری و مهمتر از همه حمایت مردمی از جریانات اپوزسیون موجود در عرصه سیاسی بهمن ۵۷ سال بدون هیچ تعصبی به این نتیجه می‌رسیم که در نبود آیت‌الله خمینی، هیچکدام از گفتمان‌های انقلابی آن سالها نه توان تبدیل شدن به گفتمان هژمونیک را داشت و نه توان و رشد فکری لازم برای ائتلاف و همکاری با سایر گفتمان‌ها برای تشکیل حکومت را داشت و به احتمال بسیار کشور درگیر دوره طولانی از جنگ‌های خونین داخلی می‌شد.

⏪ در شرایط آن سالهای کشور این محبوبیت شبه‌اساطیری آیت الله خمینی بود که ایشان را در چنان جایگاه امام و پیشوای بی‌همتایی معرفی کرد. در آن سالهای ملتهب شعار «روح منی خمینی» شعار بخش بزرگی از جامعه بود که با کوچکترین فرمان و اشاره خمینی جهانی را به هم ریخته و جان و مال خود را فدا می‌کردند. کاریزما و محبوبیت آیت‌الله خمینی بود که ایران را از دست جریان متحجر فدایی خلق (که حتی توان تحمل یکدیگر را نداشته و هر روز انشعاب زده و به روی هم اسلحه می‌کشیدند) که شب انقلاب شعار «همه ایران را سیاهکل می‌کنیم» سر می‌دادند، نجات داد، محبوبیت آیت‌الله خمینی بود که ایران را از دست حزب توده که نمایندگی شوروی در ایران را به عهده داشت نجات داد، محبوبیت خمینی بود که ایران را از دست جریان متحجر مجاهدین خلق و رجوی نجات داد، محبوبیت خمینی بود که کردستان و گنبد کاوس و.. را از دست تروریست‌های تجزیه‌طلب نجات داد. (وگرنه کدام جوان به دستور رجوی یا کیانوری یا سنجابی و بازرگان و.. جان خود را کف دست گرفته و به جنگ در کردستان می‌رفت؟)، کاریزما و محبوبیت آیت‌الله خمینی بود که به عنوان اصلی‌ترین نیروی مقاومت در هشت سال جنگ ایران و عراق به عنوان بزرگترین محرک به حرکت درآمده و مانع از سقوط خوزستان و سایر شهرهای ایران شد.

⏪ حوادث انقلاب را با دقت و تأمل بخوانیم به راحتی متوجه می‌شویم که نهضت آزادی و جبهه ملی (به عنوان نمایندگان دموکرات) در همان روزهای اول انقلاب توسط چریک‌ها بلعیده می‌شدند و هیچکدام از رهبران روحانی انقلاب به جز آیت الله خمینی هم مطلقا چنین توانایی را نداشت. مطالعه بدون تعصب تاریخ معاصر ما یک نکته را به ما می‌گوید و آن اینکه اگر در سال ۱۹۷۹ میلادی ایران همان مسیری که افغانستان طی این مدت رفته است را نرفت یک عامل اصلی داشت و آن حضور شخصی به نام روح‌الله خمینی بود و به جرات می‌توان ادعا کرد که رهبری و کاریزمای فوق‌العاده ایشان اصلی‌ترین عامل حفظ ایران در فاصله سال‌های ۵۷ تا ۶۷ بود.
@kharmagaas


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
بخش رسانه‌ای قسام امروز با چند کلیپ و تصویر مشغول برهم ریختن تمام تبلیغات رسانه‌های اسرائیلی طی ۱۵ ماه جنایت جنگی است.
قسام با پخش تصاویر شبه اساطیری از یحیی سنوار که شنلی بر دوش مشغول مدیریت میدان جنگ است تمام روایت‌های اسرائیلی از زندگی پنهانی ایشان (پادوهای اسرائیل بعد از شهادت قهرمانانه ایشان هم اینگونه القا می‌کردند که از فشار گرسنگی برای پیدا کردن غذا بیرون آمده بود) نقش برآب کرده است.
گردانهای قسام با رژه و حضور پررنگ در خیابانهای غزه مشغول برهم زدن روایت‌هایی اسرائیل از ضربات غیرقابل جبران به حماس است.

کودکان را بنگریم که با چه شور و شوق و افتخاری به دنبال خودروهای نظامی می‌دوند. آنها جوانان سلاح به دست آینده مقاومت فلسطین هستند.
@kharmagaas


ترامپ:
"تنها چیزی که درباره ایران می‌خواهم و می‌گویم این است که ایران سلاح هسته‌ای نداشته باشد"

👈 ایران در برجام تعهد کامل و سفت و سخت نسبت به نداشتن سلاح هسته‌ای را پذیرفته بود اما ترامپ با شعار اینکه اوبامای احمق، ۱۵۰ میلیارد دلار پول به حکومت ایران رساند تا هزینه نیروهای خود در منطقه کند، از برجام خارج شد.

با اینحال چند احتمال در سخنان او نسبت به ایران وجود دارد:
- سیاست خارجی ترامپ در منطقه تغییر کرده است و خاورمیانه اهمیت سابق رای برای آمریکا ندارد.
- دولت‌های عربی منطقه به عنوان اصلی‌ترین محرک و مشوق مالی ترامپ نسبت به خروج آمریکا از برجام برنامه‌های ضدایرانی خود را تعدیل کرده‌اند.
- ترامپ به دنبال موازنه قدرت در خاورمیانه است و دیگر ایران را تهدید جدی منافع آمریکا در منطقه نمی‌داند.
ـ به دنبال جنگ روانی و ایجاد فشار به حکومت ایران از طریق تحریک افکار عمومی ایرانیان است.
- ترامپ نمی‌خواهد در برنامه اسرائیل برای درگیر کردن آمریکا در جنگ نظامی با ایران نفش داشته باشد.
- دروغگویی قهار است و با این سخنان سعی در زمینه‌چینی برای فشار حداکثری بر ایران دارد.
@kharmagaas


فرهاد قنبری
نامزدهای اسکار

در جشنواره‌های سینمایی مانند برلین و اسکار و کن و امثالهم سه دسته آثار که در سالهای اخیر هیاهوی رسانه‌ای بسیاری حول آنها ایجاد می‌شود را نباید جدی گرفت:

۱- هم‌جنس‌بازی و ووکیسم:
در غرب امروز هم‌جنس‌بازی و ترنس‌بودگی و فمنیسمِ ولنگار نه یک مسئله و انتخاب شخصی بلکه یک کنش سیاسی و اجتماعی رادیکال محسوب می شود و به این واسطه کارگردانان و هنرمندان و روشنفکران بسیاری برای کسب شهرت و ثروت بیشتر هم شده به همجنس‌گرایی یا تظاهر به همجنس‌گرایی و یا ساخت آثاری در این مورد روی می آورند. عموم این آثار از کوهستان بروکبک تا آبی گرمترین رنگ است و مرا به نامت صدا بزن و بیچارگان و ده‌ها اثر دیگر همگی فاقد ارزش هنری و سینمایی بوده و به واسطه پرداختن به ووکیسم مورد توجه واقع شده‌اند. امسال هم آثار بی ارزشی چون «امیلیا پرز» و «ماده» به نمایندگی از این جریانات ضدفرهنگی، بیشترین نامزدی اسکار به نام خود ثبت کرده‌‌اند.

۲- یهودیان مظلوم و قهرمان:
فیلمهای اغراق شده و کاریکاتوری از شجاعت و استقامت یهودیان (اگر این میزان شجاعت داشتند چرا کوچکترین مقاومت چریکی هم در برابر هیتلر نداشتند) در جنگ جهانی دوم، همیشه در جشنواره های سینمایی غرب جایگاه ویژه‌ای دارند و بسیاری از کارگردانان متوسط و ضعیف برای کسب شهرت و ثروت به ساخت آثاری با موضوع هلوکاست روی می‌آوردند. این آثار عموما در جشنواره‌های غربی هم مورد استقبال فراوان قرار می‌گیرند. (بهترین کارگردان جهان هم بخواهد درباره مقاومت واقعی (نه فیک) و قهرمانانه حزب‌الله لبنان و رزمندگان قسام و مردم غزه و یحیی سنوارها فیلم بسازد مطمئن باشید نه تنها تشویق جشنواره‌های غربی را نخواهد داشت بلکه آن کارگردان و عوامل فیلم برای همیشه تاریخ منزوی خواهند شد)

۳- شرق وحشی:
جابجایی معنایی «غرب وحشی» با «شرق وحشی» به سادگی نبوده و سینما یکی از ابزارهای اصلی این جابجایی معنایی است. امروزه کافیست با سواد ابتدایی و بدون هیچ شعور هنری و سینمایی یک دوربین به دست گرفته و علیه مردم و تاریخ و فرهنگ ایران و چین و روسیه فیلم ساخت و چند شعار سیاسی هم وسط آن اضافه کرد تا در تمام جشنواره های سینمایی اروپا در صدر نشانده شد. کافیست چند کلیپ از رقص و فحاشی دختران نوجوان ایرانی با چند شعار و تحصن سیاسی و چند متلک به آخوند و سپاه و گشت ارشاد و سنت و امثالهم را سرهم‌بندی کرد تا از برلین تا کن و اسکار به عنوان هنرمند آوانگارد و کاربلد معرفی شد.
غرب به هر ایرانی و چینی و روس که تصویر بسیار زشت و متوحشی از جامعه خود ارائه دهد اعتبار و بهای فراوانی می دهد. غرب به چنین افرادی برای روز مبادا (حمله و تحریم با این توجیه که بی تمدن و وحشی‌اند) نیازمند است و آنها را آگاهانه در همه امور فرهنگی و بشری (اسکار، برلیانه، نوبل صلح و...) بر صدر می نشاند.

👈 کاراکتر هنری ایده‌آل رسانه و گفتمانهای حاکم بر افکار عمومی امروز اروپا و آمریکا، یک فرد سیاهپوستِ یهودیِ همجنسگرا (اگر زن هم باشد مزیت بیشتری شامل حالش می شود) یا دوجنسه است. در غرب امروز اگر کارگردانی چنین موجودی را تولید کند به احتمال بسیار چندین جایزه مهم سینمایی را به خانه خواهد برد.
@kharmagaas


"اگر زندگی کلاف نخی باشد من آن را باز کرده میبینم. کاملا گسترده و صاف. پیچ و تابش نمی‌دهم و رشته هایش را به دست و پایم نمی‌بندم. برای همین است که عده ای را دوست می دارم و عده ای را دوست نمی دارم. اما به کسی کینه ای ندارم. آماده ام که به دیگران کمک کنم، زیرا دلیلی نمی بینم که از این کار سر باز زنم. هوا و آفتاب و عشق و غذا و علم و مرگ و حیات و کوهها را می پسندم و به آنها دل می بندم. بهر چیز قانعم، اما قناعتی که نتیجه تصور خاص من از زندگی است.."

ملکوت- بهرام صادقی
@kharmagaas


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
ظریف: "اگر امروز به جای پزشکیان، جلیلی را به عنوان رئیس‌ جمهوری داشتیم، ممکن بود جنگ بزرگی در منطقه در جریان باشد"

پ.ن: ظریف سخن عجیبی نگفته است و اصولا اینگونه سخن گفتن امر مرسومی در روابط بین‌الملل است. برای مثال دموکراتهای آمریکا دهه‌هاست که از «لولوی جمهوری‌خواه‌ها» برای پیشبرد اهداف و منافع خود استفاده می‌کنند. (فقط به همین یک فقره ترامپ نگاه کنیم که دولت بایدن با ترساندن جوامع مختلف از لولوی ترامپ چه میزان برنامه‌ها و اهداف خود را پیش می‌برد).
ظریف این واقعیت ساده را به دولت جدید آمریکا می‌گوید که دولت پزشکیان فرصتی برای آمریکا برای حل مسالمت‌آمیر مسائل خود با ایران است وگرنه ما هم ترامپ خود را داریم که با شدت و حدت بیشتری از دولت جدید شما آماده زدن به زیر میز مذاکره است.

👈 یکی از حربه‌های بنگاهی‌ها برای پاس شدن چک از سوی مشتری چموش، یادآوری برادر و دوست و پسرعموی بی‌کله و تهدید ضمنی به سپردن چک به دست ایشان است.
@kharmagaas


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
تلفظ اشتباه پزشکیان از کلمه‌ی «مترصد»

"الان خارجی‌ها «متر۱۰۰» این هستند که ما با هم دعوا کنیم!"

⏪ قبل از شرط مدرک دکتری و تخصص پزشکی و استادی دانشگاه صنعتی و بلد بودن زبان انگلیسی و امثالهم باید شرط اول رجل سیاسی بلد بودن و شناخت صحیح زبان فارسی باشد.

⏪ به جرات می‌توان ادعا کرد که در میان تمام مقامات ارشد فعلی و سابق و نمایندگان مجلس و تمام کارگزاران ارشد حکومتی (به جز چند تن انگشت شمار) کسی را نمی‌توان یافت که توان خوانش صحیح یک پارگراف از گلستان سعدی و قابوسنامه و مرزبان نامه و تاریخ بیهقی و یا چند بیت از مثنوی و شاهنامه را داشته باشد.
@kharmagaas




⏬⏪ از کتاب نامه‌های سیاسی دهخدا
به کوشش ایرج افشار
@kharmagaas




بخشی از نامه سید محمد طباطبایی (از رهبران نهضت مشروطه) به مظفر الدین شاه:

"اعلی حضرتا!

مملکت خراب و رعیت پریشان و گدا، دست تعدی حکام و مامورین به مال و عرض و جان رعیت دراز، ظلم حکام و مامورین اندازه ندارد. از مال رعیت هرقدر میلشان اقتضاء کند می برند. قوه غضب و شهوتشان به هر چه میل کند از زدن و کشتن و ناقص کردن اطاعت می کنند.
پارسال دخترهای قوچانی را که در عوض سه ری گندم مالیات که نداشته اند بدهند، گرفته و به ترکمن ها و ارامنه عشق آباد به قیمت گزاف فروختند، هزار رعیت قوچانی از ظلم به خاک روس فرار کردند.
هزارها رعیت ایران از ظلم حکام و مامورین به ممالک خارجه هجرت کرده، به حمالی و فعلگی گذران می کنند و در ذلت و خواری می میرند. حال این مردم را از ظلم ظلمه به این مختصر عریضه ممکن نیست. تمام این قضایا را از اعلی حضرت مخفی می کنند و نمی گذارند اعلی حضرت مطلع شده، در مقام چاره ای به سر آیند.
حالت حالیه این مملکت اگر اصلاح نشود، عنقریب این مملکت جزء ممالک خارجه خواهد شد. البته اعلی حضرت راضی نمی شوند در تاریخ نوشته شود در عهد همایونی ایران به باد رفت، اسلام ضعیف و مسلمین ذلیل شدند"
@kharmagaas





فهم و شناخت درست جایگاه امروز و تلاش برای توسعه و بهبود اوضاع کشور نیاز به مطالعه و شناخت دقیق گذشته و فرهنگ و تاریخ و سیاست این سرزمین دارد.

متون تاریخی و روزنامه‌های دوره قاجار و مشروطه را که می‌نگریم یک چیز بیش از همه باعث خشم و آزار و ناراحتی وطن‌دوستان و ترقی خواهان است و آن ضعف بنیه کشور به ویژه در حوزه امنیتی و نظامی است. اینکه انگلیس و عثمانی و به ویژه روسیه هرگاه اراده می‌کند بخشی از ایران را جدا کرده و یا امتیازی تحقیرآمیز به ایران تحمیل می‌کند بیش از هر چیز باعث رنجش خاطر و ترومای جمعی ایرانیان در قرن نوزده میلادی است.

⏪ یکی از حوادث غمبار و تلخ منتهی به انقلاب مشروطه که به خشم و نارضایتی عمومی دامن زد اما در روایت‌هایی رسمی وقایع منتج به مشروطه غایب است و یا به میزان کافی به آن پرداخته نمی‌شود فروش دختران قوچانی و برخی شهرهای شرقی ایران به ترکمان و ارامنه عشق آباد است. در آن سالها به واسطه قحطی مردم قوچان توان پرداخت مالیات نداشتند و حکام خراسان در عوض دختران مردم را از خانواده گرفته و به عنوان برده به فروش می‌رسانند.
@kharmagaas
* متون ارسالی از کتاب دختران قوچان اثر افسانه نجم‌آبادی است.


فرهاد قنبری
اسراف به مثابه کنش اصیل
بخش دوم

بخش بزرگی از فشار اقتصادی که در این شرایط سخت تورمی و نابسامانی اقتصادی به بسیاری از خانواده‌های ایرانی وارد می‌شود و آنها را تا آستانهٔ فروپاشی عصبی و افسردگی می‌کشاند، افتادن در دام «اسراف» است که توسط طبقه نوکیسه صبح تا شب تبلیغ می‌شود. فشار ناشی از قرار گرفتن در چرخهٔ بیهودهٔ مصرف در قالب رسومات و مد و جشن‌های خوددرآوردی که سال‌به‌سال در حال گسترش است‌‌ هزینه‌هایی را به خانواده‌ها تحمیل می‌کند که بسیاری قادر به برآوردن آن نیستند.

امروزه هزینهٔ مراسم عروسی یا شرکت در مراسم عروسی برای بخش بزرگی از طبقات متوسط و پایین جامعه به جای آنکه پیام شادی باشد، پیاآور استرس و دلواپسی حاصل از چگونگی تأمین هزینهٔ تالار و مناسک رو به افزایش تالار (آرایش، دکور، فیلم، عکس، مطرب و...) و برای مهمانان خرید لباس نو و آرایشگاه برای همسر و فرزندان و تأمین هزینهٔ رفت‌وآمد و کادویی است که باید به همراه داشته باشند، چرا که به صورت اخلاقی خود را مسئول پرداخت بخشی از هزینه اسرافی می‌دانند که از سوی خانواده عروس و داماد به آنها تحمیل شده است.

در سال‌های اخیر علاوه بر جشن عروسی و خرید جهیزیه (طبقه نوکیسه جهیزیه را هم از تهیه ضروریات زندگی خارج کرده و روز به روز وارد فازهای جدید و عجیبی می‌کند که هیچ ارتباطی با مایحتاج روزمره ندارد)، جشن‌هایی مانند جشن تولد و خرید سیسمونی و روز زن و روز مرد و ولنتاین و یلدا و...، سال‌به‌سال با زرق‌وبرق و هزینه‌های سنگین‌تر به بسیاری از خانواده‌ها تحمیل می‌شود. این شکل از اسراف و مصرف‌گرایی که در اینستاگرام با شدت تمام در حال تبلیغ شدن است، دامان بسیاری از اقشار اجتماعی و خانواده‌ها و اقشار متوسط و فرودیت را گرفته‌است و هزینه‌های روانی سنگینی را به آنها تحمیل می‌کند.

امروزه جوان کارگر و کارمندی که درآمد ماهیانهٔ او کمتر از پانزده میلیون تومان است، در همان شب عروسی مجبور است، هزینه‌ای معادل درآمد دو سال یا بیشتر خود را فراهم کند (وام و قرض و...) تا برای نمایش‌های بیهوده‌ای‌ مانند اجارهٔ تالار و آرایش و لباس عروس، آتلیه، اجاره و تزئین ماشین و امثالهم که اکثرشان در همان شب دور ریخته می‌شوند، صرف نماید و از فردای عروسی او می‌ماند و هزاران استرس و فشار روانی و قسط‌هایی که باید با مشقت فراوان و اضافه‌کاری و امثالهم جبران گردد. (این یعنی فروش همان وقت و لحظاتی که در ابتدای زندگی مشترک لازم بود تا در کنار همسر برای تفاهم و شناخت بیشتر همسر سپری شود، ولی در کارخانه و کارگاه با استرس و فشار روانی با بگو‌مگو با سرکارگر سپری می‌شود).

افتادن در دام چنین شکلی از اسراف که از یک سو هزینه‌ای بیهوده و بالطبع فشار روانی و عصبی را به طبقات متوسط و پایین اجتماع تحمیل کرده و در سوی دیگر آرایشگران و صاحبان برخی مشاغل خدماتی سطح پایین را به پردرآمدترین اقشار جامعه تبدیل می‌کند، یکی از دلایل تبدیل جامعه به جامعه‌ای پول‌پرست و غیرنرمال و پرخاشگر است.

انسان امروز ایرانی در دام این چرخهٔ خشونت‌بار اسراف به ربات مصرف‌کننده تقلیل یافته‌است که هویت و چیستی خود را نه از طریق تفکر و تعقل در خویشتن و جهانی که در آن زیست می‌کند، بلکه از طریق مصرف مداوم کالاهایی که هر روز با شکل و ظواهر فریبنده عرضه می‌شود تعریف می‌نماید. امروزه افراد نه با اندیشه و خرد و شناخت‌شان از جامعه و فلسفه و هنر و امثالهم بلکه با مارک لباس، مدل خودرو، محل سکونت، گوشی موبایل و امثالهم خود را تعریف می‌کنند.

انسان درگیر در این چرخه تصور می‌کند که خودرو، موبایل، جراحی پلاستیک، برند و تکنولوژی و لوازم آشپزخانه در خدمت اوست، بلکه نمی‌داند خود اوست که به خادم و بردهٔ کالا تبدیل شده‌است و تمام زندگی خود را صرف تلاش و تقلا برای خرید کالاهای غیرلازم می‌نماید و در نهایت هم چیزی جز افسردگی و نارضایتی و مراجعه به تراپیست نصیبش نمی‌شود.
@kharmagaas


فرهاد قنبری
اسراف به مثابه کنش اصیل
بخش اول

منطق زندگی در جهان امروز، منطق صرفه‌جویی نیست بلکه تلاش مداوم برای تشویق توده‌ها به اسراف و زیاده‌روی بیشتر است.

قهرمان امروز نه از طریق خلاقیت هنری، تولید اندیشه یا کشف و ابداع ابزارها بلکه از طریق اسراف و زیاده‌روی در امور مختلف خود را معرفی می‌کند.

تلویزیون، رادیو، شبکه‌های اجتماعی و بیلبوردهای شهری همه در خدمت تشویق به اسراف بیشتر هستند. آنها مدام در گوش مخاطبان خود می‌خوانند که خوشبختی در مصرف بیشتر اشیاء و کالاهاست. تبلیغات مدام افراد شاد و خندانی را نشان می دهند که در حال خرید کالاهای جدید و دور ریختن کالاهای دیگرند. سریالها مدام افرادی را نشان می دهند که با اسراف به زندگی‌شان معنا می‌دهند. تبلیغات با بی‌رحمی کامل و ایجاد احساس ناکافی و بی‌ارزش بودن، مدام گروگان‌های خود را دعوت به اسراف بیشتر می‌کند. ستارگان فوتبال، موسیقی پاپ و سینما در مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف حاضر می‌شوند و مدام از اسراف خود در خرید کالاها و هزینه‌های بی‌معنی سخن می‌گویند. (یکی از کلکسیون خودروهای لوکسش می گوید، دیگری از هزینه‌های گزاف صرف شده برای حرمسرایش پرده بر می‌دارد و آن یکی باسنش را دهها میلیون دلار بیمه می کند و...).

امروزه قهرمان و الگو کسی است که مبلمان و فرش و وسایل منزلی را که یک سال بیشتر از عمر آنان نگذشته را به بهانه تغییر دکوراسیون دور می‌اندازد، هرچند ماه یکبار گوشی موبایلش را عوض می‌کند، در کمد لباسهایش انواع کت و شلوار، پیراهن غیرلازم دارد، حقوق و دستمزد یک ماهش را برای رنگ‌آمیزی مو و ناخن می‌دهد، برای یک مهمانی ده‌نفره به اندازهٔ نیاز پنجاه نفر غذاهای گوناگون تهیه می‌کند، اشیاء گرانتری را انبار کرده و از در و دیوار منزلش آویزان می‌کند و هر از چندگاهی همه آنها را دور ریخته و با اشیاء جدیدی جایگزین می‌کند.

امروزه منطق اسراف و زیاده‌روی نه فقط در مصرف اشیاء و کالاها بلکه در همهٔ وجوه زندگی خود را تحمیل کرده است. زیاده‌روی در نوشیدن مشروبات، زیاده‌روی در استعمال دخانیات و علف و گل، افزایش پارانترهای جنسی، زیاده‌روی در خوردن غذا، زیاده‌روی در تولید زباله و...،

انسانِ خوشبختِ امروز دیگر از زمرهٔ شاعر و هنرمند و نویسنده و فیلسوف و متفکر و دانشمندی که خالق هنر و خدمتی باشد نیست، بلکه خوشبخت کسی است که بیشتر مصرف می‌کند و با تفاخر و مناسک خاصی اسراف‌اش را به نمایش عموم می‌گذارد.
انسان خوشبختی که امروزه به عنوان الگو معرفی می‌شود فلان مخترع و استاد نیست. بلکه افرادی است که وجه غالب و مشترک  همه آنها توانایی بیشتر در اسراف و زیاده‌روی است.

اسراف و زیاده‌روی همهٔ شئون زندگی اجتماعی را تحت سیطرهٔ خود قرار داده است. امروزه کالای هنری هم به عنوان بخشی از کارکردِ اجتماعیِ اسراف تعریف می شود. فلان تاجر یا بازیگر فوتبال و سینما تابلوی نقاشی یا مجسمهٔ بسیار گران‌قیمت از هنرمندی شناخته شده را خریداری می‌کند تا اینگونه توان اسراف بیشتر خود را به نمایش بگذارد. امروزه پیانو و سنتور و گیتار چند صد هزار دلاری با دکمه و سیم از طلا ساخته شده یا قفسهٔ کتاب با چوب فلان درخت نایاب، همگی به منظور نشان دادن قدرت و توان اسراف بیشتر برخی طبقات، مورد استفاده قرار می گیرند.
@kharmagaas
ادامه👇


دگوریسم فرهنگی که با محوریت شبکه‌هایی مانند «من‌وتو» رشد کرد، بیشترین آسیب را به هویت زن ایرانی وارد کرده است و الگوی «زن ایده آل» در جهان و جامعه امروز ما را نه مادران و زنان فداکار که با سختی فراوان، نان‌شان را از کارخانه ها و کارگاههای تنگ و تاریک بیرون می کشند، بلکه این چهره‌های پلاستیکی که در زندگی‌شان هیچ هنری جز لوندی و اغواگری مردان زن‌باره نداشته‌اند، معرفی می‌کنند.

این خانم در سال دوهزار و شش تابعیت آمریکا را گرفته است. در مورد گذشته او اطلاعات چندانی نیست. به ادعای نشریه دیلی میل که با چاپ عکس های برهنه او همراه بود در دهه نود به مردان ثروتمند خدمات جنسی ارائه می داده است. (هر چند این مسئله با شکایت ملانیا و همسرش و درخواست غرامت مواجه شد) او در هفته مد نیویورک با ترامپ آشنا شده و در سال ۲۰۰۶ همسر او شده است.
این تمام هنر اوست.
@kharmagaas


"به یک حیوان نگاه کن، به یک گربه، به یک پرنده یا یکی از حیوانات درنده‌ی عظیم‌الجثه باغ وحش، به یک پوما یا زرافه نگاه کن، نمی‌توانی چیزی جز صداقت در وجود آنها ببینی. هرگز اضطرابی ندارند. همیشه می‌دانند چه کار کنند و نسبت به هم چگونه رفتاری داشته باشند، چاپلوسی هم نمی‌کنند و مزاحم کسی هم نمی‌شوند، تظاهر نمی‌کنند، هر چه باشند همان می‌نمایند، عیناً مثل سنگ‌ها، گل‌ها و یا ستاره‌های آسمان"
@kharmagaas
گرگ بیابان - هرمان هسه

6k 0 103 140

Forward from: خرمگس
فرهاد قنبری
کالای بدن

"آمیزش انسان‌ها، عشق‌ورزی نیست بلکه فقط آمیزش است، مثل اسب‌ها و خوک‌ها: این رفتارِ بعضی مردها با زن‌هاست"
(راهی به سوی بهشت - یوسا)

ژان بودریار پورنوگرافی را به دو دلیل مقصر می دانست. اول به خاطر دستكاری در سكس تا مبارزه طبقاتی را جدا نمايد. و دوم به خاطر، تباهی سكس با كالايی كردن آن.

امروزه فضای مجازی و رسانه های تصویری پر از عکس ها و فیلم های پورن است. تبلیغات با وسواس و دقت بیشتری کمک ابزارهای رابطه جنسی از قبیل قرص ها، ژل ها و ابزارهای مصنوعی جنسی را تبلیغ می کنند. شبکه های تلویزیونی پورن سال به سال در حال گسترش است و برخی بازیگران پورن چهره های شناخته شده جهانی (به ویژه در کشور ما) تبدیل می شوند.

امروزه به همان میزان که به "هوس" پرداخته می شود "عشقبازی" به امری فراموش شده بدل می شود، چرا که این سبک رابطه روز به روز از جای خود را به کالای «بدن تراش خورده و دستکاری شده» می دهد. امروزه قیافه های دفُرمه اینستاگرامی (داف و پلنگ و خزعبلاتی از این قبیل) و فلان بازیگر پورن بیشتر الگوی زنانه تبلیغ می شوند تا زنی با پوشش و ظاهر بومی و محلی نقاط مختلف کشور.

امروزه «هوس‌بازی» با پول و تبلیغات گره خورده است و سکس به صنعتی پول ساز و جذاب برای سرمایه داران اعم از صاحبان شبکه های تلویزیونی، بازیگران و عوامل فیلم ها، مجلات، مد‌ل‌های سکسی، داروها و ابزارهای کمک جنسی تبدیل شده است.

آنچه در جهان رسانه ای امروز مشاهده می شود تبلیغ و جایگزینی «هوس کالایی» به جای «عشقبازی» است. در این دستگاه طویل و پولساز شکل گرفته حول بدن، رابطه جنسی دیگر نه یک رابطه انسانی از روی عشق و علاقه بلکه سایش و اصطکاک تن‌های دستکاری شده و اندام های برجسته است.

امروزه در فیلم ها و تصاویر پورنوگرافی و هرزه نگاری با افرادی مواجه ایم که مقابل دوربین ادای لذت بردن در می آورند اما در نهایت کرختی و ملال ایام خود را سپری می کنند و با روح و جسمی خسته محل کار را ترک می گویند. (طبق آمارها خودکشی در میان بازیگران پورن بیشتر از متوسط جامعه است)

در جهان ما نه تنها منعی برای روابط متعدد جنسی وجود ندارد، بلکه "بدن اغواگر" با تمام قدرت در رسانه ها تبلیغ می شود و افراد را به لذت بردن بیشتر فرا می خواند.

اما آنچه در در این بازار کالایی شده قربانی می شود، «عشق ورزیدن»، جدای از برجستگی های جسم و تن است.
امروزه صنعت هرزه نگاری به کارخانه ای بدل شده است که محصول تولیدی آن بدن های ورزیده با آرایش های غلیظ و عمل های جراحی فراوان است که چیزی شبیه ربات های تولید شده در کارگاه، جسمی خالی از هرگونه روح و علایق انسانی را تداعی می کند.
@kharmagaas


Forward from: خرمگس
فرهاد قنبری
از جا کَندگی اروس

رولان بارت در کتاب "امپراطوری نشانه ها" می نویسد: "در ژاپن یا در کشوری که من ژاپن می‌نامم، امور جنسی فقط در خود رابطه جنسی است و نه در هیچ کجای دیگر" [تصور نمی‌کنم ژاپن امروز هم تفاوتی با سایر نقاط جهان داشته باشد]

بارت در این زمینه نگاه انتقادی به جوامع غربی به ویژه ایالات متحده امریکا داشت و معتقد بود رابطه جنسی در جامعه پست مدرن و مصرف گرای آمریکا در همه جا حاضر است.

به جرات می توان گفت این حضور همه جانبه "امر جنسی" در تمام ساحات و شئونات اجتماعی امروزه در هیچ جامعه ای به اندازه ایران پر رنگ و قابل مشاهده نیست. جامعه ایران به علت هاشور زدن بر گفتمان های جنسی و به حاشیه راندن "اروس" از گفتار روزمره جامعه باعث شده است، امر جنسی و گفتمان جنسی به شکل دفُرمه و پنهانی در همه ساحات و شئونات اجتماعی خود را به نمایش درآورد.

در ایران امروز از دیدار سعید جلیلی و جواد ظریف با کاترین اشتون و موگرینی تا هر سیاستمدار زنی در جهان خوانش اروتیک صورت می گیرد.

در ایران امروز از گفتار معلمی که سر کلاس از برخی واژه ها مانند صابون یا برخی اعداد و واژه هایی که حتی به فکر هیچ جنبنده ای خطور نمی کند، استفاده می کند تا راه رفتن و در پارک نشستن خوانش اروتیک صورت می گیرد.

در ایران امروز از درختان و شمشادهای داخل دانشکده ها تا کلاس های درس و وسایل حاضر در آزمایشگاهها، از خوابگاه و پادگان و سربازخانه و نشستن در تاکسی در کنار زنان و شوخی های کودکان و نوجوانان خوانش الوتیک صورت می گیرد.

در ایران امروز از آرایش های ظاهری تا نوع لباس پوشیدن و شکل و دکوراسیون منزل تا برخی غذاها و میوه ها خوانش اروتیک صورت می گیرد.

در این جامعه از رابطه خصوصی پزشک و بیمار، پزشک و مشاور، معلم و دانش آموز، استاد و شاگرد ، شاعر و کارگردان با کارآموز و بازیگر خوانش اروتیک صورت می گیرد.

در این جامعه از تئاتر و سینمای پر از سانسور تا ساده ترین کلمات و شوخی ها، سخیف ترین خوانش های اروتیستی صورت می گیرد.

در این جامعه از سریال های دست چندم کره ای، زانوی داور زن ورزشی تا هواداران حاضر در ورزشگاههای مختلف خوانش اروتیک صورت می گیرد.

در این جامعه از روضه فلان طلبه جوان تا سخنرانی امام جمعه ها و بحث در مورد خوراکی ها و غذاهای مقوی با محوریت پنهان اروس صورت می پذیرد.

جامعه ایران با هدف به حاشیه راندن سکس و سرپوش گذاشتن بر گفتمان های جنسی، اروس را به تمام شئونات اجتماعی کشاند و به همان میزان عشقبازی را از درون تهی و بی معنا کرد.
@kharmagaas

20 last posts shown.