|ژرمینال، یک سند تاریخی|امیل زولا که روزنامهنگار هم بود و در جرگه روزنامهنگاران جمهوریخواه به شمار میرفت، وقایع مربوط به اعتصاب کارگران را حتی در روزنامههایی که مخالف اعتصابکنندگان بودند، به دقت دنبال میکرد و بعدا از برخی از مطالب این روزنامهها در نوشتن رمان ژرمینال بهره برد.
در واقع، زولا برای نوشتن ژرمینال همچون یک مورخ یا مستندساز عمل کرد، زیرا میخواست، از خود سندی اجتماعی درباره دنیای کارگران معدن در نیمه دوم قرن نوزدهم برجای گذارد.
خود زولا در طرح اولیه رمانش به خوبی تأکید میکند که چگونه انباشت بیمهار سرمایه، بدون توجه به حقوق کارگران، جامعه را دچار بحران میکند: "رمان، داستان شورش حقوقبگیران است، کمکی به جامعه که هر لحظه در حال فروپاشی است. در یک کلام، جنگ سرمایه و کار. اهمیت رمان در همین است و من میخواهم آینده را با طرح این مسئله، که مهمترین مسئله قرن بیستم خواهد بود، به پیش ببرم."
زولا فقط به خواندن و شنیدن اکتفا نکرد و برای این کار عازم شمال فرانسه شد. او در تاریخ ۲۳ فوریه تا چهارم مارس ۱۸۸۴ به شهر آنزن، محل برگزاری اعتصاب کارگران رفت.
گرچه در ابتدا مسئولان معدن میخواستند اطلاعاتی را که خود صلاح میدانند در اختیار زولا قرار دهند، اما این نویسنده به میان کارگران رفت و با حدود صد صفحه یادداشت حاوی مشاهدهها و شنیدههایش بازگشت. او این یادداشتها را در دفتری با عنوان "یادداشتهایم درباره آنزن" گردآوری کرد.
زولا همچنین به خانه یکی از معدنچیها رفت و طرحهایی از این خانه کشید. حتی برای فهم کار در معدن تا عمق ۵۳۲ متری معدن پا گذاشت و در تاریکی در دالانهایش قدم زد.
به نظر میرسد بسیاری از چیزهایی را که زولا درباره شخصیت اصلی رمان ژرمینال توصیف میکند، به ویژه ترسها و نگرانیهای اتیین لانتیه در ابتدای رمان، تجربه زیسته خود نویسنده در آن سفر است: "آن وقت مرد دانست که نزدیک معدنی است. دوباره احساس خواری در دلش افتاد. چه فایده؟ اینجا هم کاری پیدا نمیشد. سرانجام دل به دریا زد و به عوض اینکه به جانب بناها به راه افتد از پشتهای بالا رفت که سه آتش زغال سنگ در سه زنبیل چدنی بر فراز آن میسوخت تا صحنه کار را گرم و روشن کند."
امیل زولا که همه منتقدان، نگاه جزءنگر او در رمانهایش را میستایند، پیش از ژرمینال نیز رمانی درباره زندگی کارگران نوشته بود: "آسوموآر" که داستان فلاکت و مرگ زنی به نام ژروز است که در پاریس کارگری میکند.
اما زولا در ژرمینال فقط از فلاکتها و سختیهای زندگی سخن نمیگوید. او در عین فرو رفتن به عمق تاریکی، به جوانه زدن نور امید دارد.
سطرهای پایانی ژرمینال حاوی نگاه خوشبینانهای است که بدبینی آغاز رمان را جبران میکند. نویسنده حتی درسیاهترین بخشهای رمان که آکنده از فضای آخرالزمانی است، با خلق یک رابطه عاشقانه، در پی ایجاد امیدواری و روحیه برادری میان انسانهاست
...
@KEYPDF