کانال سکسی تلگرام


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Adult


دانلود رایگان فیلم سکسی,
سکس ایرانی · فیلم سوپر ایرانی · ایران · دانلود فیلم سکسی · فیلم سکسی ایرانی · مادر · دانلود رایگان · دختر بچه ایرانی · ايراني · تجاوز · گی - کانال دانلود فیلم سکسی 2018,کانال شهوانی,کانال خفن تلگرام,کانال فیلم سکسی ۴۱

Related channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Adult
Statistics
Posts filter




کانال سکسی تلگرام🙈👇
@dodol_fun @dodol_fun @dodol_fun @dodol_fun @dodol_fun @dodol_fun


ربات دوست یابی سکسی😍
https://t.me/dodoostbot?start=329020051


فیلم های سکسی تلگرام😍💋👅
https://t.me/joinchat/AAAAAEpzQWV1n2wpEKecIg


س*ک*س عاشقانه با مرد سن بالا



ستاره هستم،25 ساله از رشت.وقتی ک پیش دانشگاهی رو تموم کردم با ی مرد متاهل دوس شدم،اولش نمیدونستم ک متاهله ولی وقتی فهمیده بودم ک دیگه خیلی بهش علاقمند شده بودم و نمیتونستم ازش دل بکنم.اولین بوسه رو لب رو باهاش تجربه کردم ک اونجا فهمیدم چقد سکس لذت بخشه.سکس ما در حد لب و خوردن کیرش بود،چون معمولا تو مغازش اینکارو میکردیم،من سینه های متوسطی دارم ک نوکش خیلی درشته و اون عاشق سینه هام بود، در هرصورت طولی نکشید ک رابطه ما بهم خورد.چند سال بعد تو سن 21 سالگی با ی پسر هم سن خودم دوس شدم.اینم جز تجارب تلخ منه،چون پسر ایده آلی نبود.ما 10ماه دوس بودی ک ی بار تو ی شرایطی 1هفته باهم زندگی کردیم.2شب اول سکس ما فقط معاشقه بود ولی شب سوم ازم خواست ک فقط سر کیرشو بکنه تو کسم،منم چون خیلی داغ بودم قبول کردم اما اون بعد اینکه سرشو کرد تو بیشتر ادامه داد کیرش کامل رفت تو کسم.خیلی درد داشتم و بی حس شده بودم و اصلا نمیدونستم که چه اتفاقی میفته، بعد 4سال دوستی باهاش کات کردم،بعد اون با هر پسری دوس میشدم سکس میکردم و لذت میبردم،فقط ب سکس فک میکردم و روحیه عشقو علاقه در من مرده بود.تا اینکه با ی مردی 43 ساله و متاهل دوست شدم.


از روز اول بهم گفت ک متاهله و چون زنش توانایی سکس نداره میخواد بامن دوس شه،2ماه دنبالم اومد تا بالاخره راضی شدم باهاش دوس شم.این مرد بهترین اتفاق زندگی من بود،چ از نظر روحی و چ از نظر سکسی همیشه پشتمه.سکس ما هر روزه،کیرش حدود 15 سانته و کلفته،اولین بار ک باهاش سکس کردنم هیچوقت از یادم نمیره،ما ناهار رو باهم بیرون بودیم،بعدش اون منو برد ب یکی از خونه هاش نه اون خونه ای ک زندگی میکرد.خونه ای ک خریده بود واس همین کار.اونجا یکم باهام صحبت کردو شروع کرد ب نوازش دستام.من از جام پاشدم ک ازش فاصله بگیرم،اما اون منو تو گوشه اتاق گیر انداخت طوری ک نمیتونستم تکون بخورم،لباشو آروم ب صورتم مالید و کم کم لبامو میخورد،خیلی حس بی نظیری بود.منم زبونمو انداختم تو دهنش وقتی زبونشو با زبونم حس کردم کسم شروع کرد ب خیس شدن،اون همزمان کسمو میمالیدو بهم میگفت ک عاشقم شده،من سرپا بودم .اون نشست و شلوارمو کشید پایین،شروع کرد ب خوردن کسم.منم موهاشو با دستام نوازش میکردم.آروم منو برد تو ی اتاق دیگه ک کل دیوارش آینه کاری بود،من ک اون اتاقو دیدم هیجان زده شدم،بهم گفت دیدن سکس آدمو حشری تر میکنه واس همین این اتاقو آینه کاری کردم ک لذت بیشتری ببریم.خلاصه آروم من خوابوند کف زمین و لباسمو زد بالا و از رو سوتین با زبون سینمو لمس میکرد،کیرشم احساس میکردم ک هر از گاهی ب کسم میمالوند،سوتینمو خودم خیلی شتابزده درآوردم داشتم دیوونه میشدم،سرشو چسبوندم ب سینم گفتم نوکشو گاز بگیر طوری ک دردم بیاد،اونم محکم گاز میگرفتو میلیسید،دستمو برم رو کیرش بلند شدم شروع کردم ب خوردن کیرش،کیرش خوشبو بود چون ب کل بدنش ادوکلن زده بود و این لذت سکسو واسم بیشتر کرده بود.اونقد مکیدم کیرشو ک فکم خسته شده بود،کیرشو انداختم تو کسم،اومد روم خیلی آروم تلمبه میزدو دستش زیر سرمو رو کمرم بود،یعنی محکم بغلم کرده بود و لبامو آهسته میمکیدو تو گوشم میگفت عاشقتم،منم بهش میگفتم من بیشتر عاشقتم،بهم میگفت زن ب این خوشگلی و جوونی رو باید هر روز کرد.منم از حرفاش ذوق میکردم.بعدش حالت داگی وایسادمو گفتم محکم تلمبه بزن ک دردم بیاددوس پسرم کمرمو گرفتو محکم کیرشو میکرد تو کسم از لذت جیغ میکشیدم و بهش میگفتم میخوامتتتتتت،اونم میگفت من واست میمیییرمممم.گفتم میخوام ارضا شم،ازم پرسید چجوری ارضا میشی،گفتم دراز بکش،اون دراز کشیدو من رفتم رو کیرش سوارشدم،بهش گفتم اصلا کاری نکنه فقط سینه هامو بماله باقیش با خودم.خلاصه سینه هامو فشار میداد منم رو کیرش بالا پایین میکردم ک بعد چند دقیقه آبم اومد و درحین ارضاشدن تمام بدنشو چنگ انداخته بودم،بیچاره زخمی شد ولی بهم گفت این اولین باره ک میبینم ی زن اینجوری بدنمو زخمی کنه.نوبت اون شده بود ک ارضا شه،رفتیم رو صندلی و من ب حالت داگی موندم،از پشت کیرشو انداخت تو کسمو تند تند تلمبه میزد،بهم گفت ستاره آبمو بیارم؟گفتم آره عشقم،و اون چند لحظه بعد آبشو ریخت تو کسم،چون وازکتومی کرده بود میتونست آبشو بریزه توش.از دوستی ما 1سالو 3ماهه میگذره اما هر بار ک سکس میکنیم انگار اولین باره سکس میکنیم..

╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


س*ك*س با خواهرزنم سارا


سلام اسم من شهاب ٢٦سالمه و قدم١٧٨و هيكل نسبتا خوبي دارم،بگذريم از اين صحبتا من يه خواهرزن دارم به اسم سارا خيلي خوشگل وسكسيه من عادت دارم موقع سكس بازنم فحش بدم اين عادت اكثرمرداست منم چون توكف اون بودم همش ميگفتم ساراروگاييدم كيرم توكس سارا زنمم لذت ميبرد فك ميكرد چون حشري شدم هي ميكم البته من سه تاخواهرزن دارم هرسه تاشونم موقع سكس ميگام باحرفام،يه بار من وهمسرم بحثمون شد و اون رفت خونه سارا و اونم متوجه شد و گفت بايد حل بشه و نميشه ك درحضورهم حرفاتون روبزنين چون دعواتون بيشترميشه اونجا خونه سارا خب اون حرفاشو زد و سارا زنگ زد كه با امير دارم ميام خونتون باهات حرف بزنم اومدن نشستن ك گوشي اميرزنگ خورد و فوري رفت شركت منم گفتم ميرسونمش،ساراهم با مانتو نشست رومبل منم براش چايي بردم و روبروش نشستم،شروع كرد ب نصيحت كردن منم توذهنم داشتم ميگاييدمش و توكفش بودم كه كيييييررررم راست كرد كير من ١٧سانته و كمي كلفته،سارا داشت حرف ميزد ك نگاهم بهش افتاد ديدم با لبخند داره نصيحت ميكنه ك يدفه حواسم اوند سرجاش ك ميرم راست كرده و ازروي شلواركم تابلو زده بيرون،هيچي نگفتم و خودمو جم كردم،اومدم كنارش نشستم گفت رابطه جنسيتون چطوره،منم ديدم خودش شروع مرد گفتم چيش؟گفت چندبار دخول دارين كيفيتش چجوره؟گفتم سه بار درهفته و بدنيست ولي ما يه مشكلي داريم من عادت دارم موقع سكس به زناي اطرافم حس شهوت پيداميكنم و باحرفام باهاشون سكس ميكنم اونم گفت عجب!!!بعد گفتم اون بااين مشكل داره،گفتم سكسمونم خوبه من راضيش ميكنم يدفه با خنده گفت.تگ را بنویس و بیاhrrtt@. اره خب معلومه،جفتمون زديم زيرخنده /سارا از سكس خودشون گفت ك چجوريه و بايد شماها اينجوري باشين سكس محبت مياره و ازين حرفا كه حال جفتمون خراب بود/دستمو گذاشتم روپاهاش هيچي نگفت اكيررر منم هي داشت سيخ ترميشد منم رون پاشو نوازش ميكردم يدفه سفت كردخودشو من فهميدم ك حشرش زده بالا بهش گفتم سارا حلال كن من موقع سكس خيلي يادت ميكنم خنديد يدفه گفت عيب نداره همه همينجورين ميرم مثل توعه /گفتم بهت علاقه دارم دوستت دارم يدفه بغلش كردم و بوسيدمش گفت چكارميكني ديوونه خنديد /زانوش خورد به كيرم و فهميد بدجور سيخه.اونم دست انداخت و بغلم كرد منم محكم فشلرش ميدادمو مير چسبيده بود ب زانوش سرمو اوردم حلو صورتش و لباشو بوسيدم پاشدم رفتم ابميوه بيارم ك اومد جلون وايساد كييررمو چسبيد فشارداد گفت ببينمش اين شيطونو منم از دوق مردم شلوارمو كشيدم پايين و گفت اوووه معلومه منم باشم قهرميكنم ديكه مست شده بوديم حرفامون دست خودمون نبود كيييرمو كشيد بيرون ازشرتم و ماليد پيشابم كييرمو ليزكرده بود گذاشت دهنشو يه سااك عشقي زد اووفف منم اه واوهم واه افتاده بود و داشتم حال ميكردم بردمش روتخت و شلوارشو دراوردم جون چ كس تميزي داشت تپل و يكمي هم مو ولي سفيد و كردني انگشتموگذاشتم لاش و بالاپايين كردم اب كسش راه افتاده بود ليزشده بود منم بلزش كردم و زبونمو كردم توكسش و خوردم يخورده ك كسشو خوردم اومدم كيييرر كلفتمو گذاشتم جلو كسش و فشلردادم واااي عين تنور بود لامصب چ كسي داشت كيرررر كلفتم حرش داد و داشت گريه ميكرد ميكفت خيلي كلفته دربيار منم گفتم نترس گشادميشه تلمبه كردم و ابمو ريختم توكسش بعدشم رفتيم خودمونو شستيم و اومديم دوبار كييرررمو ساك زد منم كسشو خوردم بعد رسوندمش اميدوارم راضي باشين.


╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


زن_همسایه_برده_ی_من


من بابک هستم و سی سال سنمه در یکی از شهرهای جنوب کار می کردم و زنم واسه دیدن مادرش رفته بود تهران و من تنها بودمو در طبقه چهارم یه آپارتمان زندگی می کردم که روبروی خونه ما چند تا خونه ویلایی قدیمی بودن. هوا خیلی گرم بود و من حدود ساعت دوازده شب رفتم کنار پنجره و چشمم افتاد تو حیاط روبروی وای چه داشتم می دیدم. یه زن قد بلند بلوند با کرست و دامن کوتاه تو حیاط بود و داشت تو کولر آب می ریخت چون هوا خیلی گرم بود و آن خانه هم پمپ اب نداشت و اب به کولر نمی رسید و چون فقیر بودند وسعشان نمی رسید اسپیلت بخرند ولی این زن تازه اومده بود به این خونه و صاحب خونه هم هر چند روزی یه مستاجر می اورد و فهمیدم این مستاجر تازه وارد است . شب تا صبح تو کف اندام این زن بودم صبح که از خواب بیدار شدم مشت مراد هم دم خونه شو آب پاشی می کرد سلام دادم و گفتم مش مراد این زنه که دیشب تو خونت با کرست راه می رفت کی بود؟ مش مراد گفت مستاجره تازه اومده اگه طالب شدی واست بفرستم بالا گفتم باشه مشتی جان وقتی ظهر از کار برگشتم بفرستش بالا بیاد من رفتم اداره و دو ساعت زودتر مرخصی ساعتی گرفتمو اومدم و دیدم مشتی مراد دم خونش وایستاده و سیگار دود میکنه چشمکی به هش زدم و اون هم فهمید که من امدم رفتم تو و از تو پنجره به مش مراد اشاره کردم بفرسته و اون هم زنه رو فرستاد دم در که رسید شاسی رو زدم در باز شد و زنه اومد بالا وقتی رسید دم درب آپارتمان من فوری بغلش کردم و بردمش تو اطاق خواب اووووووووووووه پدر سگ چه بدنی داشت کونش مثل کدوی شیراز قلمبه بود و لبانش مثل پسته رفسنجان خندون و اوووووووووووووووووف چه پستونایی داشت خوارکوسده مادر جنده هیچی زیر مانتوش نپوشیده بود و حسابی تو کف بود گفتم چته مگه شوهر نداری گفت دارم ولی شوهرم کراکی شده و کیرش کار نمی کند گفتم خاک تو سرش یه همچی کوسی داشته چرا کراکی شده چرا نعمتهای الهی را پاس نداشته و خلاصه دست بردم دم کوسش اوووووووف چه کوسی چه بره کوسی بود فوری لباساشو در اوردم و کیرم که مثل باتون راست شده بود مالیدم دم کوسش که یه هو زنه پا هخا شو داد بالا و منو کشید رو خودش و مثل یه جارو برقی 5000 واتی کیرمو کشید تو سوراخ کوسشو و مثل سگ کوسشو روی کیرم قفل کرد داعی کوسش باعث شد تا من مثل موتور های هندای 125 بیشتر گرم بشم و منم زدم تا خایه ها تو کوسش و اون ناله می کرد و میگفت اوووووووف عجب کیری داری کاش شوهرم بودی و من تند تند تلمبه زدم و اون قبل از من ارضا شد و من هنوز ارضا نشدم تا اینکه برش گردونم اووووف چه سوراخی مثل دمبه کمی سر کیرمو تف زدم و فشار دادم تو کونش و اوووووف که چه هیکیلی داشت درست مثل زن سالوادر سلینسا بود و چنان کیرمو تو کونش محکم گرفته بود که تلمبه زدن منو کند کرده بود و من تلمبه زدم تا اینکه ارضا شدم و حس کردم مغزمو از تو کیرم تو کونش کشید . تو یه ساعت چها بار کردمشو و اون 9 بار ارضا شد و فردا هم اومد و پس فردا چون کرایه مشت مراد و ندادند انها را از خانه بیرون کرده بود. سراغشو از مش مراد که گرفتم گفت بیرونش کرده و من گفتم خارکسده میگفتی من کرایشون را می دادم و هنوز که رفته خاطه ان دادنش تو ذهن من مانده است اووووووووووووووووووووووووف.



╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


دخترخالم

سلام من آرش هستم 19ساله پسری با تیپ و قیافه ی تعریف از خود نباشه جذاب از اینجا شرو کنم ک اولین سکـ.ـسمو 2سال پیش با زنی 31ساله ک خاله همکلاسیم بود و ی زن بود شرو کردم.شمارشو از گوشی دوستم کش رفته بودم ک کار ب کردن خاله جون کشیدو... دومین سکـ.ـسمم زن قحبه بود ک نفری 30تومن دادیم و یکمم ک حرفه ای تر شده بودم با دوستم کارشو ساختیم.سومیش دوس دخترم بود ک عاشقم بود و منو واس ازدواج میخاس ک بگی نگی نتونستم ی دل سیر بکنمش چون موقعیت جور نبود... 2ماه پیش ک من با دوست زنم و دوس دخترم ک کات کرده بودم و دستم خالی بود هی جلق میزدم و خودمو ارضا میکردم.تو خونوادمون دختر عمو هام بزرگ بودن و 3دختر خاله داشتم ک یکیش از همه خوشگل بود 15سال داشت با موهای زرد وچشمای آبی و بسیااااار زیبا!مهسا{دختر خالم}تا 15 سالگی گوشی نداش و تو تولدش باباجونش ی گوشی واسش خرید منم ک از مهسا خوشم میومد فرصتو غنیمت دونستمو تو ی مهمونی شمارمو بهش دادم.همون شب مهسا جووونم بم ی اس خنده دار فرستادو منم شرو کردم ب اس دادن و باهم گپ میزدیم ک من متوجه شدم نسبت ب من حس داره و من ک تخصصم تو این کاره سر صحبتای خاک بر سری رو وا کردم!!! مهسا هم خ خوب وراحت باهام راجب سکـ.ـس حرف میزد وبعد دقیقا 1هفته باهاش قرار گذاشتم تا بریم پارکو کافی شاپ و اینا.چن فیلم سـ.ـوپرم با خودم ب فلش زدم و بردم و بش دادم ک حـ.ـشری بشه!با 100دردسر و ب بهونه کلاس تقویتی خاله جون اجازه داد دختر گلش تنهایی بره کلاس.رفتیم پارک باهم بازی کردیم بدش رفتیم ی چیزی خوردیمو من فلشو بش دادم... شب همون روز مهسا بم اس داد ک فیلمارو دیدو خوشش اومد منم با کمال پررویی بش پیشنهاد سکـ.ـس دادم و گفتم منم اولین بارمه ک میخام تجربش کنم!مهسا خانومم ک فیلما رو دیده بودو گرم کرده بود با کمال میل قبوووول کرد.ی قرار دیگ تو خونه مادربزرگ دوستم ک خونش خالی بودو ب رحمت خدا رفته بود گذاشتیم و3روز بد بازم ب بهونه کلاس مهسا پیشم اومد.منم داغ کرده بودم و کـ.ون گوسفندو هم اگ میدیدم کـ.ـیرم شق میشد!!!! خونه یک اتاق مستقل تو طبقه بالا داشت ک اتاق خواب بود وتخت داشت.مهسا رو بغلم گرفتمو بردمش بالا و باهم روی تخت خوابیدیمو از لبای خوشگلش ی ماچی آبدار گرفتم و اونم لبای منو بطور عالی میخورد بدش دکمه مانتوشو وا کردم و سینه هاشو لمس کردم.وااااای خدا تالا سینه هاییی ب اون خوشگلی و سفیدی ندیده بودم سر سینه هاشو ک اصطلاحا ما میگیم کاکائو ب دهنم گرفتمو با اون یکی دستم اون یکی سینشو مالوندم آاااآخ الهی بمیرم عجب صداهایی درمیاورد سوتینش ک ی بویی میداد عااااالی بدنش سفیدو صاف بهترین بورو میداد.مهسا گف میخام بخورمت منم پا شدم و کمربندمو باز کرد و آروم سر کـ.ـیرمو خورد تا حالا تو عمرم اینقد کیف نکرده بودم ی جوری سـ.ـاک میزد ک انگار شغلشه!گفتم بلدیاااا گف از فیلمه یاد گرفتم.گفتم دیگه بسه فقط میخاستم کـ.ـیرمو آروم کنم و بکنم تو کـ.ـونش.شلوارشو درآوردمو بد از رو شرت یکمی کـ.ـسشو خوردم دیدم ک اینور اونور خم میشه شورتشو در آوردم واااااااای کـ.ـس نبود یدونه هلو بود !سفید سفید رفتم بالا و ی لب ازش گرفتم و کـ.ـسشو خوردم تا آبش اومد.بد آروم ب مدل سگی برش گردونوم کـ.ـونشم ک مث آینه بود داشتم میمردم نبض کـ.ـیرمو حس میکردم .دختره بیچاره نمیدونس چ دردی داره از پشت کردن گف زود باش بکن دیره!منم ترامادول خورده بودم و ی نیم ساعتی کمرو سفت سفت میکنه ترا!اول سر کـ.ـیرمو ک ماشالله چشم نخوره ک بزرگ بود گذاشتمو یکم فشار دادم مهسا داد زد یواااا چیکارداری میکنی؟منم گفتم باید تحمل کنی جیگرم بد با دستم کـ.ـسشو مالوندم و یواش یواش فشار دادم تا تهش رف تو.مهسا گف بسه خ درد داره نکن ولی کو گوش شنوا یواش یواش شرو کردم ب تلمبه زدن ک داد و فریادش رف ب آسمون ولی اصلا اهمیتی نمیدادم باید خالی میشدم اونقد کردمش ک زد زیر گریه بازم دس ور نداشتم و زدم توش خابوندمش و پاهاشو لیس زدم و انداختم رو شونم بازم زدم زرم زدم تا دیدم دیگ ازش صدایی در نمیاد و دیدم مهسا از حال رفته نمیدونم چرا قطش نکردم و بطور ظالمانه ای بازم زدم توش وسینه و پاهاشو خوردم تا خالی بشم وبالاخره خالی شدم و خ ترسیده بودم.لباسامو پوشیدم و ب صورتش آب پاشیرم یکم ک ب هوش اومد هی میگف خیلی نامردی آرش خخخخخخخ بدش لباساشو پوشوندمو بردمش در خونشون نمیتونس درس حسابی را بره.شب اون روز بش اس دادم ولی جواب نداد و از اون روز ب بد حتی جواب سلامم نمیده و باهام قهره!

نوشته:



╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


#س*ک*س_شیواومحسن


سمم شیواست،35 سال دارم و متاهل هستم و دارای یک فرزند دختر.شاغل و تحصیلکرده هم هستم. هر کس از جنس مخالف که منو می بینه اقرار می کنه که خوشگلی .همسرم مرد خوبیه ولی متاسفانه در سکس ضعیفه.بطور اتفاقی با مردی به نام محسن آشنا شدم که او هم متاهله و دارای یک فرزند.محسن هم مشکلی مشابه من با خانمش داره.
یه روز محسن من رو به آپارتمان دوستش دعوت کرد و من هم پذیرفتم.یک شلوار لی تنگ تنم بود و یک تاپ قهوه ای.محسن برام چای و شیرینی اورد و کلی با هم از هر دری حرف زدیم.احساس می کردم که کلافه است.می خواست بیاد طرفم اما دست دست می کرد.اومد نشست کنار کاناپه ای که من نشسته بودم ف روی زمین و نگاهم کرد.گفت بیا پایین بشین کنارم.من هم رفتم نشستم کنارش .نگاه کرد توی چشمام و یهو بغلم کرد و گفت : " کاش تو زنم بودی ، دوستت دارم" و تمام بدنش لرزید.حال من هم زیاد خوب نبود.مدت زیادی رو بدون سکس گذرونده بودم.دستم رو حلقه کردم به دور گردنش.
محسن شروع کرد آروم آروم با نوک زبونش گردنم رو می خورد و من هم خودم رو بهش می مالیدم.آروم آروم لباشو کشید روی صورتم و روی لبهام و لبهامو خورد. وای که چه آروم و قشنگ این کارو می کرد.با یه دستش هم سینه ها و نوک سینه هامو می مالید.من هم دستامو به پشتش می مالیدم و بدنم رو به بدنش می مالیدم.هر دو می لرزیدیم.دستاشو از پشت کمرم و از زیر لباسم رسوند بخ بدنم.نوک انگشتاشو می مالید به پوست تنم و من داغ می شدم.کسم خیس شده بود و کیر محسن هم از شلوارش زده بود بیرون و نفس نفس می زد.
چند بار خواستم خودمو از دستش نجات بدم اما دستاهای قویش این اجازه رو به من نمی داد.تاپم رو از تنم دراورد و اول کمی نگاهم کردوسینه هام برجسته شده بود و نوکش بیرون زده بود.با زبونش نوک سینمو لمس کرد....چه حالی داشتم.از روی همون سوتین سینه هامو می خورد و با یه دستش هم از روی شلوار کسم رو می مالید.دیدم مقاومت فایده نداره و بهتره من هم خودمو رها کنم.
دستم رو بردم و کیرش رو از روی شلوار لمس کردم.بزرگ بود.گفت دستتو ببر تو شیوا، این همه اش مال توهستش.حالم بد بود.دستم رو بردم طرف سینه هاش و تا نوک سینه اش رو لمس کردم اخش در اومد.فهمیدم به اینجا حساسه.... چرخیدم و من به روش خوابیدم نوک زبونم رو به نوک سینه هاش می زدم. آه و اوهش در اومده بود.شلوارم رو در اورد و من رو خوابوند روی کاناپه.بعد هم شلوار خودشو در اورد. از روی شورت زبون به کسم زد.نفسم بند اومده بود.
گفت که تا حالا این کارو نکردم اما می خوام کس تپلتو بخورم
من که تو حال خودم نبودم گفتم : واااااااااای خیلی دوست دارم .... و اون هم حسابی کسم رو خورد.لیس می زد.مک می زد.می خوردش ...حالم داشت بدتر و بدتر می شد اما محسن ول نمی کرد.می گفت می خوام آبت بیاد توی دهنم
زبونش داغ داغ بود و وقتی بالای کسم رو میک می زد من فقط آه و اوووه می کردم.گفت واااای شیوا می خوااام جررررتتتت بدم .....
خوابدی روی من ....سینه هامو می مالید و لیسم می زد و می گفت ....نه نمی خوام به این زودی تموم بشه. زبونش رو به تمام شکمم می کشید و تمام تنم می لرزید.زبونش رو تا کسم می رسوند و .....یه کم اونجا می چرخوند و باز نگاهم می کرد.
گفتم واااای محسن تو منو کشتی ...گفت می دونی چقدر این صحن ها رو مرور می کردم؟؟؟؟ حالا زوده که آبم بیاد.تو هم باید صبر کنی . دیواانه شده بود.
کیرش رو آورد از گردنم کشید تا پایین و برد لای پام و کشید رو کسم.دیگه کسم حسابی خیس بود. سر کیرش رو گذاشت دم سوراخ کسم و یه کم فشارش داد.
گفت : عجب کس تنگی داری شیوا !!!!! گفتم بکن توش ....تمومش کن محسن!
گفت نه !!! آرووووم آروووووم !!!! همونطرو که کیرشو با بازی بازی وارد کسم می کرد.سینه هامو می خورد و می مالوند.من دیگه واقعا تو حال خودرم نبودم.تجربه همچین سکسی رو نداشتم.اینقدر طولانی و عمیق !
کیرشو یواش تو کسم تکون می داد.واقعا کسم داشت جر می خورد.کمرمو می دادم بالا و پایین و نا خود آگاه با ناخنام به تنش می کشیدم.تا اینکه دیگه صبرش تموم شد و شروع کرد به تلمبه زدن!!!! پرسید آبمو کجا بریزم؟ گفتم رو شکمم.....

╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


سحر

سلام دوستان.ممنون كه داستان منو ميخونين.ميخوام داستان ل..ز خودمو با دختر خالم بگم.اسم من هانيه اس.من از بچگي با دختر خالم كه اسمش سحره بزرگ شدم.البته اون 3سال ازم بزرگ تره.اين داستان مال زمانيه كه من 17 سالم بود.بذارين يكم برگردم به عقب.خانواده ي ما پر جمعيته و من غير از سحر كلي دختر خاله و دختر دايي دارم.سحر خيلي نازه.از بچگيم همينطوري بود.با اينكه از من بزرگتره اما خيلي باهم راحتيم.من اونو از بقيه بيشتر 2س داشتم.با اينكه خونمون خيلي دور نيس ولي اگه 1روز نبينمش يا صداشو نشنوم خوابم نميبره.ولي ميخوام از داستان ل..زمون بگم.من از وقتي كه 13_14 سالم شد 1نگاه ديگه اي به سحر پيدا كردم.آخه ما از بچگي با ميرفتيم حم.وم.من كم كم خودمو تو حم.وم بيشتر بش ميم..اليدم.اونم فكرشو نميكرد كه من قصد خاصي داشته باشم.حتي انقد پ..ررو شده بودم كه روم شد بش بگم پش..ماي ك...س و ك...ونمو برام بزنه!آخه مال اون هميشه تر و ت.ميز بود منم دوس داشتم م3 اون باشم.اونم چيزي نگفت و اين گذشت تا 1روز تو گوشيش فيلم ل...ز پيدا كردم.من خودم تو گوشي دوستام ديده بودم اما فكرشو نميكردم اونم اين كاره باشه.ما از همه چيه هم با خبر بوديم اما اين چيزا رو از هم قايم ميكرديم(طبق گفته ي خودش)اما از وقتي كه اون فيلمو ديدم 1فكرايي به سرم زد كه خودمو بش نزديك كنم.واسه همين 1بار تو ح.موم تا داشت خودشو ميشست و حواسش نبود ل..بامو گذاشتم رو ل..باش.اونم سريع خودشو كشيد عقب و 1سيلي خ.وابوند تو گوشم.داش بم بد و بيراه ميگفت و تهديد كرد كه به همه ميگه.منم كه داش گريم ميگرفت بش گفتم منم به همه ميگم چه في.لمايي تو گوشيت هس.اون روز بابا مامانم سر كار بودن و كسي خونه نبود.اونم دست منو گرفت و همونطور از ح.موم برد بيرون.كلي كتكم زد.منم زورم بش نميرسيد.ك.ثافت خيلي زورش زياد بود.منم افتادم به پاش و التماس كردم.ولي اون گوش نميكرد.تا اينكه صداي آيفون در اومد.اونم سريع منو برد تو ح..موم تا ضايع نشه.لباسامونو پوشيديم و سحر درو وا كرد.1هو ديدم خالم با شوهرش اومده.سحرم ماس م.الي كرد كه تو ح.موم بوديم وا3 همين دير درو وا كرديم.اونام چيزي نگفتن.منم رفتم تو اتاق سحرم سريع اومد تو اتاق اول منو ب.وسيد.منم محلش ندادم.بم گف اگه قول بدم ببخشمش اونم با من ل...ز ميكنه.(البته اين طوريم نگفت) منم كه تو ك..ونم عروسي بود قبول كردم.اون شب كه اونا رفتن تا صبح خوابم نبرد.2هفته بعد ديدم بم اس داد كه برم خونشون.زنگ زدم بم گف خونشون خال.يه.منم زود رفتم.خيلي استرس داشتم.تا رسيدم ديدم لباساي سك...سي پوشيده.تا من به خودم بيام ديدم منو ل...خت كرده داره ازم ل..ب ميگيره.منم خودمو سپردم بهش.آروم آروم اومد سمت پ...ستونام.منم كه تو آسمونا بودم.بعدش اومد سمت ك...سم.كلي داش ميل...يسيد.آ.ه و ا..وه 2تامون در اومده بود. 1هو از زير بالش 1 خيار ن.ازك در اورد.منم ترسيدم ولي چيزي نگفتم.ميخواستم خودمو حرفه اي نشون بدم.بعد رف 1ك.رم اورد.منو به حالت سگ...ي چرخوند و ك..رمو م...اليد در ك...ونم.از ترس داشتم ميمردم.ولي اون كارشو بلد بود.اول 1انگ.شته كرد تو ك...ونم.خوشبختانه ناخوناشو گرفته بود.خيلي در.د نداشت ولي خيلي ح.ال ميداد.بعدش 2 انگ.شته و بعدش 3 تايي.نام.رد تا ديد چيزي نميگم و دارم ح.ال ميكنم بدون مقدمه خيارو تا نصفه كرد تو ك...ونم.با اينكه من زياد خودمو انگ.شت ميكردم ولي واقعا د.ردم گرفت.اما زود در.دم به ح.ال تبديل شد.همش نقش مف.عول داشتم.گفتم بسه ديگه تو بيا من بگ...امت.ولي آش.غال قبول نكرد همينطور تل..مبه ميزد.بعد خيارو در اورد و با زبون افتاد به جون ك..سم.انقد لي..سيد تا ا...ر.ضا شدم.بعدشم پ.رو پ.رو منو فرستاد برم.

نوشته: مریم



╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


خانم_بزرگتر_از_خودم

متن خاطره: سلام .زانیارهستم 32 سالمه میخوام از خاطره سکس با خوانمی که 11 سال بزرگترز از خودمه براتون تعریف کنم....من حدود5ساله هر روز صبح برای ورزش به پارک میرم هر روز بعد از ورزش وهوازی بد مینتون بازی میکنم. ما تقریبا یه گروه شدیم که هم اقایون هستن هم خانوما .یه روز داشتیم بد مینتون بازی میکردیم یهو پای یکی ازخانومها پیچید افتاد زمین از درد داشت گریه میکرد.وقتی خانومهای دیگه پاشو دیدن گفتن پاش رگ برگ شده وباید دکتر بره.منم که ماشین باخودم برده بودم گفتم بیاید ببریمش دکتر. خلاصه به اتفاق یه خانوم دیگه بردمش دکتر.پس از معاینه رسوندمش دم خونشون گفتم زنگ خونتونو بزنم اقاتون بیاد گفت ای اقا اقامون کجا بود شوهرم سال 84 فوت کرده .باکمک اون یکی خوانوم بردیمش تو ومن خداحافظی کردمو رفتم .این کار جرقه اشنای من شد بعد از دوهفته که حالش خوب شد اومد پارک از بابت اون روز تشکر کرد .از اون روز به بعد خیلی احساس نزدیکی به من میکرد واین باعث شد حسه شهوتی به اون پیدا کنم .از یک رو چون از من بزرگتر بود خجالت میکشیدم بهش چیزی بگم.یه روزکه تعداده کمی پارک اومده بودن منو اون بازی دوبل انجام دادیم قرار شد هرکی باخت صبحانه بده من هم از قصد باختم رفتیم صبحانه بخوریم.وقتی تو ماشین نشستیم از سر گذشتش تعریف کرد میگفت دیگه قصد ازدواج نداره .من قبلا از دوستام شنیده بودم که خانومهای میان سن احساس شهوت بالای دارن باورم نمیشد .تو ماشین میگفت از بازوات خوشم میاد شروع کرد ماساز دادن بازوم . شوگولی منم از خدا خواسته سریع سیخ شد منم مجبور شدم هی تو گرمکنم این ور انورش کنم. اون متوجه این حرکت من شد گفت بیا بریم خونمون صبحانه بخوریم .گفتم مشگلی برات پیش نمیادگفت نه من تنها زندگی میکنم یه پسر بیشتر ندارم اونم تهرانه .هم درس میخونه هم کار میکنه.خلاصه رفتیم خونش شروع کرد برای اماده کردن صبحانه .موقعه خوردن صبحانه فهمیدم بد جور تو کف شوگولیه منم دلمو زدم به دریا یه لب ازش گرفتم.فکر کردم عکسالعمل بدی انجام بده . دیدم چشماشو بست رفت توحس .شروع کردم دوبارلب گرفتن اونم شروع کرد به خوردن لبام. من تا اون روز سکسهای که با خانومهای دیگه داشتم همشون تو سن سال خودم بودن .برای عرضا شدن خودم باید هر کاریرو میکردم .تجربه من از دخترهای جوان این بوده که همیشه عمق احساسشون بیرون نمیریزن. خلاصه دستمو گرفت رفتیم تو اتاق خواب لباساشو دراورد .باورتون نمیشه بدنش مثل دخترای 24 ساله بود سینه های متوسط خوش فورم باسن زیبا .با اینکه یه بار حامله شده بود شکمش اصلا چین نداشت .شروع کرد به در اوردن لباس من . شوگولی منم داشت خودشو میکشت .وقتی شرتمو از پام دراورد سریع شروع به ساک زدن کرد نمیدونید چه جوری ساک میزد معلوم بود خیلی وقته ارگاسم نشده .داشتم دیونه میشدم فکر نمیکردم زن اونقدر احساس داشته باشه. بلندش کردم خوابوندمش روی تخت مثل ادمهای حریص شروع کردم به خوردن کسش .یه زره که خوردم زود ارگاسم شد.موهامو گرفته بود صورتمو محکم به چوچول کسش فشار میداد.از اون زنهای بود که کیرو باتمام وجودش دوست داشت .بعد از چند دقیقه که دوباره سرحال شد بلند شدو برگشت گفت از پشت بزار تو کسم منم جنگی پریدم پشتش کیرمو گذاشتم در کسش یه فشار دادم اروم رفت توکسش .تا ته فشار دادم چه کس تنگی داشت از زور شهوت داشت ابم میومد گفتم بریزم ابمو توکست .گفت لذت سکس به ریختن اب تو کسه .دوتا دیگه تلمبه زدم ابمو ریختم توکسش.اونم پس چند لحظه دوباره ارگاسم شد.وقتی ارگاسم شد گفت اگه بدونی کیر چقدر لذت داره یه زرشو به کسی نمیدی .من اون روز 3بار ارگاسم شدم اون 4بار .از اون سکس به بعد دیگه نتونستم با دخترهای جوان حال کنم چون طوری منو سیراب کرده .حاضرم براش بمیرم .الان مدت سه ساله باهاش هستم....



╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


دختر مستأجرمون

سلام ، من کلا یه خاطره دارم اونم زیاد طولانی نیست مربوط به سکس با دختر مستاجرمون میشه ، اسم من میلاد،الان22سالمه ، ما یه ساختمون دوطبقه داریم که طبقه پایین خودمون میشینیم و طبقه بالا رو هر سال به یه خانواده اجاره میدیم ، من پسر اهل حالی هستم ، راستشو بخوای سکس با دخترای پرو رو خیلی دوست دارم ، حدود دوسال پیش یه خانواده کم جمعیت یه زنو شوهر با دختر 17سالشون و پسر 6سالشون اومدم مستاجر ماشدن ، راستشو بخوای من همون اول که دختررو دیدم رفتم تو فاز سکس باهاش چون از اون دخترای پرو و سکسی بود با اینکه سنی نداشت و یه باسن تراشیده و بدون عیب داشت با دوتا پستون تازه رسیده و به قول خودش فشنگی ، من از اون روزی که دیدمش رفته بودم تو فکر خوردن سینهاش ،


بگذریم ، چندروزی از اومدنشون نگذشته بود که یه روز ظهر دىدم خانم از بیرون داره میاد به سمت خونمون ، منم جلوى درنشسته بودم که یکدفعة دیدم ىه پسره هم چندمتر پشتسرش داره میاد، تا اون لحظه باور نداشتم که دوستپسرس همچین تیپ ضایه و اجق وجقی داشته باشه، خلاصه بعداز اینکه با اون نگاه معنی دارش اومد از کنارم رد شد و رفت تو منم سریع پشتسرش رفتم داخل تا ببینم اهلش هست یا نه بعداز اینکه درو بستم ، با صدای اروم وقتی داشت از پلها بالا میرفت پرسیدم میتونم اسمتو بپرسم. ، وقتى سرشو چرخوند بطرف من دیدم لباش خندونه بعدش با اون خنده شهوتیش بهم گفت پریسا منم دیدم بهترىن فرصته نباید از دستش بدم ، سر صحبتو باز کردم وسرتونو درد نیارم بعداز چندقیقه شمارشو گرفتم خلاصه از همون شب با چندتا. اس عاشقانه شروع کردم اونم میفرستاد ىه چنروزی گذشت واسه امتحان کردنش ازش پرسیدم با اس حفن چطوری گفت بفرست من یدونه واسش فرستادم. دیدم اونم فرستاد خلاصه اونروزو فقط اس خفن بوم دادیم ، شبش که رسید رفتم تو فاز لبو بغل باهاش که ديدم پایس،بهش گفتم هر موقع خونمون خالى شد خبرت مىکنم بیاى پیشم دختر باحال و پایه بود،بلخره بعداز چندروز که خونمن خالی شد بهش گفتم با هر بهونه ای شده خانوادشو بفرسته بىرون و خودش نره دمش گرم شب حدود ساعت هشت بود که بهم گفت خانوادرو فرستادم شب نشینی خانواده منم که واسه چندروزى رفته بودم شهرستان و من تنها بودم حدود ساعت 9 که از رفتن خانوادش مطمئن شدیم بهش گفتم بیا پایین ، بعداز چندقیقه صدای در که اومد ضربان قلبم تندتر شده بود درو روش باز کردم ، کمى ارایش کرده بود و با یه دامن تنگو کوتاه جلوم ظاهر شد ، واقعا استیل نازى داست حالت چهرش شهوتىم میکرد، از جلوى در اومد رفت نشست گوشه منم حسابی شهوتى شده بودم و فقط به گردن سفید و خط سینهاش کة از دور مثل چاقو دل ادمو پاره میکرد نگاه میکردم ،بهش گفتم خجالث نکش راحت باش بعدش ماهواره رو روشن کردم و زدم ىکی از شبکهاىى که توش فیلم صحنه دار داره ، دیدم با ذوق داره داره نگاه میکنه رفتم نزدیکش نشستم ، چندلحظه بعد دستشو گرفتم تم دستم نرمو گرم بود. کیرم زىر شلوارم به ورجه وورجه افتاده بود.خلاصه بهش فهموندم که میخوام لبگىرم ازش یدفعه با اون نگاه کیر راستکنش صورتشو چرخوند ترفم ، من شروع کردم به خوردن لباش رژ زىاد زده بود و من بروى خودم نیاوردم و مشغول خوردن بودم اروم اروم دستمو از رو لباسش بردم داخل و یکمی سیینهاشو که مثل تنور داغ بود مالش دادم ، بعدش که دیدم عین خیالش نىست سینهاشو اوردم بیرون و با زبونم نک سینهاشو که سفت بودو خوردم چشاشو بسته بود و زبونشو اورده بود بیرون با زبونم زبونشو لیس میزدم ، نوک کیرم داشت میسوخت بعد خوابیدم رو زمین اونم خودشو انداخت روم ، از زیر شلوار کیر سیخ شدمو که به کس نرمش میخورد حس میکردم داغ داغ شده بودیم دستم رو کونش بود و داشتم از رو شلوار فشار میدادم ، ولی حیف که پردة داست وگرنه انقدر فشار میدادم تا شلواررش پاره بشه و کیرم با. فشار مثل یه افعی بره تو کسش خلاصه همون حالت که تو بغلم بود با کمک خودش شلوارشو دراوردم و بهش گفتم برگرد از ظاهر کسو کونش معلوم بود که زیاد دست نخورده یه کون صافو نرم ، کیرمو کمی خىس کردم بعدش اروم اروم کردم تو کونش ، خیلی سکسی بود اولش یکمى صداى اه اوخش بلند بود مجبور شدم اروم تر بکنمش خیلی تنگ بود کیرم بزور میرفتو میومد با اینکه جیس بود از پشت میکردمشو با دستامم نوک سینهاشو گرفته بودم خلاصه چندقىقه اى حسابى کردمش تا اینکه کیرم داغ شده بود و داشت ابم میومد ، تو عمرم انقدر حال نکرده بودم ، لامصب واسه سکس ساخته شده بود داشتم عقب جلو میکردم که یواش یواش ابم داشت میومد که از لذت داشت که نتونستم کیرمو دربیارم و همونجورى که ابم داشت میومد کیرم تو کونش بود و داشتم با فشار میکردمش اخرش قطرهاى ابم از کون سفیدش بسمت کسش سرازیر شد و من با دستمال کاغذی پاکش میکردم اون شبو هیچوقت از یادم نمیره .

╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


س*ک*س از کون با معلم خصوصی



سلام این داستان کاملا حقیقت داره و الکی نیست.ماجرا از اون جایی شروع میشه که من در کلاس دوم دبیرستان تو درس شیمی یکم ضعیف شدم و مجبور به گرفتن معلم خصوصی در منزل شدم از اونجایی که معلم شیمی**** من یه زن بود اول های کلاس هامون اصلا او وسط درس کیرم راست نمیشد چون اصلا به این این چیزا فکر نمیکردم میدونید چرا چون اوایل خودش رو وسط تدریس میپوشوند و اها اینو بگم که چادری بود. دیگه چند ماهی بود که کلاس میذاشتیم و میذاریم ما از تویه تلگرام باهام واسه کلاس بعدی هماهنگ میکردیم که تو این میان بعضی وقت ها هم پی ام میدادیم اون متولد 75 بود و من متولد79 چهار سال ازم بزرگ تر بود
دیگه از چندین جلسه قبل یکم خودمونی تر شده بود و لباس رو در میاورد و یه لباس آسین دار بلند میپوشید و با شال جلویه سینه هاشو میگرفت اون کون خیلی بزرگ و خوشگلی داشت و سینه هاش هم از 85 فکر کنم بزرگتر بود ولی خیلی خوش فرم بود من یه چند جلسه قبل موقعی که اومد خونمون کسی خونه نبود فقط ما دوتا بودیم البته جلسه این جوری داشتیم ولی اون روز به سکس ختم شد که من خیلی سینه هاشو نگاه میکردم اصلا حواسم به درس نبود و اونم خیلی حشری بود و قشنگ میشد حشری بودن رو از تو چشاش فهمید به من گفت من میرم دسشویی وقتی پاشد از رو مبل به شمت دست شویی که رفت من یهو چشم رو بردم سمت کونش و داشتم هی نگاه میکردم تو دلم میگفتم واییی چه کونی داره چی میشه ما یه سکس بکنیم بزنم کونشو جرررر بدم ولی فکر میکردم اصلا این اتفاق نمیوفته همیشه فکر میکردم الکی ولی موقعی که برگرشت من چشم یکسره تو سینه هاش بود اونم فهمیده بود خیلی یادم نمیاد که بحث سر چی بود که یکم رفت تو کار سکس و اینجور چیزا که موقعی که باهم صحبت میکردیم بعدش دست منو گرفت منم سریع رفتم سراغ سینه هاش و گفتم ازت خواهش میکنم بیا این کار اینجام بدیم اونم گفتش اااا چیکار میکنی مثلا میخواست بگه من تمایل ندارم حالا خودش بیشتر از من میخواست ها انقدر شق کرده بودم که کیرم درد گرفته بود داشت میترکید من باهوش سریع شروع کردم به لب گرفتن و رفتم سراغ سینه های بزرگ حشری کنندش گفتم برگرد شورتو کشید پایین وقتی کونشو دیدم داشتم جق میزدم دیگه از شدت بی تابی گفت ببین من این دفعه ی اولمه خودتم بکشی از کس نمیدم و از کونم که دردم میاد گفتم بهش پس چیکار کنم بشینم کون تو رو نگاه کنمو جق بزنم باهاش گفت دیگه من نمیدونم یکم باهاش صحبت کردم و بعد گرفت برام ساک زدن نمیدونید ها هم یه بار که دهنشو تو کیرم بالا پایین میکرد میخواست آبم بیاد بهش گفتم بسه برگشت و کونش رو داشتم لیس میزدم نوک زبونم رو کردم تو سوراخ کون تنگش که چسبیده چسبیده بود سر کیرمو یه تف مشتی زدم و اروم کردم تو کونش یه آاااااخ بلند گفت و جلو دهنش رو گرفتم همین جوری سر کیرم تو کونش بود هم میخواستم یکم فشار بدم بیشتر بره آخ و اوخ میکرد گفتم یکم تحمل کن دیگه نمیدونید از اخ و اوخ اون من چه حسی بهم دس داده بود بعدش انقدر آروم اروم عقب جلو میکردم که نزدیک یک ربع فقط درگیر تو کونش کردم بودم دیگه داشت گریه میکرد هی منو با دستاش میخواست بکشه عقب داد میزد ااااای درد گرفت داره میسوزه ولم کن بسه من هی آرومش میکردم دقگه بعد اینکه کامل کردم تو کونش اروم کشیدم بیرون و دوباره همین کارو کردم و اتقدر کردم کردم کردش دیگه اخر کاری ها سینه هاش تنگ قرپز شده بود انقدر که فشار داده بودمشون خودش گفته بود دیگه هم کونم داره میسوزه هم سینه هام خلاصه دیگه دیدم داره آبم میاد منم کم نیاوردم و دهنش و باز کردم و بعد چند ثانیه ساک ابمو ریختم تو دهنش از روزای بعد دیگه دعا دعا میکردم تا خونه خالی شه تا با باهم سکس کنیم اونم از کون بزرگ و تنگش ما بعد این جریان 2 بار دیگه سکس کردیم و هنوزم میخوایم من منتظرم دوباره یه موقعیتی پیش بیاد.


╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


س*ک*س منو محمد

خوب ازکجابگم من دختری 20ساله باقد متوسط هیکلی خوشگل هستم ومحمددوس پسرم 23ساله هستش
من بادوس پسرم خیلی رابطه ی نزدیکی باهم داریم
چندباری هم باهمدیگه فیلم سوپرنگاکردیم و براش جغ زدم من مخالف سکس باهاش بودم ونمیزاشتم کاری کنه تااینکه یه روززنگ زد و گفت بیاخونمون خانوادم رفتن شمال اولش راضی نشدم ولی بعدش با اسرارهایی ک کرد راضی شدم برم خونشون ساعت حدودا پنجه غروب بود ک اومد دم خونمون وخلاصه رفتیم خونشون مانتوم دراوردم ی تاپ شلوارک جیگری تنم بودومن رومبل نشسته بودم ک دیدم باشیشه ی مشروب اومدکنارم نشست من داشتم ی فیلم میدیدم که اتفاقا لحظه های #صحنه_ دارش بود محمداومدکنارم نشست تقریباافتاد توبغلم بهم مشروب تارف کرد که نخوردم بعدش دیدم که خیلی باولع میخوره و مزه هم کنارش داره منم یکم خوردم که دیدم دارم داغ میکنم محمددستم برد گذاست رو#کیرش داغه داغ بودراست شده بودچشم افتاد به تی وی که دیدم بعله یه پورنه ب تمام معنا منم خوب داغ شدم اومدنزدیکم تقریبا#چسبید_بهم دستش گذاشت روسینه های خوشگلم میمالیدشون تودستاش اومدجلو لباش گذاشت رو لبام باولع میخورد منم همراهیش میکردم سرش بردزیره گردنم دستشم گذاشته بود روکسم میمالیدش تودستش اووف کسم خییس شده بود رف تاپمو دراوردازروسوتین سینموگازمیگرف حشری شدع بود لییس زد وسطه سینموشروع کرد خوردنه سینه هام وای ی ی میکشون میزدناجوررررر دیگه داشتم جیغ میزدم وای ی ی ی محمدبسه بروپایین تر رونافمولیس زد گازگرفت شلوارکم دراورد ی ست مشکی پوشیده بودم که ب بدنه سفیدم خیلی میومدازروشرت گازش گرفت شرتمودر اورد و چهارانگشتشوگذاشت روکسم که اااااخخخ گفتم دستشومیمالید به کسم وای ی ی اه و ناله منو که دید طاقت نیورد شروع کرد ب لیسیدنش تندتندلیس میزد اااااااه ه ه منوبه شکم خوابونداومدخوابیدروم باسنم تودستش میمالیدکیرشو مالید روکسم که گفتم ن محمدنکن گف نگران نباش اذییتت نمیکنم کیرش میمالید به کسم ااه ه یکم فشارداد توش وای ی که جیغ زدم یهوبیشترفشارداد اخ خ خ خ خدا حس کردم اتیش گرفتم حس کردم مایع داغی ریخته شدروکمرم ابش ریخته بود روکمرم بادستمال روکمرم پاک کرد کیرش خونی بود پردموزده بودوای ی نگابهم کردواومدروم شروع کرد خوردنه لبام دستم بردم روکیرش گرفتم دیدم راست شده مالیدمش ب دستم

کیرش بردسمت کسم یهوباتمام قدرت فشارش داد تووش اخخخخ چن لحظه همون حالت گذاشتش بعداروم تلمبه میزدبهش پاهاموبالابردو جمع کرد اه ه ه ه ام بلندشده بود
پرسید دردداری؟گفتم ن بکن بیشترهمینجوری ک میکرد کسمم میمالید ک وای ی ی ی بایه لرزش ارضاشدم وداشت میکردکه ابش اومد ریختش توکسم....بعدازاون عشقمون بهم بیشترشده بود و اومدخاستگاریم ماازدواج کردیم وخیلی زندگیه خوووبی داریم .


╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


مالوندن_زن_ح*ش*ری_توهواپیما


سلام من فرید هستم 31 ساله. 2 ساله که ازدواج کردم. تو یه شرکت توزیع مواد غذایی مسئول فروش هستم به خاطر کارم بسیار خوشتیپم و همیشه بسیار خوش بو. بابت کارم مدام به مسافرت با هواپیما به نقاط مختلف ایران می رم. خاطره من مربوط به زمستان سال 93 که پرواز بندرعباس به تهران می اومدم.


ساعت 12 شب بود و هواپیما با دو ساعت تاخیر داشت پرواز می کرد. من رفته بودم یکم بخوابم تو مسجد که در نتیجه جز نفرات آخر رسیدم و صندلی آخر هواپیما به من رسید. در کنار من دو صندلی بود که یه زن حدود 40 ساله بسیار خوشگل و بسیار هات که یه کاپشن چرم قهوه ای تنش بود و یه ساپورت مشکی با پوتین قهوه ای پاش بود و یه بچه حدود 7 ساله. من کنار پنجره بودم و زنه بچشو بین ما گذاشته بود و خودش سمت راهرو. بچه ها بهانه می گرفت که من می خوام کنار پنجره باشم. مادرش از من خواست و ما جابه جاشودیم. بچه ای نشست کنار پنجره من کنار راهرو و مادرش که اسمش هما بود وسط نشست. کم کم من داشتم اس ام اس های توی گوشیمو می خوندم که بسیار سکسی بود و خنده دار. توجه هما به من جلب شد . من چون خیلی از قیافش خوشم اومده بود و دوست داشتم باهاش حرف بزنم بهش گفتم اس ام اس های جالبی دادن بچه ها و گوشیرو دادم که نگاه کنه. چند تایی رو خوند و بعد با لبخندی شهوانی گفت چه بی ادب هستن دوستاتون و این باعث شد سر حرف من و هما باز بشه. گفت که سه تا بچه داره و شوهرش که چون هواپیما گیر نیاوردن این دو تا با این هواپیما می رن تهران و شوهر و دو تا بچه دیگش با هواپیما 10 صبح فرداش. من عمدا دستمو چسبونده بودم به دستاش تا ببینم چه می گه. هیچ واکنشی نشان نداد. یه لحظه دستشو گرفتم دیدم مستقیم تو چشمام نگاه کرد تا خواست چیزی بگه با پررویی دستمو بردم زیر کاپشنش و از روی ساپورتش مالیدم به کسش یه لحظه یه اه کوچک کشید. بهش گفتم بهت خوش می گذره. گفت تو یه هفته گذشته از دست این سه تا بچه نتونستم یه سکس با شوهرم انجام بدم. خیلی هشری شدم. منم هی به کس و روناش دست می کشیدم تا رسیدیم نزدیک تهران. بهش گفتم ماشینم تو فرودگاهه می رسونمت فورا قبول کرد. بچش مثل خرس خوابده بود. تو راه تا خونشونن که سمت رسالت بود هی بهش دست می کشیدم و اون هم دستش رو کیرم بود. شوهرش بهش زنگ زد و گفت که رسیدن و دارن می رن خونه. یه لحظه بهش گفتم هما امشب مال من می شی. یه نگاه به من انداخت و گفت از بندرعباس تا حالا ماله تو نبودم؟ منم سریع لبشو بوسیدم و با سرعت به سمت خونش رانندگی کردم. رسیدیم خونش من بچشو تو اتاقش گذاشتم و دیدم هما تو حال نشتسته رفتم کنارش سریع ازش یه لب گرفتم. دیدم خودش سریع دکمه های کاپشنوشو باز کرد و سریع بلوزشو در اورد بعدش سریع زیپ شلوارمو باز کرد و کیرمو در آورد و شروع به ساک زدن کرد. مدام می گفت جون چه کیر کلفتی. می گفت کیر شوهرش کلفته ولی کیر تو غیر کلفتی خیلی درازه. بعد انداختمش زمین و ساپورتشو کشیدم پایین و شروع کردم به خوردن کسش. اونقدر آب از کسش امده بود که وسط ساپورتش خیس خیس بود. حسابی که کسشو خوردم. گفت تو رو خدا بکن دارم می میرم. سریع کیرمو کردم تو کسش خیلی تنگ نبود ولی خیلی بزرگ نبود چون جا برای کل کیرم نداشت و وقتی زیاد فشار دادم خیلی دردش اومد و هی جیغ می زد ته رحمم داره پاره می شه. من ولی اصلا اهمیت نمی دادم و با سرعت تلنبه می زدم. بعد بهش گفتم بیاد رو کیرم بشینه. برای اینه دردش نگیره یه بالش کوچیک روی پام گذاشتم تا کیرم تا آخر نره تو کسش. داشت بالا و پایین می پرید رو کیرم که شیطونی کردم و بالشو کشیدم و اون با سرعت کوشش تا اخر جر خورد. یه دفعه یه جیغ بلند زد که بچش بیدار شد. سریع رفت بچشو به زور خوابوند. بعد می خواست بهم کس نده و می گفت کثافت برو بیرون منم بغلش کردم و کلی خرش کردم تا دوباره گذاشت بکنمش. بعد از اینکه حسابی کسشو گاییدم. ازش خواستم بهم کون بده که مخالفت کرد. بعد من مجبور شدم به زور بگیرمش و بردمش تو آشپزخانه و گفتم الان به زور جرت می دم هر چی دوست داری داد بزن آبروی خودت می ره. به زور کف آشپزخانه انداختمش و فقط روغن مایه پیدا کردم. حسابی روفن تو سوراخ کونش ریختم بعد کیرمو با فشار زیاد هل دادم داخل کونش که از درد از حال رفت. منم تا ته کردم تو کونش دیدم کیرمو داغ کرد بی خیال تلنبه می زدم بعد که داشت آبم می اومد تا آخر کردمش تو کونش و کیرم کشیدم بیرون دیدم از کون هما داره خون مي‌اد. فهمیدم کونشو جر دادم. سریع لباسامو پوشیدم و یه لیوان آب ریختم روی صورتش که به حال اومد یه لب ازش گرفتم و سریع رفتم. داشت،م درو می بستم دیدم بلند شده و داره گریه می کنه. خیلی کس بود. این بهترین سکس زندگیم بود

╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


خواهرزن_18ساله

۳۲ سالمه و ۸ ساله ازدواج کردم اسمم وحید و خانومم مهسا . خانومم قدش ۱۷۰ و وزنش ۷۸ کیلو . سایز سـ،،ینه ۸۰ . خودمم ۱۸۰ و ۹۰ کیلو . هر دو از لحاظ چهر خوبیم . یه خواهر زن دارم به اسم مژگان . مژگان قدش ۱۷۳ و وزنش ۷۵ کیلو بود سـ،،ینه هاشم ۷۰ . سفید خوشگل و موهای روشن . من عاشق خواهر زنم شده بودم تو این چند سالی که عروسی کرده بودیم و رفت و آمد داشتیم به خونه پدر زنم . مژگان دختر خوبیه و بعدها متوجه شدم تنها دوست پسرش من بودم و بس . دوسال بعد از رابطه مون ازدواج کرد . با نگاهام کم کم بهش میرسوندم که دوسش دارم و یکی دوسال طول کشید تا رابطه مون شکل گرفت . دیگه کم کم حرفهای س،،،گ،،،سی و ....


اصل مطلب
بعد از یه سال چت و یکی دو بار تو خونه یواشکی بوس از لپاش تونستیم ۲ ساعت بریم تو خونه یکی از دوستام که ازش کلید گرفته بودم ولی نگفته بودم خواهر زنمه . تا رسیدیم مثل دوعاشق پریدیم بغل هم بوسیدن و لب گرفتن . بعد مژگان رو با سلام و صلوات لخـ،،،ت کردم و سینه هاش رو خوردم از خجالت شده بود مثل لبو و حرف نمیتونست بزنه . کم کم راضی شد و ش‍ ‍رتش رو در آوردم وای که چه ک،،،‌وس نازی داشت . تر و تمیز و خوش بو و خوشمزه از کـ،،،،وس زنم خوشمزه تر و کوچیک تر بود . اینقدر خوردم که تمام دهنم پر از آب ک‌،،،و،سش شده بود . سوراخ قشنگ ک،،،‌ونش رو چنان لیس میزدم که ناله مژگان در اومده بود و مثل مار تو خودش وول می
خورد . لباسهام رو در آوردم و شرتمم کندم . چشماش رو بسته بود و روش نمیشد کـ،یـ،رم رو گرفتم جلوش و دستش رو گذاشتم رو ک،،،،‌یرم مثل اینکه برق ۳فاز بهش وصل کنن پرید و گفت نه . من 69 از بغل خوابیدم و اونو کشوندم سمت خودم شروع کردم با ولع ک،،،وصو کیـ،،،‌ون قشنگ و نرمش رو خوردن و با ژل یه انگشتم رو کم کم و با زور میکردم تو ک‌،،،وصش . چند بار بهش گفتم و معلوم بود حسابی جلو خودشو گرفته ولی دیگه طاقت نیوورد و ک،،،‌یرم رو گرفت و یه کوچولو ازش خورد بعد کم کم راه افتاد و حسابی تونست به کـ‌‌،،،یرم حال بده و خوب بخوره و واقعا هم معلوم بود بار اولشه . منم داشتم از ک،،،‌وس میخوردمش و ک‌،،،ونش رو با ژل و انگشت میـ،،گا،،،ییدم
. شاید ۲۰ دقیقه ک‌،،،یرم رو میخورد و من ک،،،‌وسش رو لیـ،،،س میزدم و میبوسیدم و مک میزدم . بی نظیر بود اون لحظات . بهش گفتم چهار دست و پا بشینه که میخوام از ک‌،،،ون قشنگت بکنمت . نشست و هیچی نگفت اصلا نمیتونست حرف بزنه هنوز یه حالتی داشت که انگاری خجالت میکشه . کـ،،،،یرم که بزرگ و کلفته رو گذاشتم در ک،،،‌ون سفید و قشنگش با زور سر ک‌،،،،یرم رفت تو کـ،،،،ونش که دیدم داد زد و رفت جلو . هر کاری کردم راضی نشد بهم ک،،،‌ون بده یعنی راستش اگه ک‌یرمم میرفت تو ک‌،،،ونش صدردصد جر میخورد . دوباره رفتم واسه خوردن ک‍ ‍وسش و تو بینش هم پـ،وزیشن رو عوض میکردیم و ک،،،‌یرم رو تو دهنش میکردم و میکشیدم رو لب و گونه و همه جای صورتش. سی،نه هاش رو میخوروم و گردنش . دیوونه شده بود و داشت حسابی لذت میبرد . بلند شدیم رفتیم تو حمام و زیر دوش هم حسابی هم مالونیدم و از پشت گذاشتم در سو اخ ک‌،،،ونش و باز با یه فشار دادش در اومد . به زور سر ک‌،،،یرم رو تو ک‌،،،ونش تونستم جا کنم و کمی اینجوری بکنمش . مژگان حسابی از این ۲ ساعتی که با من بود لذت برد منم واقعا کیف کردم چون خیلی خوشگل بود و دوسش داشتم . واقعا حال کردن با خواهر زن آخر لذته . مخصوصا خواهر زن خوشگل و ۱۸ ساله 
هنوزم خیلی وقتها که زنم رو میکنم چشمام رو میبندم و تصور میکنم که دارم خواهر زنم رو از ک‌،،،وص میکنم 
ممنون که وقت گذاشتید و داستان منو خوندید...


╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


کانال فیلم سوپر تلگرام😍😘
https://t.me/joinchat/AAAAAEpzQWV1n2wpEKecIg


من و خواهرزنم پریوش

ﺳﻼﻡ ﻣﻦ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﻫﺴﺘﻢ 33 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﻦ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻪ ﺣﺪﻭﺩ ﺳﺎﻝ 78 ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﻮﺩﻡ ﺍﻭﻟﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺳﻮ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﻨﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭﻭ ﻣﺘﺎﻧﺘﺶ ﺧﻮﺷﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻫﻤﺴﺮ ﻣﻦ 2 ﺗﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺗﺎﺷﻮﻧﻢ ﺍﺯﺵ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮﺩﻭﺷﻮﻥ ﺗﻮ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺩﻭﻣﯿﻪ ﮐﻪ ﻋﺰﯾﺰﺩﻝ ﻣﻨﻪ ﭘﺮﯾﻮﺵ ﺑﻮﺩ ﮐﯽ ﯾﺪﻭﻧﻪ ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﯾﻪ ﻋﻼﻗﻪ ﺧﺎﺻﯽ ﺑﻬﺶ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ .
ﯾﺎﺩﻣﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻭ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻮ ﻧﺨﺶ ﺑﻮﺩﻡ ﭼﻨﺪﺑﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﺳﺮ ﻭ ﺳﯿﻨﺸﻮ ﺩﯾﺪ ﺯﺩﻡ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﯾﺮﻭﺯ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﺎﻣﺰﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺯﺵ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺪﺍﺩ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﻮﻧﺶ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﻪ ﺑﻠﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻃﻼﻗﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮﻫﺮﺷﻮ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺩﺯﺩﯼ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻭﻧﻢ ﻃﻼﻕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺘﻌﺼﺒﯽ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ . ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﻮﻧﻢ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻭ ﺗﻤﺎﺱ ﻭﺍﺩﺍﺭﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﯿﺎﺩ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺩﺍﺩﺍﺷﺎﺵ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ .
ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻣﻨﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﺮ ﻣﯿﻨﺎﻝ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﺗﻮ ﺗﺮﻣﯿﻨﺎﻝ ﯾﮑﻢ ﻧﮕﺎﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﻫﻤﺶ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻠﯿﺤﯽ ﻣﯿﺰﺩ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﯾﺮﻭﺯ ﺩﻟﻤﻮ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻭ ﺑﺮﺍﺵ ﯾﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺭﻭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺑﺮﺵ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺑﻮﺱ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﻢ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﯾﺮﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﯾﻮﺍﺵ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺯﻧﻢ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺩﺭ ﺯﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﻟﺒﺎﻣﻮ ﺭﻭﻟﺒﺎﺵ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻧﻮ ﺑﻮﺳﯿﺪﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻭﻧﻢ ﺧﻮﺏ ﻫﻤﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮐﺎﯼ ﻟﺐ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺷﺮﻭ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﺵ ﺍﺯ ﺭﻭ ﭘﯿﺮﻫﻦ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮑﻢ ﻣﻮﺫﺏ ﺷﺪﻩ ﻣﻨﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻣﺸﻮﻥ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻣﻮ ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ ﻭ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﻤﺎﻟﻮﻧﺪﻡ ﺍﺯﺭﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﯿﺮﻣﻮ ﺑﻪ ﭼﺎﮎ ﮐﻮﻧﺶ ﻣﯿﻤﺎﻟﯿﺪﻡ ﺧﻮﺍﺑﻮﻧﺪﻣﺶ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﯾﮑﺘﺮ ﻧﺮﺳﯿﺪ ﺗﺎ ﻣﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﻭﺑﺎﺯﻧﻤﻮﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﯾﺮﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻢ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﻭ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺏ ﺍﯾﻦ ﺷﺪ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻫﻤﺶ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﺳﮑﺲ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ .
ﺍﻭﻧﺮﻭﺯ ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺑﯿﺎ ﺍﻭﻧﻢ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺍﺯ ﺩﺭﺏ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﺳﺮﯾﻊ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎ ﻟﺒﺎﺷﻮ ﺧﻮﺭﺩﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﺷﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﺭﻭ ﺳﺮﯾﺸﻢ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﻭ ﺷﺮﻭ ﺑﺨﻮﺭﺩﻥ ﮔﺮﺩﻧﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﯿﺮﻧﺸﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﺎﻻ ﺳﻮﺗﯿﻨﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺘﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎﺷﻮ ﻣﯿﻤﺎﻟﯿﺪﻣﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﺍﺯﺭﻭ ﺷﻮﺭﺗﻢ ﮐﯿﺮﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﻤﺎﻟﯿﺪﻡ ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮐﻠﯽ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﮐﺲ ﺯﯾﺒﺎﺷﻮ ﺑﺪﻩ ﺑﮑﻨﻢ ﺑﺎ ﮐﻠﯽ ﺧﺎﯾﻤﺎﻟﯽ ﮔﻔﺖ ﻓﻘﻂ ﮐﯿﺮﺕ ﺑﺰﺍﺭ ﻻﯼ ﭼﺎﮎ ﮐﻮﻧﻢ ﺗﻒ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺁﺑﺖ ﺑﯿﺎﺩ ﻣﻨﻢ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻡ ﺷﻠﻮﺍﺭﺷﻮ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩﻡ ﺩﻣﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﺍﻭﻝ ﯾﻪ ﺑﻮﺱ ﻭ ﯾﻪ ﮔﺎﺯ ﺍﺯ ﮐﻮﻧﺶ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﮐﻮﻧﺸﻮ ﺧﯿﺲ ﮐﺮﺩﻡ ﺷﺮﻭ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﺣﺸﺮﯾﺘﺮ ﻣﯿﺸﻪ ﯾﻮﺍﺵ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﭘﺎﯾﯿﻨﺘﺮ ﮐﯿﺮﻣﻮ ﯾﻮﺍﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﺳﺶ ﯾﻪ ﺍﺥ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﮐﺮﺩﻭ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻣﻨﻢ ﺗﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﮐﯿﺮ ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻤﻮ ﺗﻮ ﮐﻮﺱ ﺗﻨﮕﻮ ﺯﯾﺒﺎﺵ ﺟﺎﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺷﺮﻭ ﺑﻪ ﺗﻠﻤﺒﻪ ﺯﺩﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻭﻧﻢ ﺭﺍﻡ ﺷﺪ ﻭ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﻮﻧﻪ ﻣﯿﺰﺩ ﺑﺮﺵ ﮔﺮﺩﻭﻧﺪﻡ ﺱ ﮐﯿﺮﻣﻮ ﺭﻭ ﭼﻮ ﭼﻮﻟﺶ ﻣﯿﻤﺎﺩﯾﺪﻡ ﺗﺎ ﺍﺭﺿﺎ ﺑﺸﻪ ﯾﺪﻓﻊ ﮔﻔﺖ ﺑﮑﻦ ﺗﻮ ﮐﻮﺳﻢ ﻋﺰﯾﺰ ﻣﻨﻢ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻗﺮﺑﻮﻥ ﮐﯿﺮﺕ ﺑﺮﻡ ﻣﻨﻢ ﻫﻤﺮﺍﻫﯿﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮐﻠﯽ ﻣﺪﻟﻬﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﺪ ﻣﻨﻢ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﻮﻣﺪﻡ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ ﻧﺮﯾﺰﯼ ﺗﻮ ﻣﻨﻢ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻫﻤﺮﻭ ﭘﺎﭼﯿﺪﻡ ﺭﻭ ﮐﻤﺮﺵ ﺗﺎ ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﻫﻢ ﻋﺸﻖ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺳﮑﺲ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩ 2 ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺷﻮﻫﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻟﻦ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﻢ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻢ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺭﺭﻭ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯﺵ ﺧﻮﺷﺘﻮﻥ ﻧﯿﺎﺩ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﯾﺠﻮﺭﺍﯾﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺸﻢ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻭﻗﺘﺘﻮﻧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ . ﭘﺎﯾﺎﻥ

╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


#سکس_سه_نفری_باجناق_ودوست_دخترش


سکس سه نفره با باجناق و دوست دخترش

1396/8/4

سلام من جابر هستم
این سومین بار دارم داستان میفرستم اما نمیدونم چرا تو سایت نمیاد
این داستان برمیگرده به سه سال پیش
من یه باجناق دارم که خیلی باهاش میرفتم قلیون سرا و همونجاا با هم گپ میزدیم
اوایل حرفای سکسی ما محدود شده بود به حرف زدن درباره فامیلای خانم هامون
اما کم کم حرفهای خصوصی تر درباره تجربیات سکسی به هم میزدیم
یک بار تو حرفام از طولانی بودن زمان سکسم و اینکه گاهی اوقات اینقدر سکسم طولانی میشه که ادامه نمیدم باهاش صحبت کردم.
چند روز از این موضوع گذشته بود که بهم گفت آریا شاگردش رو میشناسی؟؟ منم گفتم آره
بهم گفت من حدود یک سال با مادر آریا رفیقم.
من که وقتی اینو ازش شنیدم مغزم سوت کشید، چرا که من حتی یکبار ندیده بودم این زن سر تو کوچه بالا بیاره به کسی نگاه کنه.
بهش گفتم چجوری مخش رو زدی که برام توضیح داد مشکل جنسی شوهرش و آغدم امکان نزدیکی خوب برای اون باعث شد بیاد سراغم.
بگذریم یه روز که باجناق داشت از کارایی که با مادر آریا کرده میگفت گفت که مادر آریا از من سکس سه نفره می خواد.
منم تو تو ذهنم اومدی و تود دادم.
منم از خدا خواسته گفتم باشه مشکلی نیست.
قرار گذاشتیم فرداییش با هم بریم سمت دریا و یه اتاق کرایه کنیم، 
قبول کرد و فردا با ماشین رفتم دنبالشون که بیرون شهر منتظرم بودن
تا خود اون خونه ای که به زحمت کرایه کردیم و مرده گیر داده بود شناسنامه می خوام هیچ صدایی از مادر آریا در نیومد
حتی گاهی حس میکردم ناراضیه
اما بعدش بهم گفت که استرس داشته و میترسیده
وقتی رفتیم تو خونه با باجناق رفتن تو یه اتاق و من تو سالن موندم تا ببینم چی میشه
بعداز ده دقیقه باجناق صدام زد رفتم تو و وقتی بدن سفیدش رو دیدم برق از سرم پرید 
مادر آریا مربی بدنسازی با چهره ای برنزه و بدنی میزان و فوق العاده خوش تراش بودکه من نتونسته بودم از پشت لباسهای سنگینی که میپوشید تشخیصص بدم


صدام کرد و گفت بیا ببینم چی داری اینقد ازش تعریف میکنن
شلوارمو در آوردم و رفتم جلوش سرپا ایستادم
دستش رو آورد جلو و شورتمو کشید پایین و کیرم رو کشید سمت دهانش و شروع کرد به ساک زدن کیر دوتایی مون
حسابی از دیدن باسن سکسی ش وقتی دراز کشیده بود و ساک میزد حال میکردم
رو تخت برگشت و گفت جی جی هام مال شما، ما هم شروع کردیم به خوردن سینه هاش دستم رو بردم سمت کسش و با دست تحریکش کردم کم کم صدای ناله ش میومد که سرموقع حل داد سمت کسش منم که عاشق خوردن کس بودم دیوونش کردم دیگه جیغ میزد
شروع کردم به کردن و اون هم همینجور جیغ و ناله میزد
باجناق هم داشت از لب میگرفت و بیشتر تحریکش میکرد که بهش گفت از عقب بذار باجناقم شاخ در آورده بود گفت تو این یک سال یک بار هم اجازه ندادی از عقب بکنمت المیگی از عقب بذار با یه کیر تو کست 
گفت می خوام الان
گفتم من از عقب بکنم گفت نه تو کیرت بزرگ جرم میده و نذاشت
من رفتم پایین و اون اومد رو من و از جلو کردمش و باجناق شروع کرد به فشار دادن کیر دم سوراخ کونش وااآاای نمیدونین چه حالی میداد وقتی کیر باجناق با کیرم از پشت یه پرده برخورد میکردد
دو دقیقه نشده بود که باجناق کارش تموم شد و آبشو ریخت تو سوراخ کونش 
باجناق گفت من شما رو تنها میذارم و دوباره میام 
وقتی رفت بیرون مامان آریا زیر گوشم گفت خیلی زود کارش تموم میشه من باز می خوام
گفتم من پیشتم نترس 
تو هر پوزیشنی که بلد بودم کردمش و اونروز چون واقعا داشتم از حس دو طرفه ما لذت می بردم سکسم چهل دقیقه طول کشید
ازش خواستم از عقب بکنمش و تو اوج لذت قبول کرد
وقتی گذاشتم تو کونش باجناق که هی میرفت و میومد گفت دوباره بیام و اون قبول کرد که باجناق از جلو و من از عقب بکنیمش 
واقعا فریاد میزد و می ترسیدم که کسی متوجه بشه
آبم داشت میومد که بیرون کشیدم و گفتم آبشو چیکار کنم گفت بیار میخورمش
باحناق از حسودی داشت دق میکردد


گفت مال منو چرا نخوردی گفت هییییییییس
کیرم رو اونقدر مکید تا تمام آیم خارج شد
بعداز اون ماجرا اون دیگه سه نفره نمی خواست و فقط با من میپریدتا امروز


نوشته .جابر


╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝


 سکس شب عروسی با زنم


سلام من سامانم 29 سالمه و 1 ساله که ازدواج کردم ، قدم 178 و کیرمم تقریبا 18 سانته ، این قضیه برای 1 سال پیشه یعنی موقع ای که عروسی کردم ! از دوران دانشگاه سارا (زنم) ـو میشناختم خیلی با هم صمیمی بودیم ، اما بگم که با چند تا دختر دیگه هم بودم ، بالاخره بعد از چند سال تصمیم به ازدواج گرفتیم و... با هم رابطه نداشتیم ، من مشتاق بودم اما اون میگفتتا قبل نامزدی نه ، البته چند باری از هم لب گرفته بودیم و وقتی هم مست میشد و میفتاد تو بغلم ی خورده میمالوندمش!


خلاصه گذشت تا شب عروسی ، بعد از آتلیه با ماشین رفتیم تو باغی که مراسم بود ، طبق معمول دیر کرده بودم ! مهمونا قرار بود از ساعت 7:30 بیان و تازه 8:45 بود که ما رسیده بودیم ، همینطور تا وسطای مراسم گذشت تا گفتن وقت رقصه تانگوئه عروس و دوماده!! منم که البته بلد نبودم باس میرفتم دست سارا رو میگرفتم میاوردم وسط ، به هر سختی ای که بود رقصیدم و آخرش یهو دی جی ـهه برگشت گفت داماد باید عروسو ببوسه ، منم آروم لپای سارا رو بوسیدم اون خیلی خجالت کشید اما بعد دی جی گفت: از اینا نه! از اوناش و ی چشمک به من زد ! منم دلو جرئتمو جمع کردمو لباشو بوسیدم ، سارا که دیگه داشت از خجالت آب میشد!! به محض اینکه لبمو از رو لباش برداشتم رفت اونور باغ البته خیلی عادی و ریلکس رفت تا کسی فکر نکنه ناراحت شده ، اما من فهمیده بودم که ناراحت شده ، منم رفتم دنبالش ، گفتم چی شد؟ گفت آبرومونو بردی ! گفتم چرا؟ گفت خر خودتی اما لحن حرف زدنش جوری بود که معلوم بود حشری شده ، منم که نمیخواستم شبمون خراب بشه دستاشو گرفتم و بوس کردم و گفتم ببخشید فک نمیکردم ناراحت بشی عزیزم ، اونم به من با کلی اکراه دستمو گرفتو و رفتیم و مراسم ساعت 1 بود که مراسم تموم شد و ما برگشتیم خونه ی خودمون ، مامان و بابای من و اون تا نزدیکای 2 - 2:30 خونه ما بودن اما بعد رفتن و شب نموندن ، من سریع لباسامو عوض کردم و رفتم تو تخت ، سارا قبلا لباسای خونشو پوشیده بود و اومد کنار من خوابید ، دست راستشو گذاشت رو شونه ی راست بدنمو ی لب ازم گرفت منم خیلی داغ شدم و دستاشو گرفتمو کشیدمش رو خودم ، هی از هم لب میگرفتیم و تو اون حالت قشنگ چاک سینه هاش معلوم بود و سوتینم نداشت ، با خوشحالی بلوزشو در آوردم اول گردنشو خوردم تا رسیدم به سینه هاش سینه هاشو هم میمالوندم هم نوکشونو گاز میگرفتم ، که یهو آروم با کلی آه و ناله در گوشیم گفت جرم بده ناکس ، منم شلوار و شورتشو با هم کشیدم پایین چرخوندمش اول کسشو هی میخوردم تا اینکه دوباره گفت ناکس جرم بده ، زودباش! منم نامردی نکردم بلند شدم ، گفتم پشت کن به من ، گقت از کس نه از کون ، گفتم پشت کن حرف نباشه! برگشت و من کیرمو آروم از پشت گذاشتم دم کسش و آه و ناله هاش زیاد شد با دستش کسشو ی خورده باز تر کرد منم کیرمو فشار دادم به چیزی نخورد و دفعه بعد که آوردم بیرون و بردم تو ی جیغه خیلی بلند زد و از بغل کیرم خون میومد و فهمیدم پردش پاره شد بعد شروع کردم پشت سر هم تلمبه زدن ، حدودا 15 ربع تلمبه زدم گفتم بریزم توش؟ گفت گه خوردی بده بخورمش ، درآوردم کیرمو کرد تو دهنش چند تا جلق هم برام زد و تمام آبمو خورد . ی لب دیگه ازش گرفتمو گفتم عاشقتم ، اونم هیچی نگفت و گفتنم میخوام از پشت جرت بدم ، عزیزم ، معلوم بود دوست نداره اما گفت فقط یه امشب! با دستش باز کرد سوراخ کونشو و کیرمو فشار دادم تو خیلییییییییییی تنگ و داغ بود ، داشتم دیوونه میشدم ! میگفت نکن کسکش نکن درد داره و آه و ناله میکرد و من هی محکم تر تلبمه میزدم ، اونم با کسش ور میرفت اول آب اون اومد و بعد من 2 بار آبم اومدو هر 2 بار آبمو ریختم تو کسش ، بعدشم ی دور کسشو خوردم تا آبش اومد ، گفتم عزیزم دیگه فقط برا خودمی! تا صبح کنار هم لخت خوابیدیم و بعد از چند ماه که هر شب سکس داشتیم تصمیم به بچه دار شدن کردیم ، الانم زنم حاملس و منتظر پسرمونیم .


نوشته:‌سامان

╔═.💗.════════📝═╗
°•.ᘛ❥ᘞ @dodol_fun ᘛ❥ᘞ.•°
╚═📝════════.💗.═╝

20 last posts shown.

34 794

subscribers
Channel statistics