Posts filter


 ᅠ


جان من است او.




Forward from: GifGlass (Thinking)
خیلی‌ از آدم‌ها علاقهٔ زیادی به فرار از واقعیت و دور زدنش دارند. برای اینکه واقعیتی رو نادیده بگیرند، زیادی تقلا می‌کنند. به نظرشون وقتی واقعیتی ناامیدکننده‌ست، باید سعی کنند طور دیگه‌ای ببینند. و خُب هربار که نمی‌تونن طور دیگه‌ای ببینند، ناامیدتر خواهند شد. اما دنیا اینطوری کار نمی‌کنه. هرچه بیشتر سعی کنی واقعیتی رو نادیده بگیری، بیشتر غرقِ منجلاب اون واقعیت میشی.

خیلی وقت‌ها هم هست که آدم‌ها تقلایی برای فرار از واقعیت ندارند، اما رفتاری که انجام میدن، باعث نادیده گرفتن واقعیت‌ها میشه. این از سانتی‌مانتالیسم(احساسات‌گرایی) میاد. وقتی به همه‌چیز از دریچهٔ احساس نگاه کنی، یعنی منطق از موضوع گرفته شده. و وقتی منطق در کار نیست، اولین چیزی که پیش میاد، نادیده گرفتن واقعیته. و از اونجایی که احساسات‌گرایی یک چیز کوچک رو بزرگ جلوه میده، در نتیجه، خیلی مواقع باعث ناامیدی و امیدواهی میشه.

مثلا اینکه اوضاع کشور فاجعه‌ست، یک واقعیته. و اینکه تا زمانی که جمهوری اسلامی وجود داره، چیزی درست نمیشه هم، یک واقعیته. و اینکه با نبود جمهوری اسلامی، ایران میتونه فرصت‌های خوبی داشته باشه هم، یک واقعیته. زمانی که خیلی از مردم تا چندسال قبل، تصور می‌کردند با جمهوری اسلامی میشه تغییر رو دید، این همون نپذیرفتن واقعیت بود، که به امیدواهی می‌رسید. اینکه با نبود این حکومت، ایران و مردمش فرصت‌های خوبی دارند، این میشه امیدواری. یک امید واقعی. یعنی امیدی برای تغییر. یعنی چیزی در ذهنت داری که میتونی بهش چنگ بزنی. دیگه اینکه رسیدن بهش آسونه یا سخت، مشکلاتی این وسط هست یا نیست، این‌ها نمیتونه روی این «واقعیت» تأثیر بذاره. پس اگه این واقعیت رو بپذیری، دیگه هیچ پروپاگاندایی هیچ خبری هیچ‌چیزی نمیتونه در این مورد ناامیدت کنه. چون تو؛ هم تمام مشکلاتی که پیرامون این قضیه‌ست رو میدونی، هم اون واقعیت رو پذیرفتی. دیگه چه کسی میتونه این امیدی برای تغییر رو ازت بگیره؟ اینجا تو هستی که عاملیت داری.

این همون چیزیه که قبلا گفته بودم. اینکه «امیدی برای تغییر» داشته باشی با اینکه «امیدی به تغییر» داشته باشی، دو مفهوم جداست. در دومی، تو به «تغییر» امید داری، نه «اُمیدی» برای تغییر. امیدواریت وابسته به چیزیه. تو واقعیت‌ها رو ندیدی و نپذیرفتی. چه مثبتش چه منفی. پس خیلی چیزها میتونه روی تو تأثیر بذاره. و عاملیتی هم نداری.




من که قرار نیست ۲۴ واحد بردارم
ولی خب دلیل نمیشه تو ۱۵ بدی


کاش به شهر خوب تو
مرا هميشه راه بود
راه به تو رسيدنم
همين پل نگاه بود
مرا ببر به خواب خود
که خسته ام از همه کس
که خواب و بيداري من
هر دو شکنجه بود و بس




Forward from: Antidote


Forward from: GifGlass (Thinking)
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
یک اصل همیشگی در حکومت‌های توتالیتر (تمامیت‌خواه) وجود داره، اونم اینه که دوتا پیام هرگز نباید به مردم برسه. اولی؛ پیامی که ضعف حکومت رو نشون بده. دومی؛ پیامی که شجاعت مردم رو نشون بده. این حکومت‌ها دنبال اینن مردم همیشه احساس تنهایی کنند. این حس رو داشته باشند که کسی شبیه اون‌ها فکر نمی‌کنه. و مدت‌هاست باوری در مردم ایجاد کرده‌اند که اون‌ها هیچ عاملیتی ندارند. و شجاعت، نقطه مقابل تمام این‌هاست.

این سکانس از فیلم «V for Vendetta» دقیقا داره همین مورد رو نشون میده. شخصیت اصلی، ساختمان دادگستری رو منفجر می‌کنه، جایی که قرار بوده نماد عدالت باشه اما نماد ظلم شده. انفجار این ساختمان قراره پیام‌هایی برای مردم داشته باشه. اینکه اینجا هیچگونه عدالتی برقرار نیست. اینکه یکی از خودتون، مقابل این ظلم ایستاده. اینکه ضعف و دروغ حکومت رو نشون بده. سیستم؛ انفجار ساختمان دادگستری رو به چیز دیگه‌ای نسبت میده و میگه این ساختمان قدیمی بوده و نیاز به تخریب داشته. و انواع دروغ‌های مضحک رو برای دفنِ حقیقت انجام میده‌، تا هرگز به شجاعت یکی از مردم، و ضعف حکومت، نسبت داده نشه‌.

🔹بررسی کامل فیلم «V for Vendetta»

.


4KM


کاش مقصد به جای خونه، خونه‌ام بود.


سامانه گلستان ندیدی.


بمونه اینجا تا یادم نره که کی و چجوری رفتی.


من که انتظاری ازش ندارم جز یکی
که پیشرفت بکنه و مام پز بدیم.




Forward from: GifGlass (Thinking)
در این تصویر شاهکار، اسلحه روی چاقو، و چاقو تبدیل به قلم شده، و قلم تصویری کشیده که فردی تسلیم شده رو نشون میده.

همینطور که اسلحه وقتی به سمت کسی نشونه گرفته میشه، میتونه کنترلش کنه و به هرچیزی وادارش کنه، قلم هم چنین نقشی رو داره. اما قلم میتونه خطرناک‌تر باشه، چون چیزی به سمتت نشونه گرفته نشده و حس امنیت داری. اما در واقع میتونه هر لحظه و هرجایی و در هر رسانه‌ای و با هر شکلی باشه و کنترلت کنه. اسلحه با تکیه بر حس ترس، میتونه تعیین کننده باشه. اما قلم با تکیه بر تمام احساسات، میتونه تعیین کننده باشه. یعنی ترس، هیجان، اضطراب، شادی، غم، خشم. و میتونه توسط هرکدوم از این‌ها، به نتیجهٔ دلخواه برسه. میتونه یک آدم تسلیم بسازه، میتونه یک آدم متعصب بسازه، میتونه یک آدم افسرده بسازه، میتونه یک آدم سرخوش بسازه، و میتونه تمام این‌ها رو نوبتی در یک نفر بسازه. قلم؛ هم میتونه اندازهٔ یک اسلحه تمام کننده باشه، هم میتونه اندازهٔ یک چاقو درد داشته باشه، هم میتونه اندازهٔ یک شکلاتی که به بچه میدن، لذت‌بخش و سرگرم‌کننده باشه.


Forward from: GifGlass (Thinking)
از صد سال پیش تا الان، آمریکا چندبار به سقوط نزدیک شده، عمر دلار تموم شده، جنگ داخلی باعث تجزیه آمریکا شده، اقتصادش فروپاشیده، قدرت نظامیش تضعیف شده. از شوروی تا روسیه فعلی، از چین، ونزوئلا، جمهوری اسلامی، و باقی جانوران مشابه، این صدسال تخیل رو تشکیل دادند. از این‌ها، شوروی که اثری ازش نیست. روسیه که از هر طرف گرفتار شده. ونزوئلا و جمهوری اسلامی هم که در لجن فرو رفته‌اند. اما چیزی که این مورد رو جالب‌تر کرده، خود آمریکاست. تو سینماش فیلم از جنگ داخلیِ آمریکا میسازند، فیلم از گندهایی که زدن میسازند، و مخاطب آمریکایی پفک میخره و میره تو سینمایی در آمریکا و فیلمی در مورد نابودی آمریکا تماشا می‌کنه. چه جواب محکم‌تری از این؟ یعنی زور زدنتون و تحلیل‌های روز و شبتون، در نهایت سرگرمی مخاطب آمریکایی خواهد بود. تازه مردم کشور خودتون هم اون‌ها رو با اشتیاق تماشا خواهند کرد. قدرت بزرگتر از این؟ این همون آزادیه. که تمام اون حکومت‌ها بویی ازش نبرده‌اند. آزادی همون چیزیه که آمریکا رو نگه داشته‌‌. بزرگی اسم آمریکا به قدرت نظامی نیست. به همین آزادیه. اون حکومت‌ها همیشه قهرمان‌اند، همیشه پیروزاند، همیشه تصمیمات درستی می‌گیرند. و حکومتی مثل جمهوری اسلامی علاوه بر همهٔ این‌ها، خودشو به خدا هم وصل کرده و مقدس میدونه. فاصلهٔ این حکومت‌ها تا آمریکا، زمین تا آسمونه، چون فاصلشون با آزادی همین اندازه‌ست.




در یک اقدام عجیب موهامو زدم

20 last posts shown.