𝗛𝗢𝗗𝗢


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Music


Enfant lune.
t.me/HarfinoBot?start=hodo

Related channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Music
Statistics
Posts filter


...و دیگه هیچ‌وقت برنمی‌گردن.


سر بی‌گناه بالای دار رفت.
بار کج به مقصد رسید.
دل به دل راه نداشت.
بینِ «علم بهتر است یا ثروت؟» هم ثروت با ناجوانمردی پیروز شد!


این‌که درد من
درد تو نباشه
درده!


«امیدوارم هیچ‌وقت غم توی دلت خونه نکنه.
مهمون میشه‌ها، اما موندگار نشه.»




دقیقاً وقتی تاریک‌ترین ساعت می‌رسه، یهو روشناییِ خورشید درمیاد و درخشش ستاره‌های غمگین رو از بین می‌بره، اما به‌خاطر یه نورِ زندگی‌بخش.
𓆤




آرشیو کردنِ اونایی که یه زمان منتظر بودی یه چیزی بذارن فقط، میوت‌کردنِ آدمایی که قبلاً حتی با نوتیف‌شون هم ذوق می‌کردی، دیلیت‌کردنِ چت‌هایی که یه زمان با اشتیاق می‌نشستی از بالا همه رو می‌خوندی برای صدمین بار، رفتنِ پی‌وی‌هایی به تهِ لیستِ تلگرامت وقتی برای یه مدتِ خیلی طولانی هیچ مکالمه‌ای رد و بدل نشده اما یه موقعی روزی نبود که حداقل نیم‌ساعت حرف نزنید باهم، خیره شدن به پروفایلِ بلاک‌شده‌ی کسی که یه زمان با اشتیاق عکس‌هاش رو مثل آلبوم ورق می‌زدی و حرف‌هایی که موقعِ بلاکی بهش می‌زنی و می‌دونی که حتی آن‌بلاکت هم کنه اون پیام‌ها رو نمی‌بینه. برای تو و با تو این‌جوری می‌شن، بعد وقتی یه دوست یا آدمِ جدید پیدا می‌کنن، دوباره همه‌ی این کارها از اول تکرار می‌شه تا وقتی که برسن به چیزهایی که من تعریف کردم اولِ متن، و بازم تکرارِ این چرخه! چقدر عجیبن انسان‌ها.


اژدهای کوچک پرسید: «چه‌جوری به رفتن ادامه می‌دی؟»
پاندای بزرگ گفت: «گاهی حتی یه قدمِ خیلی کوچیک بهتر از اینه که اصلاً قدمی برنداری.»




وقتی پرتقال‌ها ناف دارند، ذرت‌ها دندان دارند و پسته‌ها دهان دارند، بعید نیست که از ما خیلی آدم‌تر باشند.
تازه من هندوانه‌هایی را می‌شناسم که بیشتر از ما تُخم دارند. گیلاس‌هایی را دیدم که کمتر از آدمی کِرم دارند. فندُقی را دیدم که مغزش از خیلی از انسان‌ها بیشتر است.‌ نارگیلی دیدم که پشم دارد و پشمش از دست انسان‌ها ریخته. گلابی‌هایی را دیدم که بدون عمل، باسنِ زیبایی دارند. میوه‌ای می‌شناسم که بدون آرایش، هلوست. موزی می‌شناسم که لباسش مارک‌دار است. دیروز یک «کلمِ قُمری» خریدم و دیدم که برعکسِ خیلی از آدم‌ها ریشه دارد.
برعکس، آدم‌هایی را می‌شناسم که انگار «تره‌بار» هستند. مثلاً دور و بر ما سیب‌زمینی کم نیست. جماعتی روان‌آزرده که مثل فلفل، تند هستند. مسئولینی را دیدم که از هندوانه پوست‌کلفت‌ترند. دیروز یکی را دیدم انگار سیر بود. آن‌قدر سیر بود که خودش را از پُل پرت کرد. پدرانِ زحمت‌کشی را می‌شناسم که مثل بعضی پرتقال‌ها دلشان خون است.
...و ملتی را می‌شناسم که آنها را برگ چغندر فرض می‌کنند. بیخود نیست که پادشاهان می‌گویند: «ملت کیلو چند؟»
پادشاهانی که مثل بادمجان، تاج بر سرِ خود می‌گذارند، ولی نمی‌دانند که تخمی هستند.
و اما ما شاعرها، توت‌فرنگی‌هایی هستیم که زبانِ سُرخمان، سرِ سبزمان را به باد می‌دهد.

محمود برزین
>> حضوری اتفاقی


Ü


🆘















20 last posts shown.

260

subscribers
Channel statistics