Hentai 𝗟𝗼𝗿𝗱

همونطور که قهرمان ما توی این سرزمین
عجیب بیدار میشه، خیلی سریع مفهوم
سامسارا رو می‌فهمه، سفر در تاتوا چیزیه
که همه سرگردان ها باید برای پاک کردن
خودشون از گناه انجام بدن، جایی که به
اسم صدای نیروانا شناخته میشه.

سرگردان ما که از این سرزمین عجیب گیج
شده، یاد میگیره که در واقع که عده‌ای از
سرگردان ها به خاطر لذت های جنسی و
مادی به اینجا آورده شدن و انگار اینجا
زندگی پس از مرگه.

اما سرگردان ها تنها ساکنان این سرزمین
نیستن...

یه خونه دنج در حومه شهر رو تصور کنید
که توش هر فرد شخصیت منحصر به فرد
خودش رو داره، خانواده حس فوق‌العاده‌ای
از با هم بودن رو ایجاد میکنه.

این بازی به موضوعاتی مثل عشق، حمایت
از روابط در حال تکامل خانواده می‌پردازه.

یه زوج جوون متاهل با هم آشنا شدن و
گردبادی از عشق و یک خواستگاری شاد
داشتن، اما وقتی جان به دانشکده حقوق
رفت به عنوان یک وکیل مشغول به کار
شد، اما هروقت که اون قرار بود یک انتخاب
داشته باشه به جای همسرش کارش رو انتخاب میکرد.

زفیرا، یک نیمه الف و ماجراجوی باز نشسته‌اس، اون چیزی جز حمایت از حرفه نویسندگی جدید شوهرش نمی‌خواد، اما برای این کار اون باید دوباره کار خاطره انگیز و پر سود ماجراجویی رو انجام بده.

میتوانم بگویم، که به نظر می‌رسد شما از دست روی دست گذاشتن خسته شده‌اید، خب اصلا عجیب نیست، چون شما یکی از بازماندگان یک پناهگاه راحت هستید، اما زمان آن فرا رسیده است که برای کشف جهان به سطح زمین برسیم، خب... بیا سعی کنیم انجامش بدیم!

مکان های پر از صحنه های عاشقانه و شهوت انگیز
وجود بیش از 12 کاراکتر
نبرد های کارتی که در نوبت صورت می‌گیرند
مکان های مختلف
صحنه های مختلف
فتیش های مختلف

مایا احساس می‌کنه که زندگیش به نقطه
ضعف رسیده، اضطراب اجتماعی طولانی
مدت‌اش بدتر شده و تحصیلات دانشگاهیش
رنج می‌بره و این اونه در یک چرخه خودارضایی مداوم و غیرمعمول قرار میده،
اما دیگه از این بدتر نمیشه، درسته؟ البته
تا وقتی سرنوشت اونو صدا بزنه و اونو
از سرنوشت واقعی خودش آگاه کنه،
و اون به عنوان مامور بهشت اسلحه به دست
بگیره و با شیاطین جهنم که می‌خوان به جهان هجوم ببرن بجنگه، البته اون میتونه
از خیار غول پیکرش به عنوان یه وسیله
جادویی استفاده کنه.

به مایا در سفری برای به دست آوردن سلامت
روان، خودشناسی و برخورد های جنسی پرشور بپیوندید و در طول راه با چهره های
جالب زیادی آشنا بشید!

بیماری همه‌گیر شما چطور بود؟
قرنطینه خوش گذشت؟
اما برای قهرمان ما شروع خوبی نداشت،
موقعی که تازه مستقل شده بود شغلش رو از دست داد و اجاره خونش سر به فلک کشید و مجبور شد غرورش رو کنار بزاره و دوباره برگرده پیش خانواده‌اش، اکثر اونا ازش استقبال کردن اما اون از این بابت خوشحال نبود چون احساس میکرد به نقطه اول برگشته، حالا باید روزهاشو با هیچکاری نکردن میگذروند، و بخاطر محدودیت های قرنطینه نمیتونست کاری پیدا کنه و پولی به دست بیاره و مفید باشه و با خانوداش هم سرد شده بود، شاید بخاطر اینه که از آخرین باری که اونا رو دیده بود چندسالی گذشته، کم کم اون به مادر و خواهر و برادرش جذب میشه،
یعنی اونا هم همین احساس رو دارن؟!

شما یک جادوگر مشتاق هستید که قلمروها
و سیاه چاله های جدیدی رو از طریق یک
پورتال جادویی کشف می‌کنید شما خیلی
اتفاقی با طلسمی روبه‌رو میشید که می‌تونه
پورتالی توی قلمرویی پر از موجودات س.کسی باز کنه.

شما میتونید با فشار دادن صفحه نمایش
برای یک ثانیه کد تقلب رو باز کنید.

شما در نقش یک دانشمند هستید که به همراه
یکی از همکار هاتون دستگاهی رو اختراع میکنید که قادره اراده انسان رو کنترل کنه،
همون‌طور که شما درحال بررسی بیشتر
قدرت عظیم دستگاه هستید، همکار شما
دزدیده میشه، شما باید از دست کسایی که
میخوان اختراع شمارو بدزدن فرار کنید
شما به کمک یک هکر به نام آلیس موفق به
فرار میشید و به یک پناهگاه مخفی پناه
میبرید و به بقیه دانشمندان می‌پیوندید
اما اون دانشمندان هم مشکلات زیادی
دارن، ماموریت شما اینه که هویت آدم ربا
رو کشف کنید و تصمیم بگیرید که میخواید
با این اختراع چیکار کنید؟

در این بازی شما و همسرتون یک مزدور هستید
و به صورت اتفاقی در یک جزیره گرمسیری
فرود میاید، شما و همسرتون توسط یک
جنایتکار یک کهکشان علمی-تخیلی استخدام
شدید، حالا شما باید برای انجام کاری که براش به این سیاره اومدید به راهتون ادامه بدید،
در طول راه مشکلات زیادی رو باید حل کنید
تا بتونید ماموریتتون رو تکمیل کنید.

در این جزیره وسوسه ها و فساد زیادی در
هر گوشه در کمینه، آیا قراره به جایی که ازش اومدید برگردید یا ترجیح میدید
بمونید و از ماجراجویی در این جزیره
گرمسیری لذت ببرید؟

پس از چندین روز تماشای مداوم انیمه ناروتو، شما خیلی عجیب و یهویی خودتون رو در مقابل ورودی کونوها دیدید. در ورودی سه دختر به نظر آشنا از شما استقبال می کنن: هیناتا، اینو، ساکورا. به نظر میرسه که شما با یک مهمان اشتباه گرفته شدید، خب، ولی فکر میکنم ضرری نداشته باشه که یکم خوش بگذرونید...
   

قلب هرکس به روش متفاوتی میشکنه،
با آسیب های گذشته یا پشیمونی هایی
که نمیتونه فراموششون کنه، همه‌ی
روح ها به دنبال تکه های گمشده خودشون
هستن تا بتونن با اونا قلب های خالیشون
رو پر کنن، امید، ترس و تردید همشون باهم
ترکیب شدن.

وقتی که در نهایت برای اولین بار شجاعت
قدم برداشتن رو به دست آوردی اضطراب
و صدای توی سرت باعث شد دوباره گوشه
گیر بشی، اما اگه فقط تو دستمو بگیری
شاید دوباره بتونم خوشحال باشم، آیا
دوباره افسردگی و ناامیدی شما رو میبلعه؟
یا تصمیم میگیرید تغییر کنید؟

سال دوم دانشگاه شما تازه شروع شده بود
همه چیز معمولی پیش می‌رفت تا وقتی که
با دختری آشنا شدید که بوی دردسر میداد
همه چیز توی زندگی شما با برخورد های
جدید و مشکلات جدید و حتی امید های
جدید در حال تغییره.

بیا راز اطرافمون و راز کسایی که میشناسیم
رو کشف کنیم، باید از رویاها و عزیزانت
محافظت کنی چون یک طوفان در حال اتفاق افتادنه.