Gooshe


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Blogs


گوشه وب‌سایتی‌ست که از سال ۱۳۹۱ چند نفر در آن از موسیقی، فیلم، کتاب، نقاشی و شکم می‌نویسند و «پادکست هنر با گوشه» را (در یوتیوب) می‌سازند.
©بازنشر مطالب فقط با ذکر و تگ منبع:
@gooshe
https://linktr.ee/gooshe
تماس با گوشه:
✉ gooshe.net[at]gmail[dot]com

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Blogs
Statistics
Posts filter


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
اریک رومر طبق روند و مد آن سال‌های فرانسه، مثل هم‌دوره‌ای‌هایش چپ‌گرا نبود. اهل معاشرت‌های سینماگران و روشنفکران آن روزگار نبود. در دانشگاه ادبیات درس می‌داد، نقد سینما می‌نوشت، مسیر خانه تا دفترش را پیاده طی می‌کرد تا سوار خودرو نشود که آلوده‌کننده محیط‌زیست است، رمان می‌نوشت، در شعر و ادبیات کلاسیک جهان غرق بود، روی فیلم‌نامه‌هایش سال‌ها وقت می‌گذاشت و از بازیگرانی با چهره بی‌نهایت معمولی و غیرتجاری و غیرمعروف استفاده می‌کرد.

#اریک_رومر از پایه‌گذاران سینمای موج نوی فرانسه بود ولی در سایه دوستان دیگرش؛ #فرانسوا_تروفو، ژان-لوک گدار و ژاک ریوت چندان از او یادی نمی‌شود.
در فیلم‌های اریک رومر به‌جای میخکوب‌شدن به‌ کمک فراز و فرودهای اغراق‌آمیز و جلوه‌های ویژه و تماشای ستاره‌ها و قهرمان‌های سینما و زندگی‌های دست‌نیافتنی، با آدم‌های آشنا و شبیه به خودمان روبه‌رو می‌شویم؛ آدم‌هایی که انگار دوره‌های گوناگون زندگی ما را بازی می‌کنند؛ آدم‌های پر از وسواس، پرچالش، درگیر وسوسه که روی روان و جان‌شان تأثیر گذاشته.

درباره اریک رومر، فیلمساز رابطه‌ها
🔗این مستند/پادکست تصویری گوشه را ببینید.
@gooshe

🔗 لینک یوتیوب گوشه


«در تمام زندگی‌ام هیچ‌کس را به اندازه لئونارد کوهن مهمان‌نواز و مهمان‌دوست و عاشق پذیرایی و آشپزی برای مهمان ندیده بودم.»
جُستارنویس نیویورکر، چند هفته پیش از مرگ لنارد کوئن بعد از چند ساعت مهمان او بودن در خانه‌اش.

درباره #لئونارد_کوهن، این مستند/پادکست تصویری گوشه را ببینید...

🔗 لینک مستند «اگر تاریک‌تر می‌خواهی»

🔗 لینک مستندهای گوشه درباره هنرمندان نوگرا و نَه‌گو

@gooshe


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
من در منطقه‌ای زندگی می‌کردم که دخترها اجازه نداشتند برای تحصیل به شهر یا راه دور بروند. آرزویم این بود که در رشته فرش در دانشگاه درس بخوانم. در دانشگاه مشهد قبول شدم ولی نمی‌توانستم بروم. پس تصمیم گرفتم دانشگاه را به منطقه خودمان بیاورم. مسئولان را راضی کردم و با تک‌تک دخترانی که از منطقه گلستان و مازندران قبول شده بودند، تماس گرفتم تا بیایند گرگان درس بخوانند. ما رشته فرش را در مقطع کاردانی و کارشناسی راه انداختیم.

#زلیخا_عادلی، زنی در بندر ترکمن که #قالی_ترکمن را از دورترین روستاهای گلستان، فراتر از مرزهای ایران برد؛ با زنان قالی‌باف منطقه‌اش مثل انسانی هنرمند رفتار کرد و با تمام وجودش کار آفرید، قالی و گبه ترکمن را از دنیای معامله‌های ناعادلانه مردانه بیرون کشید و تنها زن منطقه گلستان شد که هم تحصیلات دانشگاهی فرش را دارد، هم روند علمی و منطقی و انسانی تولید فرش را پیاده می‌کند و هم بافنده‌هایش در کار با او سهیم هستند؛ زنی که قالی ترکمن را شمشیر خود کرد برای مبارزه با نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها. 
ویدیو: از مستند «برای نگار» ساخته علی احمدی درباره زلیخا عادلی که او را گلنگار صدا می‌کنند.
✍️#گوشه
@gooshe


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
📽️ #فیلم_کوتاه «جلد مار» (کامل)، ساخته #هژیر_داریوش، سال ۱۳۴۱، با بازی #فخری_خوروش، جمشید مشایخی و کیامرز عشقی که در فرسته بالا دقیقه‌ای از آن آمده بود.

این فیلم کوتاه و تجربی در ابتدای دهه ۴۰ خورشیدی پر از اولین‌ها بود؛ اولین تجربه سینمایی هژیر داریوش در ایران بود (به جز آنچه در فرانسه ساخته بود)، اولین تجربه بازیگری جمشید مشایخی در سینما بود و از اولین تجربه‌های سینمای روشنفکری آن زمان با شخصیت قوی و محکم یک زن. موسیقی فیلم را #لوریس_چکناواریان ساخت که ظاهرا اولین تجربه آهنگسازی‌اش برای سینمای داستانی بود و گفتار این فیلم با کمک #بهمن_فرسی، نمایشنامه‌نویس، نویسنده و شاعر نوشته شده بود که خودش از پیشروهای تئاتر ایران بود و چند سال بعد در دو فیلم #داریوش_مهرجویی بازی کرد. در دورانی که هژیر داریوش کارش را آغاز کرد، #فرخ_غفاری و #ابراهیم_گلستان و انگشت‌شمار فیلمسازان دیگر، با همین نگاه منتقدانه و متفاوت تلاش‌های خود را برای خلق آثار متفاوتی در سینمای ایران، شروع کرده بودند که در بهمن ۱۳۵۷ متوقف شد.
@gooshe

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه و مستندهایش درباره هنرمندان پیشرو و نوگرا


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
در روزگاری که بیشتر زن‌ها در سینمای تجاری با آواز و رقص و لَوندی و غرولُند جایی در فیلم‌ها داشتند، جوان فیلمساز تازه‌کاری می‌خواست به زن‌ها نقش‌های استوار و مستقل بدهد؛ #هژیر_داریوش، مدرسه فیلمسازی پاریس را تمام کرده بود و در دوران رونق فیلم‌فارسی، اولین فیلم داستانی را ساخت، درباره زنی که بی‌پروا از تجربه عاشقی می‌گوید. زنی شکست‌خورده در ازدواج، با احساساتی فروخورده از نوجوانی. زنی که بیم و هراسی از گفتن و حس‌کردن «ممنوع‌ها» ندارد و اهل تجربه و خطر است. همین زن بود که چندسال بعد به «بی‌تا» تبدیل شد.
#هژیر_داریوش، فیلمساز پیشرو آن روزگار یکی از پیشگامان تفکر مدرن در سینمای ایران بود که مثل بسیاری از روشنفکران هم‌عصرش در تلاش بود تا سینمای ایران را از سطح سرگرمی‌سازی به سینمایی اندیشمند ارتقا دهد، ولی تلاش‌ او هم مثل بقیه تا بهمن ۵۷ ادامه داشت و زندگی‌اش در پاریس در تبعید به پایان رسید.
چرخه‌ای که او و هم‌نسل‌هایش می‌خواستند بشکنند، بعد از انقلاب در سینمای تجاری شکل تازه‌ای گرفت؛ زن‌ها دوباره همان شدند اما بی‌رقص و آواز، لابه‌لای پارچه‌های مختلف.
✍️#گوشه
@gooshe
ویدیو: فیلم کوتاه جلد مار، هژیر داریوش، ۱۳۴۱


​​​​من به نه، نه می‌گویم
✍️#گوشه

شبی در سال ۱۹۶۸ میلادی، دوه‌ای سخت و پراندوه در تاریکی ۲۰ساله دیکتاتوری نظامی برزیل، روزهای پرآشوب ِ سیاسی، پر از جنایت، سرکوب، ربودن معترضان، خفقان و حبس و تبعید، چند نوازنده و خواننده‌ جوان برزیلی در جشنواره دانشجویی روی صحنه‌ می‌روند و می‌خوانند: «من نه می‌گویم. من به نه، نه می‌گویم. من به ممنوعیت، نه می‌گویم!» 
ترانه، مأموران نظامی را بهت‌زده می‌کند. سبک موسیقی و کلمات عجیب و غیرعادی به نظر می‌رسد؛ نه آواز است، نه دکلمه، اما سراسر اعتراض است. روح دارد و پرشور است و علیه استبدادی‌ست که اجازه نفس‌کشیدن، شعر گفتن و هیچ کار هنری بدون ممنوعیت و محدودیت را نمی‌دهد.
«کائتانو ولوزو» خواننده و ترانه‌سرایی که آن شب دلیرانه این آواز را اجرا کرد، بازداشت شد. بعد از بازجویی و شکنجه، برای تحقیر و آزار، موهایش را از ته تراشیدند. از آن شب آثارش ممنوع شد و اجازه اجرا و ضبط را از او گرفتند. اما او و دوستانش توانستند جنبش هنری تازه‌ای را در کشوری پر از تفتیش و ممنوعیت شکل دهند. بعدها او و «ژیلبرتو ژیل» خواننده و نوازنده گیتار الکتریک به دلیل «سرودن ترانه‌‌‌های نوگرایانه» و استفاده از «سازهای غربی» به زندان افتادند و «شیکو بوآکی» شاعر و نوازنده و خواننده دیگر همین سبک هم مدت‌ها در حبس نگه داشته شد. هر سه تبعید شدند و ممنوع‌ از کار، تحقیرشان کردند و محدود اما موفق شدند سبکی از هنر را برای ایستادگی در برابر استبداد بین مردم محبوب کنند؛ «جنبش تراپیکالیا» که پرخاش و خروشی بود در فضای سرکوب و کشتار و مردم را با اعتراض‌ها همراه می‌کرد.
این کنشگری سیاسی هنرمندان و سرودن شعر و ترانه‌های شجاعانه به سرعت به مهم‌ترین روش اعتراض در #برزیل استبدادزده تبدیل شد و مردمِ شیفته موسیقی و رقص برزیل را به میدان آورد. آنها از طبقه‌ای بودند که شجاعت فقط از راه ترانه و موسیقی به وجودشان راه می‌یافت و با بقیه معترضان همدل‌شان می‌‌کرد.

نزدیک به ۴۰ سال از پایان آن 🔗استبداد و ظلمت در برزیل گذشته؛ کشوری که حقوق اولیه انسان‌ها را نادیده می‌گرفت، مخالفان را سربه‌نیست می‌کرد، زندان‌هایش پر بود از جوانان اهل علم و هنر و دانشگاه و تاب هیچ انتقادی را نداشت.
حالا آن سه هنرمند، در کشور خودشان هستند، آنها که چهاردهه پیش به هم گره خوردند و به نه، نه گفتند. آنها که پای شرافت ایستادند چون به این نتیجه رسیدند که نباید در برابر شرارت‌های نابودی‌پذیر نشست و فقط نگاه کرد. وقتی می‌توان شر و تاریکی را از بین برد، چرا باید تحملش کرد؟

©لطفا در صورت بازنشر، منبع یعنی گوشه را ذکر و تگ کنید:
@gooshe

- Tropicália
- Caetanoveloso
- Gilbertogil
- Chicobuarque

🔗 لینک آواز و ترانه «من به نه، نه می‌گویم»
🔗 لینک عکس‌های اعتراض‌های آن روز

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه و مستندهایش درباره هنرمندانی که نه گفته‌اند

🔗 درباره حکومت استبدادی برزیل
🔗درباره کودتای ۱۹۶۴ برزیل
🔗 درباره جنبش هنری برزیلی تروپیکالیا
🔗 درباره کائتانو ولوزو
@gooshe


Forward from: Gooshe
ویدیوی کامل هر دو اجرا؛

۱ـ مارتا کوبیشووا* بعد از خواندن این آواز از کار ممنوع شد و دیگر اجازه نداشت هیچ فعالیت هنری داشته باشد. در این موزیک‌ویدیو در اواخر دهه ۶۰ میلادی به مردم چکسلواکی زندگی کسانی را یادآوری کرده بود که بیشترشان در راه آزادی و رفاه مردم سرزمین‌شان جان خود را از دست داده بودند. او به نوعی از مردم کشورش خواسته بود در برابر دشمن (شوروی) که خاک سرزمین‌شان را اشغال کرده، ایستادگی کنند.

۲- دو دهه بعد از ممنوعیت، مارتا کوبیشووا روی بالکن معروف انتشاراتی در پراگ کنار واتسلاو هاول ایستاد و در بحبوحه آزادی، یکی از آوازهای ممنوعش را خواند. چند روز بعد #چکسلواکی از اشغال #شوروی رها شد.
او در ۲۰سالی که اجازه حضور در هیچ‌گونه کار هنری را نداشت، زیرِ زمین به فعالیت هنری، اجتماعی و سیاسی خود ادامه داده بود و برای آزادی سرزمین‌اش با کمک هنر، ایستادگی کرده بود.
✍️#گوشه
@gooshe

*Marta Kubišová

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه

🔗 لینک صفحه اینستاگرام گوشه

🔗 لینک مطلب بلندتر درباره همین موضوع


بنجامین کیمبرلی پرینس، #تصویرساز هلندی-آمریکایی (۱۹۸۰-۱۹۰۲)، در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی، در طرح‌ جلدهای مجله The Saturday Evening Post، چهره‌ای معصوم و خودمانی از آمریکا را به تصویر می‌کشید، اما اغلب در آستانه‌ خطر. او برخلاف تصویرسازان دوران خودش، تصویری آرمانی از آمریکا ارائه نمی‌داد، بلکه بیشتر بر مشکلات تمرکز داشت و برخوردهای ناخوشایند، دردسرها و معضلاتی که آمریکایی‌های آن دوره با آن‌ها مواجه بودند.
طرح جلدهای او از #زمستان و برف و سرما از محبوب‌ترین تصویرسازی‌های آن دوران آمریکاست که باعث فروش مجله می‌شد.

* Ben (Benjamin) Kimberly Prins (1902-1980)
@gooshe

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه و مستندهایش درباره هنرمندان


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
«این فیلم و جایزه ارزشمند را تقدیم می‌کنیم به تمام کسانی که همچنان در نبردهای درونی و بیرونی خود با شجاعت مبارزه می‌کنند و هیچ‌کس از آنها باخبر نیست، به ویژه هموطنان ایرانی‌مان که هنوز در رنج هستند.»
#حسین_ملایمی و #شیرین_سوهانی مجسمه اسکار در دست برای بهترین #انیمیشن_کوتاه

ویدیو: دقیقه‌ای از #انیمیشن «در سایه سَرو»؛ ساختار و ترکیبی از طراحی‌ به روش کلاسیک بادست همراه با نقش‌های سنتی ایرانی؛ هر فریم و نما با جزئیات نرم و ساده، صبورانه و باحوصله نقاشی شده برای روایت داستانی ملایم و بی‌شعار پر از شفقت، رنج، زخم‌های درونی، مهربانی، صبوری و ایستادگی و مقاومت.
@gooshe

📽️ Academy Award for Best Short Film (Animated): In The Shadow Of The Cypress by Hossein Molayemi and Shirin Sohani.
@gooshe

4k 0 124 3 107

فیلم کامل «دونوازی برای آدم‌خواران»، نویسنده و کارگردان: #سوزان_سانتاگ، سال ۱۹۶۹؛ درباره قدرت‌طلبی، سلطه‌گری و بازی‌های روانی آدم‌ها با یکدیگر
زبان: سوئدی
زیرنویس: انگلیسی
📽️ Duet for CannibalsSusan Sontag,1969

«من در فیلم و در سینما احساس آزادی بیشتری می‌کنم. خیلی به تصاویر فکر می‌کنم. درگیر زبان نیستم. آزاد و رهایم. به همین دلیل است که می‌گویم فیلم من تنها یک فیلم است و هرگز نمی‌توانسته یک رمان یا داستان نوشته‌شده باشد.»
#سوزان_سانتاگ (۲۰۰۴-۱۹۳۳)، نویسنده، منتقد هنری و نظریه‌پرداز ادبی آمریکایی

@gooshe


فیلم: بخش‌هایی از دوئت (دونوازی) برای آدم‌خواران، ساخته #سوزان_سانتاگ، سال ۱۹۶۹؛ صحنه‌ای که زن جوانکمی پس از شریک عاطفی‌اش به تسخیر زوج و رهبر انقلابی سابق در تبعید درمی‌آید و دست از همه مرزها و خواسته‌ها و نیازهای خودش می‌کشد تا با تمام وجود در اختیار آنها باشد.

سوزان سانتاگ می‌گفت، فیلم‌ساختن فرصتی‌ست تا خودش در مقام هنرمند و خالق قرار بگیرد، نه اینکه فقط منتقد پشت میزنشین باشد. آرزو داشت با الهام‌ و تأثیرهایی که از سینمای فرانسه و ایتالیا گفته، فیلمی در همان سبک بسازد: مینیمالیستی، دیالوگ‌محور و روانشناختی. و بالاخره به این آرزو رسید؛ ایده‌هایش درباره هویت، سلطه، روابط انسانی، سیاست و چیرگی قدرت بر انسان‌های معمولی که بارها در جستارهایش نوشته بود، اینبار به روایت سینمایی تکان‌دهنده‌ای کشیده شد، آنقدر که مرز میان بازی‌های ذهنی و واقعیت از بین می‌رود. اولین و آخرین فیلم او ساختارشکنانه، ضدروایی، با تعلیق روانی بود، پر از ایده‌های فلسفی و هنری‌ِ آشنای مقاله‌های خودش، درباره سلطه و قدرت.
✍️#گوشه

📽️ Duet for CannibalsSusan Sontag, 1969
@gooshe

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه و مستندهایش درباره هنرمندان


سال (سول) لایتر (۲۰۱۳-۱۹۲۳)، #عکاس آمریکایی، دوست داشت از آدم‌ها در برف و باران و هوای سرد عکاسی کند. از دید او آدم‌ها در زمستان‌های برفیِ پرسوز و توفان، تنهاتر و در خود فرورفته‌تر هستند. او در جست‌وجوی آرامش در هیاهوی نیویورک بود و عاشق تنهایی، سکوت و درخودبودن.

لایتر، نقاش هم بود و زیر تأثیر نقاشی مثل #ادوارد_هاپر، عکس‌هایش بیشتر شبیه به تابلوهای نقاشی بود، تا عکاسی خیابانی.
از طرفی، برخلاف عکاسان هم‌دوره‌اش سیاه‌وسفید عکاسی نمی‌کرد و می‌خواست با رنگ‌های ملایم، ترکیب آدم‌ها و اشیا و عکاسی از پشت شیشه های بخارگرفته، با عکس‌هایش شعر هم بسراید؛ لطیف، آهسته، آرام، ساکت و عمیق.

📷 Saul Leiter (1923-2013)
@gooshe

🔗 درباره ادوارد هاپر


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
لری گینگ: برنامه بعدی‌ات چیه؟
جین هکمن: من هیچ پروژه‌ای ندارم، لَری. اگه تو فیلمنامه‌ای داشته باشی، می‌خونم.
لری کینگ: یعنی هیچ فیلمنامه‌ای نداری؟ یعنی هیچ‌کسی به «جین هکمن» زنگ نمی‌زنه برای بازی؟
جین هکمن: نه! احتمالا دیگه تموم شده. هیچ‌کسی باهام تماس نمی‌گیره.


از مصاحبه تلویزیونی لری کینگ با #جین_هکمن (۲۰۲۵-۱۹۳۰)، بازیگر اسطوره‌ای هالیوود که سال‌ها بیکاری کشید و در دو دهه گذشته خانه‌نشین شده بود.

*Gene Hackman (1930-2025)
@gooshe

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه


📽️ فیلم کامل «خیابان شرم»، ساخته #کنجی_میزوگوچی، سال ۱۹۵۶
زبان: ژاپنی
زیرنویس فارسی فیلم را باید در وب‌سایت‌های مربوط به زیرنویس پیدا کرد.

📌 این آخرین فیلم میزوگوچی پیش از مرگ است و یکی از مهم‌ترین فیلم‌هایش درباره مشکلات زنان، نابرابری اجتماعی و مسائل زنان تن‌فروش در جامعه ژاپن.

📽️ Street of Shame, Kenji Mizoguchi, 1956
@gooshe


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
فیلم: خیابان شرم، #کنجی_میزوگوچی، ۱۹۵۶؛ صحنه‌ای تکان‌دهنده از شروع کار تن‌فروش جوانی در میان زنان کارآزموده در روسپی‌خانه‌؛ دختری که از شدت فقر، از این خانه سردرآورده، نابلد است، شب اول کارش است و دارد از شرم می‌میرد ولی باید تسلیم سنگدلی جامعه‌ای خشن شود. با تمام بی‌پناهی، چاره‌ای ندارد جز اینکه به همان راهی برود که بقیه زن‌های ستم‌دیده سرزمینش، وارد شده‌اند.
لحظه‌ای دردآور از آخرین صحنه آخرین فیلم #میزوگوچی که معروف‌ترین صحنه غمخوارانه و همدلانه این فیلمساز با زنان ژاپن نام گرفت.
میزوگوچی نه تنها زنان را در نقش خودشان به سینما آورد، بلکه زنان را قهرمان کرد و نشان داد جنگ، تنگدستی و تبعیض و نابرابری اجتماعی، چندبرابر مردان، زنان یک سرزمین را نابود می‌کند. نشان‌داد زن‌ها چقدر در زندگی شخصی، جامعه، کار و سیاست در ژاپن سنتی و پس از جنگ، نادیده گرفته شده‌اند.
به فیلمساز غمخوار زنان معروف شد؛ مردی که درباره زنان تن‌فروش، رنج و زخم‌های درونی تن‌فروشانِ انگ‌خورده،‌ درباره گِیشاها و درباره زنان آسیب‌دیده از جنگ یا صدمه‌دیده از غرور مردان فیلم می‌ساخت.
@gooshe
📽️ Street of Shame, Kenji Mizoguchi,1956
لینک یوتیوب گوشه


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
#مستند کامل چهره ۷۵ ساخته #هژیر_داریوش، ۱۳۴۴ که چند سال بعد از شروع فعالیت #سپاه_دانش ساخته شد.
هژیر داریوش با چند آموزگار سپاه دانش و مردم روستای کوهپایه در نزدیکی کرمان گفت‌وگو می‌کند؛ آموزگاران می‌گویند چطور با مقاومت مردم برای شروع کار روبه‌رو شده‌اند و چطور موفق شده‌اند، دختران و بزرگسالان را به کلاس‌های سوادآموزی بیاورند. همینطور می‌گویند در کنار وظیفه‌ اصلی‌شان که آموزش سواد و بهداشت به روستایی‌ها بوده، موفق شده‌اند با کمک‌های دولتی، خزینه‌های آلوده را تعطیل کنند و با ساخت حمام‌های عمومی، مردم را با نوعی از زندگی سالم آشنا کنند. این معلم‌های آموزش‌دیده، نقص‌های روستاها را به گوش مسئولان شهری می‌رساندند و با کمک‌ مراکز مختلف، روستاها با برق و لوله‌کشی و جاده‌‌سازی و زراعت پیشرفته، آباد می‌شدند، اما ظاهراً هرچقدر روستایی‌ها با این روند آشناتر می‌شدند، معمولا خان‌ها، کدخداها و مُلاها (از زمین‌داران و حامیان خان‌ها) نگران‌تر می‌شدند، چون نظام ارباب‌-رعیتی و نفوذ مذهب بیشتر به خطر می‌افتاد.
سپاه دانش فقط ۱۵سال فعالیت داشت و با انقلاب‌۵۷ برچیده شد و برنامه‌هایش نیمه‌کاره ماند.
@gooshe
🔗 لینک یوتیوب گوشه

4.1k 0 187 6 47
16 last posts shown.