♦️باده ی خیال
ما لعبتکانبم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند در این بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
(خیام)
🔹آری، بالاخره روزی، دیر یا زود، آخرین نفس های ما را نسیم های بهاری و یا بادهای خزانی در لابه لای خود درخواهد پیچید و با خود خواهند برد.
🔹بالاخره روزی، دیر یا زود، ما نیز از این کره خاکی و از این ستارگان دور دست و از این کهکشان که میلیاردها سال به درخشندگی خود ادامه داده و می دهد، چشم بربسته و در بستر مرموز مشتی خاک تیره خواهیم غنود.
🔹جام زرین زندگی را در دست گرفته و کناره های آن را بر لب نهاده ایم. سرانجام روزی، دستِ مرگ، نقاب از چهره ی خود برمی دارد و هر آنچه را که در زندگی مورد علاقه و دلبستگی شدید ما بود، از ما می ستاند.
🔹با دست های لرزان، قطرات اشک سوزان را بر کناره های این جام زرین فرو می ریزیم و فقط آن وقت می فهمیم که ما از روز ازل، از جام زندگی، جز باده خیال، ننوشیده ایم.
🔸همه می میریم، همه فراموش می شویم، آنچه در خاطره ها می ماند، فراموشی است!
خاک نشین محقر
فرهاد بابایی
@geology1972
ما لعبتکانبم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند در این بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
(خیام)
🔹آری، بالاخره روزی، دیر یا زود، آخرین نفس های ما را نسیم های بهاری و یا بادهای خزانی در لابه لای خود درخواهد پیچید و با خود خواهند برد.
🔹بالاخره روزی، دیر یا زود، ما نیز از این کره خاکی و از این ستارگان دور دست و از این کهکشان که میلیاردها سال به درخشندگی خود ادامه داده و می دهد، چشم بربسته و در بستر مرموز مشتی خاک تیره خواهیم غنود.
🔹جام زرین زندگی را در دست گرفته و کناره های آن را بر لب نهاده ایم. سرانجام روزی، دستِ مرگ، نقاب از چهره ی خود برمی دارد و هر آنچه را که در زندگی مورد علاقه و دلبستگی شدید ما بود، از ما می ستاند.
🔹با دست های لرزان، قطرات اشک سوزان را بر کناره های این جام زرین فرو می ریزیم و فقط آن وقت می فهمیم که ما از روز ازل، از جام زندگی، جز باده خیال، ننوشیده ایم.
🔸همه می میریم، همه فراموش می شویم، آنچه در خاطره ها می ماند، فراموشی است!
خاک نشین محقر
فرهاد بابایی
@geology1972