♦️قانون پناهگاه
🔹نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست (حافظ)
کوهنوردان کوههای آلپ با رسیدن به نیمه راه ، در استراحتگاهی استراحت میکنند.
صاحب آن استراحتگاه طی تجربه ی سالیان، متوجه شده که اتفاق جالبی رخ میدهد.
وقتی کوهنوردان وارد استراحتگاه میشوند، گرمای آتش را حس میکنند و بوی غذا به مشام شان میرسد، برخی از آنها وسوسه میشوند و به همراهان خود میگویند:
" میدانی فکر کنم بهتر است همین جا منتظر بمانم و شما به قله بروید و برگردید. وقتی برگشتید با هم پایین میرویم."
وقتی کنار آتش مینشینند و آواز میخوانند ، بارقه ای از خشنودی آنان را فرا میگیرد.
در همین هنگام، بقیه گروه لباس هایشان را میپوشند و مسیر خود را به سوی قله ادامه میدهند.
تا چند ساعت، فضای شادی بخشی کنار آتش وجود دارد و اوقات خوبی را در مامن آرام خانه کوچک سپری میکنند.
اما حدودا سه ساعت بعد، آرام میشوند و به سمت پنجره میروند، به بالای کوه مینگرند و در سکوت به دوستانشان که در حال بالا رفتن از قله هستند ، نگاه میکنند.
جوّ موجود در استراحتگاه از شادی و لذت به سکوت مرگبار و غم انگیز مراسم تشییع جنازه خودشان تبدیل میشود.
متوجه میشوند که دوستانشان بهای رسیدن به قله را پرداخته اند.
چه اتفاقی افتاد؟
راحتی موقت پناهگاه باعث از دست دادن باور آنها به رویا و هدفشان شد.
این، برای هر یک از ما نیز ممکن است اتفاق بیفتد.
در زندگی ما پناهگاه هایی وجود دارد که مانع رسیدن به قله و از دست دادن رویا و اهدفمان می شود.
زندگی از دو قسمت تشکیل شده است:
قله ها و پناهگاه ها...
در پناهگاه امنیت و آسایش وجود دارد.
خطری جان شما را تهدید نمی کند ، اما برای تجربه ناب زندگی و صعود کردن و قرار گرفتن در اوج ، باید با چالش قله، رو به رو شد و بر آن غلبه کرد.
@geology1972