توی همه دوستت دارمها، عاشقتمها، میمیرم برات،ها، یک "تا"ی عجیبی وجود دارد که اتفاقا همین "تا" کیفیت رابطه را مشخص میکند و زمانش را. "تا"ی اینکه چقدر باب میلش رفتار کنی، چقدر خواستههایش را عملی کنی، چقدر آدمی باشی که او فکرش را میکرده و حتی "تا"ی پول و خانه و ماشین و اینها. تقریبا همه آدمها هم این "تا" را دارند."تا"ی دوست داشتن.
برای بعضیها این "تا" شبیه "تا"ی پارچه است.
نهایتش روی پارچه ی رابطه خط میاندازد ولی اتو شدنی است.
"عاشقتم را" "دوستت دارم" میکند ولی حتی با بوی عطرش قلب تند تند میتپد.
برای بعضی دیگر "تا"ی رابطه، مقواییست.
کمر مقوا را میشکند، چروکهای ریز رویش میاندازد ولی جداشدنش به این آسانیها نیست. جدا هم بشود، رگ و ریشه باقی میگذارد. رگ و ریشهای که درد دارد.
اما، امان از "تا"های کاغذی؛ که هم تیز است و هم زود و با صدا برش میخورد. حواست نباشد دستت را هم میبرد، دلت که بماند....
ماها باید یاد بگیریم. یاد بگیریم که هر دوستت دارمی "تا" دارد. اینطوری زودتر از همیشه میفهمیم که پارچه، مقوا یا کاغذ رابطهمان کی "تا" میخورد. اینطوری بهتر میفهمیم که توی هر دوستت دارمی یک "میم" منیت مخفی است که اگر پیدا شود؛.... وای اگر پیدا شود....
👤 مرتضی برزگر
@benamezan