،سلام جناب آقای دکتر ثنائی
،سلام پدر عزیزم
چه زود قصد کردی داغدارمان کنی و با نبودنت خالی کنی جهان را. یکبار خودت گفتی که وقتی پدر و مادر بروند دنیا برای فرد خالی می شود. پس چرا رفتی و دنیا را برای من خالی کردی. بارها صورتم سرخ شد از اینکه گفتی پسرت هستم. حالا باید سیاه پوش یتیمی خودم باشم...
چه زود می گذرد، چه زود و چه بی رحم از سفرت گفتی و با اشتیاق وعده کتاب جدیدت را دادی که همچنان منتظرش هستم. کتاب نانوشته بسیار داشتی و ما حسرت به دل کلمه ای که بگویی و بیاموزیم.
یادم دادی جانم را بدهم اما بگذارم دیگران با من مخالفت کنند. یادم دادی روی دوش کسی نایستم. یادم دادی آزاده و آکادمیک باشم. هر چه دارم از تو دارم... وقتی درخواست تمایز کردم، بزرگوارانه تمایزیافتگی را برایم معنا کردی.
یادم دادی قبل از هرچیز انسان باشم، اما این را نه به حرف که با رفتارت آموختم.
حال داغ نبودنت روی سینه سنگینی می کند. نبود سایه سرت در زندگی آتش به پا می کند.
جناب آقای دکتر ثنائی
بدون شما جهان نه یک چیز، که همه هیچ کم دارد... جهان خالی شد.
،سلام پدر عزیزم
چه زود قصد کردی داغدارمان کنی و با نبودنت خالی کنی جهان را. یکبار خودت گفتی که وقتی پدر و مادر بروند دنیا برای فرد خالی می شود. پس چرا رفتی و دنیا را برای من خالی کردی. بارها صورتم سرخ شد از اینکه گفتی پسرت هستم. حالا باید سیاه پوش یتیمی خودم باشم...
چه زود می گذرد، چه زود و چه بی رحم از سفرت گفتی و با اشتیاق وعده کتاب جدیدت را دادی که همچنان منتظرش هستم. کتاب نانوشته بسیار داشتی و ما حسرت به دل کلمه ای که بگویی و بیاموزیم.
یادم دادی جانم را بدهم اما بگذارم دیگران با من مخالفت کنند. یادم دادی روی دوش کسی نایستم. یادم دادی آزاده و آکادمیک باشم. هر چه دارم از تو دارم... وقتی درخواست تمایز کردم، بزرگوارانه تمایزیافتگی را برایم معنا کردی.
یادم دادی قبل از هرچیز انسان باشم، اما این را نه به حرف که با رفتارت آموختم.
حال داغ نبودنت روی سینه سنگینی می کند. نبود سایه سرت در زندگی آتش به پا می کند.
جناب آقای دکتر ثنائی
بدون شما جهان نه یک چیز، که همه هیچ کم دارد... جهان خالی شد.