کردن دکتر همانا خواستن دوستش همان (۱)
#تریسام #سکس_گروهی #دکتر
کردن دکتر همانا خواستن دوستش همان (۱)
سلام این داستان که دارم براتون مینویسم مال سال ۹۸ است و خیلی اتفاق خوبی برای من بود. خوب از خودم بگم من الان که این داستان را مینویسم ۴۰ سالمه و به اصرار یکی از دوستام این خاطره را براتون مینویسم من ۱۹۰ قدمه و هیکلم درشت و موهامم جوگندمی
تو فرودگاه بودیم منتظر بودیم که سوار بشیم گفتن پرواز تاخیر داره منم فردا باید برای یه جلسه کاری هر جوری بود میرفتم تهران رفتم دفتر کیش ایر بهش گفتم استاد من باید فردا تهران باشم گفت الان مه شدید داریم و متاسفانه هواپیما نمیتونه بلند بشه تو همین حین یه خانمی خوشگل با استایل عالی با کفش های ورنی شیک آمد گفت آقای محترم من پزشک هستم فردا عمل دارم باید هرجوری هست تهران باشم کارت پزشکی شم نشون داد مرده که کف و گوز قاطی کرده از تیپ طرف به تته پته افتاد گفت خانم عزیز نمیشه دست ما نیست و از این اراجیفا دکترم گفت واقعا که و رو کرد به من گفت این جزیره راه در رویی نداره من باید فردا تهران باشم منو بگو مونده بودم چی بهش بگم گفتم خانم دکتر میتونی یه کاری کنی که برسی تهران گفت چیکار گفتم شنا کنی همون لحظه فرودگاه رفت رو هوا همه زدن زیر خنده دکترم گفت از دست شما منو بگو گفتم راهکاری چیزی داری گفتم منم فردا جلسه دارم والا بیشتر از شما درگیرم چند ساعت گذشت و گفتن پرواز امشب کنسله همه داد و بیداد که آقا ما مسافریم جایی رو نداریم کیش بخوابیم یکی از مسئولا گفت هرکی مسافر اسم بنویسه خواستین بهتون اتاق میدیم تو هتل اگه فردا اوکی بود با ساعت ۹ میفرستیم تون هر کیم نمیخواد بیاد مهر بزنم بلیط رو کنسل کنم دکتر نشسته بود رو صندلی داشت با تلفن حرف میزد که نمیدونم نمیشه امشب و عزیزم شرمنده از طرف من ازشون عذرخواهی کن میدونم تدارک دیدین ولی کاریش نمیشه کرد و …
گفتم خانم دکتر شما ساکنی گفت نه چطور گفتم دارن ثبت نام میکنن اگه نمیخواین بلیط تون رو کنسل کنین برین بگین تا دیر نشده گفت واقعا یعنی پرواز کلا کنسل گفتم ظاهرا که کنسله گفت ای بابا چه مسخره بازیه الان چیکار کنیم گفتم شما فعلا برو ثبت نام کن شب جا بهت بدن تا فردا ببینیم چی میشه بلند شد رفت منم فقط زوم بودم روی کونش خدایی هیکل عالی وزن حدود ۶۵ کیلو ترکه ای خوش فرم و استایل بدنسازی راه میرفت آدم کیرش بلند میشد چه برسه بکنیش من داشتم کون و برانداز میکردم که دیدم یه گاوی با چمدون خورد بهم خودمو نگه نداشته بودم پهن زمین میشدم گفتم یارو حواست کجاست دیدم گفت شرمنده ندیدمتون گفتم واقعا که و رفتم به سمت در کیش ایر داشتم تو گوشیم ور میرفتم دیدم دکی بالا سرمه شما چیکار میکنین میرین خونه یا میاین هتل گفتم با منین گفت مگه بجز من و شما اینجا کسی هست دور و اطرافمو نگاه کردم دیدم خدایی هیشکی نیست گفتم نمیدونم بدم نمیاد بیام هتل ولی خب من اینجا ساکنم چه کاریه بیام هتل گفت نه اگه برین خونه باید بلیط رو کنسل کنی شاید فردا نبرنت گفتم این بابا احتمالا میخواد دندشم میخاره وگرنه این همه آدم چه گیری داده به من گفتم نمیدونم گفت من میخوام برم هتل قراره اتوبوس بیاد شمام بیاین شب کیش را بلدین بالاخره میریم یکم میگردیم منم گفتم مشکلی نیست رفتم به مسئول کیش ایر گفتم منم بنویس گفت وا تو که ساکنی گفتم ول کن بابا کی به کیه منم بنویس حوصله خونه رفتن ندارم گفت هرجور صلاحتونه اتوبوس آمد چمدونامون رو گرفتیم رفتیم به سمت اتوبوس خیلی گرم و شرجی بود دکتر کنار من بود باهم سوار شدیم رفتیم تو اتوبوس از شغلم پرسید که چیکار میکنی چند ساله اینجایی این حرفا منم باهاش سنگین بودم تو مسیر راننده آمد
#تریسام #سکس_گروهی #دکتر
کردن دکتر همانا خواستن دوستش همان (۱)
سلام این داستان که دارم براتون مینویسم مال سال ۹۸ است و خیلی اتفاق خوبی برای من بود. خوب از خودم بگم من الان که این داستان را مینویسم ۴۰ سالمه و به اصرار یکی از دوستام این خاطره را براتون مینویسم من ۱۹۰ قدمه و هیکلم درشت و موهامم جوگندمی
تو فرودگاه بودیم منتظر بودیم که سوار بشیم گفتن پرواز تاخیر داره منم فردا باید برای یه جلسه کاری هر جوری بود میرفتم تهران رفتم دفتر کیش ایر بهش گفتم استاد من باید فردا تهران باشم گفت الان مه شدید داریم و متاسفانه هواپیما نمیتونه بلند بشه تو همین حین یه خانمی خوشگل با استایل عالی با کفش های ورنی شیک آمد گفت آقای محترم من پزشک هستم فردا عمل دارم باید هرجوری هست تهران باشم کارت پزشکی شم نشون داد مرده که کف و گوز قاطی کرده از تیپ طرف به تته پته افتاد گفت خانم عزیز نمیشه دست ما نیست و از این اراجیفا دکترم گفت واقعا که و رو کرد به من گفت این جزیره راه در رویی نداره من باید فردا تهران باشم منو بگو مونده بودم چی بهش بگم گفتم خانم دکتر میتونی یه کاری کنی که برسی تهران گفت چیکار گفتم شنا کنی همون لحظه فرودگاه رفت رو هوا همه زدن زیر خنده دکترم گفت از دست شما منو بگو گفتم راهکاری چیزی داری گفتم منم فردا جلسه دارم والا بیشتر از شما درگیرم چند ساعت گذشت و گفتن پرواز امشب کنسله همه داد و بیداد که آقا ما مسافریم جایی رو نداریم کیش بخوابیم یکی از مسئولا گفت هرکی مسافر اسم بنویسه خواستین بهتون اتاق میدیم تو هتل اگه فردا اوکی بود با ساعت ۹ میفرستیم تون هر کیم نمیخواد بیاد مهر بزنم بلیط رو کنسل کنم دکتر نشسته بود رو صندلی داشت با تلفن حرف میزد که نمیدونم نمیشه امشب و عزیزم شرمنده از طرف من ازشون عذرخواهی کن میدونم تدارک دیدین ولی کاریش نمیشه کرد و …
گفتم خانم دکتر شما ساکنی گفت نه چطور گفتم دارن ثبت نام میکنن اگه نمیخواین بلیط تون رو کنسل کنین برین بگین تا دیر نشده گفت واقعا یعنی پرواز کلا کنسل گفتم ظاهرا که کنسله گفت ای بابا چه مسخره بازیه الان چیکار کنیم گفتم شما فعلا برو ثبت نام کن شب جا بهت بدن تا فردا ببینیم چی میشه بلند شد رفت منم فقط زوم بودم روی کونش خدایی هیکل عالی وزن حدود ۶۵ کیلو ترکه ای خوش فرم و استایل بدنسازی راه میرفت آدم کیرش بلند میشد چه برسه بکنیش من داشتم کون و برانداز میکردم که دیدم یه گاوی با چمدون خورد بهم خودمو نگه نداشته بودم پهن زمین میشدم گفتم یارو حواست کجاست دیدم گفت شرمنده ندیدمتون گفتم واقعا که و رفتم به سمت در کیش ایر داشتم تو گوشیم ور میرفتم دیدم دکی بالا سرمه شما چیکار میکنین میرین خونه یا میاین هتل گفتم با منین گفت مگه بجز من و شما اینجا کسی هست دور و اطرافمو نگاه کردم دیدم خدایی هیشکی نیست گفتم نمیدونم بدم نمیاد بیام هتل ولی خب من اینجا ساکنم چه کاریه بیام هتل گفت نه اگه برین خونه باید بلیط رو کنسل کنی شاید فردا نبرنت گفتم این بابا احتمالا میخواد دندشم میخاره وگرنه این همه آدم چه گیری داده به من گفتم نمیدونم گفت من میخوام برم هتل قراره اتوبوس بیاد شمام بیاین شب کیش را بلدین بالاخره میریم یکم میگردیم منم گفتم مشکلی نیست رفتم به مسئول کیش ایر گفتم منم بنویس گفت وا تو که ساکنی گفتم ول کن بابا کی به کیه منم بنویس حوصله خونه رفتن ندارم گفت هرجور صلاحتونه اتوبوس آمد چمدونامون رو گرفتیم رفتیم به سمت اتوبوس خیلی گرم و شرجی بود دکتر کنار من بود باهم سوار شدیم رفتیم تو اتوبوس از شغلم پرسید که چیکار میکنی چند ساله اینجایی این حرفا منم باهاش سنگین بودم تو مسیر راننده آمد