زن دایی الهام
#زندایی
سلام
من محمدم 21 ساله اهل اصفهان ولی خب یه سالی هست دانشگاه تهران مرکز قبول شدم و تهران زندگی میکنم . قبلش بگم کیرم 15 سانته خیلی دیگه حشرم بزنه بالا با ارفاق 16 و کلفتیشم خوبه . تقریبا 10 سالی میشه رو زنداییم کراش زدم ، اسم زندایمم الهام از وقتی با داییم ازدواج کرد همیشه تو کفش بودم . ولی خب زنداییم و داییم تهران زندگی می کنن و چون من تا پارسال اصفهان بودم سالی یکی دو بار میدیدمش . ولی همیشه به یادش جق میزدم تا اینکه من اومدم تهران و تنها فامیلی که داشتم داییم بود . داییم به خاطر شغلش شب کاره و هر شب از ساعت 8 تا 5 صب میره سرکار و خب من هول هم ماهی یه بار میرم خونه شون ولی سعی کردم حوالی 6 اینای عصر برم شام رو تا 8 با داییم و زنداییم و دختر داییم بخورم بعدشم کلا شب و اونجام تا فرداش . زن داییم 29 سالشه زیاد خوشگل نیست ولی کونش خیلی سکسیه انگار پورن استاره و ممه هاش سایز 90 میشه ممه هاشو اولین بار موقع شیر دادن به بچه ش دیدم و زیاد سفت نیستن ولی سفید و نوکش صورتیه تو این یه سال خیلی تو کفش بودم چطوری باهاش سکس کنم هرچی داستان میخوندم اینجا از ماساژ تا فلان و بهمان ولی هیچ وقت تخمش و نداشتم برم جلو یه چیز دیگه هم بگم کلا من خونواده مذهبی دارم یعنی طوریه که دست دادن با نامحرم و اینا خیلی براشون مهمه و …
ولی خب من کلا زیاد با دخترا گرم میگیرم و بیشتر دوستای دخترم رو بغل میکنم . اما خب چون تو تهران تنها فامیلم داییم و زنشه با زنش دست میدم . در این حد . من مرتب ماهی یه بار میرفتم خونه داییم و با زنداییم هر شب تا ساعت 2 اینا غیبت و درد دل میکردیم . طوری شده بود که محرم اسرار همدیگه شده بودیم . خیلی دلم میخواست در مورد سکس اینا صحبت کنیم ولی خب میگم نه تخمش و داشتم نه رو شو و همیشه تموم حرفامون یا در مورد دانشگاه بود یا خانواده مادریم .
هر موقع از خونه داییم اینا میومدم جق میزدم بعدش مث سگ پشیمون میشدم و میگفتم من با زن داییم سکس نمی کنم و این کار و در حق داییم نمیکنم ولی خب امان از حشریت
خب من به خاطر اینکه قدم بلنده و وزنمم کمه همیشه لاغر بودم تا اینکه چند ماه قبل رفتم باشگاه و یکم بدنم اومد بالا البته نه زیاد و چون زیاد چربی ندارم یکم به نسبت بقیه زودتر بدنم عضله ای میشه زنداییم چند ماه اخیر اضافه وزن داشت و یکم پهلو در آورده بود بعد یه بار بحثش شد که چرا تو اصلا چاق نمیشی ولی سریع چربی میگیرم منم یه فکری به سرم زد چون زنداییم شرایط رفتن به باشگاه رو نداره بهش گفتم چندتا حرکت شکم بهت میگم اینا رو برو هم شکمت هم پهلوهات آب میشه شروع کردم از پلانک آموزش دادن و چند تا دراز نشست و … ولی چون نمیتونست درست بره منم از فرصت استفاده کردم و میرفتم شکمشو میگرفتم ولی خب بازم نه تخم داشتم به کونش دست بزنم نه ممه هاش نه کصش
نزدیک ترین جایی که دستم رفت تا بالای مثانه ش بود اون شب گذشت و زنداییم کلی عرق کرد منم دیگ زیاد نزدیکش نشدم الکی رفتم تو گوشی مثلا چت کردن و زدم تو فاز مربی گری
بعدشم چند تا نکته غذایی گفتم بهش که قند و نون و … نخور برا یه ماه . نتیجه شو میبینی
اونم کلی تشکر کرد و هر دو رفتیم خوابیدیم تو اتاق های جدا فرداش که برگشتم خوابگاه استرس گرفتم که نکنه دختر داییم بره به داییم بگه اخه 4 سالش بود و خیلیم شیطون و فضول و مورد بعدیش خودم خیلی عذاب وجدان گرفتم بعد جق زدن و قول دادم کلا نزدیکش نرم مگر اینکه خودش بخواد بازم با اون شناختی که داشتم عمرا اون میومد و شلوارمو میکشید پایین و کیرمو میخورد ولی خب همیشه تو ذهنم بود تا اینکه سری بعدی رفتم خونه شون و رفتم
#زندایی
سلام
من محمدم 21 ساله اهل اصفهان ولی خب یه سالی هست دانشگاه تهران مرکز قبول شدم و تهران زندگی میکنم . قبلش بگم کیرم 15 سانته خیلی دیگه حشرم بزنه بالا با ارفاق 16 و کلفتیشم خوبه . تقریبا 10 سالی میشه رو زنداییم کراش زدم ، اسم زندایمم الهام از وقتی با داییم ازدواج کرد همیشه تو کفش بودم . ولی خب زنداییم و داییم تهران زندگی می کنن و چون من تا پارسال اصفهان بودم سالی یکی دو بار میدیدمش . ولی همیشه به یادش جق میزدم تا اینکه من اومدم تهران و تنها فامیلی که داشتم داییم بود . داییم به خاطر شغلش شب کاره و هر شب از ساعت 8 تا 5 صب میره سرکار و خب من هول هم ماهی یه بار میرم خونه شون ولی سعی کردم حوالی 6 اینای عصر برم شام رو تا 8 با داییم و زنداییم و دختر داییم بخورم بعدشم کلا شب و اونجام تا فرداش . زن داییم 29 سالشه زیاد خوشگل نیست ولی کونش خیلی سکسیه انگار پورن استاره و ممه هاش سایز 90 میشه ممه هاشو اولین بار موقع شیر دادن به بچه ش دیدم و زیاد سفت نیستن ولی سفید و نوکش صورتیه تو این یه سال خیلی تو کفش بودم چطوری باهاش سکس کنم هرچی داستان میخوندم اینجا از ماساژ تا فلان و بهمان ولی هیچ وقت تخمش و نداشتم برم جلو یه چیز دیگه هم بگم کلا من خونواده مذهبی دارم یعنی طوریه که دست دادن با نامحرم و اینا خیلی براشون مهمه و …
ولی خب من کلا زیاد با دخترا گرم میگیرم و بیشتر دوستای دخترم رو بغل میکنم . اما خب چون تو تهران تنها فامیلم داییم و زنشه با زنش دست میدم . در این حد . من مرتب ماهی یه بار میرفتم خونه داییم و با زنداییم هر شب تا ساعت 2 اینا غیبت و درد دل میکردیم . طوری شده بود که محرم اسرار همدیگه شده بودیم . خیلی دلم میخواست در مورد سکس اینا صحبت کنیم ولی خب میگم نه تخمش و داشتم نه رو شو و همیشه تموم حرفامون یا در مورد دانشگاه بود یا خانواده مادریم .
هر موقع از خونه داییم اینا میومدم جق میزدم بعدش مث سگ پشیمون میشدم و میگفتم من با زن داییم سکس نمی کنم و این کار و در حق داییم نمیکنم ولی خب امان از حشریت
خب من به خاطر اینکه قدم بلنده و وزنمم کمه همیشه لاغر بودم تا اینکه چند ماه قبل رفتم باشگاه و یکم بدنم اومد بالا البته نه زیاد و چون زیاد چربی ندارم یکم به نسبت بقیه زودتر بدنم عضله ای میشه زنداییم چند ماه اخیر اضافه وزن داشت و یکم پهلو در آورده بود بعد یه بار بحثش شد که چرا تو اصلا چاق نمیشی ولی سریع چربی میگیرم منم یه فکری به سرم زد چون زنداییم شرایط رفتن به باشگاه رو نداره بهش گفتم چندتا حرکت شکم بهت میگم اینا رو برو هم شکمت هم پهلوهات آب میشه شروع کردم از پلانک آموزش دادن و چند تا دراز نشست و … ولی چون نمیتونست درست بره منم از فرصت استفاده کردم و میرفتم شکمشو میگرفتم ولی خب بازم نه تخم داشتم به کونش دست بزنم نه ممه هاش نه کصش
نزدیک ترین جایی که دستم رفت تا بالای مثانه ش بود اون شب گذشت و زنداییم کلی عرق کرد منم دیگ زیاد نزدیکش نشدم الکی رفتم تو گوشی مثلا چت کردن و زدم تو فاز مربی گری
بعدشم چند تا نکته غذایی گفتم بهش که قند و نون و … نخور برا یه ماه . نتیجه شو میبینی
اونم کلی تشکر کرد و هر دو رفتیم خوابیدیم تو اتاق های جدا فرداش که برگشتم خوابگاه استرس گرفتم که نکنه دختر داییم بره به داییم بگه اخه 4 سالش بود و خیلیم شیطون و فضول و مورد بعدیش خودم خیلی عذاب وجدان گرفتم بعد جق زدن و قول دادم کلا نزدیکش نرم مگر اینکه خودش بخواد بازم با اون شناختی که داشتم عمرا اون میومد و شلوارمو میکشید پایین و کیرمو میخورد ولی خب همیشه تو ذهنم بود تا اینکه سری بعدی رفتم خونه شون و رفتم