🟢پوپولیسم یا تلاش برای ساختن آینده🟢
🔖@darvishnameh
✍️درمواجهه با پوشیدن لباس بنایی رئیس جمهور و ساختن مدرسه ای در اهواز دو مواجهه را شاهد بودیم. دسته اول دوستانی با یادآوری خاطراتشان از احمدی نژاد( که مرزهای پوپولیسم را معنایی دیگر بخشید) و هراس از تکرار همان مسیر. دسته دوم دشمنان داخلی و خارجی که با برجسته کردن قیمت دلار و گرانی ها، وظیفه پزشکیان را نه بنایی که رسیدگی به وضع مملکت می دانند. اما من خوشبینانه با کنار هم گذاشتن سخنان دکتر پزشکیان در مدرسه البرز پیرامون نحوه مواجهه جدید با آموزش مدرن و واقعه بنایی مدرسه اهواز به این فکر میکنم که خوشبختانه بالاترین مقام اجرایی کشور ریشه مشکلات کشورمان را متوجه شد: آموزش و پرورش.
اما سخنی چند با دکتر پزشکیان:
1️⃣ ارتباط با نسل جدید، زبان جدیدی را می طلبد. زبانی که نسل سیاست گذاران(حاکمان) و مجریان(معلمان) آشنایی چندانی با آن ندارند و یا حتی آنرا کتمان می کنند. و همین موضوع باعث قطع ارتباط شده است. رجوع کنیم به فیلمها،موسیقی،بازیهایی که دنیای مدرن برای نسل جوان و نوجوانش تولید می کند و خلا چنین ارتباطی در ارتباط بین حاکمیت ایران و نسل جوانش. از کلاسهای درس در مدارس که خالی از هرگونه تعامل دوطرفه بین شاگرد و معلم است گرفته تا بستر جامعه که انواع سختگیری به سلیقه نسل جدید میشود. طبیعتا پیشنهاد راهکاری اجتماعی برای بهبود ارتباط حاکمیت و نوجوانان هدف این نوشته نیست پس بهتر است روی مدارس متمرکز شویم.
2️⃣ کتابهای درسی فاقد همه عناصری است که خوشایند دانش آموز است. اصرار حاکمیت بر ادامه همان مسیری که تا کنون پیموده باعث ورشکستگی فرهنگی خواهد شد. قابل درک است که هر کشوری اولویت های فرهنگی و سیاسی خود را دارد که با ظرافت های لازم در کتب درسی اش می گنجاند. پیشنهاد می شود به روشی اندیشید که می توان از ترکیبی از متخصصان امر آموزش و نسل جدید ونمایندگانی از حاکمیت در مورد تغییر متن کتب درسی امیدوار به بهبود بود.
3️⃣ والدین به عنوان اصلی ترین مشتریان مدارس نگرانی ها و خواسته های خود را به بدنه آموزش و پرورش تحمیل می کنند. متاسفانه آنها موفقیت فرزندانشان را در گرو انتقال بهتر محفوظات و کسب رتبه بهتر در کنکور برای ورود به دانشگاه می دانند. حال آنکه برای رسیدن به جامعه ای توسعه یافته به شهروندان خردمندی نیاز داریم که مهارتهای زندگی را بدانند. هر مشکلی را که در جامعه شاهدیم ریشه در تلقی غلط والدین از مدارس و تن دادن حاکمیت به این تلقی دارد. مدارسی که پیروزی را در شکست دیگران می داند و شاد بودن را در پیشی گرفتن از رقیبان. کار گروهی را نمی داند، تفکر نقاد را نمی شناسد، مطیع بودن را در مدارس تمرین کرده و از تفکر سیستمی غافل بوده است. حال اگر به این نقد باور داشته باشیم آیا ابزار لازم برای اجرای این هدفگذاری را داریم؟ آیا تریبون های عمومی و رسمی برای والدین در مسیر درست سیاستگزاری کرده اند؟ یا با برجسته کردن کلماتی همچون نخبه آنها را برای تلاش در جهت نخبه پروری فرزندشان تحریک و تشویق می کنند؟
4️⃣ بیشتر از هر زمان دیگری در مدارس به تسهیلگر نیاز داریم نه معلم. وظیفه معلم انتقال اطلاعات است در صورتیکه وظیفه تسهیلگر کمک به کشف توسط دانش آموز. معلم در وظیفه ذاتی خویش بجای درک نیاز مخاطب(دانش آموز) تلاش می کند به انواع روش ها(تشویق یا تنبیه)، داده ها را به ذهن دانش آموز منتقل کند. در صورتیکه تسهیلگر تلاش می کند با آماده کردن بستری مناسب،دانش آموزان را به کشف آنچه نیاز دارد ترغیب کند. در سیستم سنتی آموزش،دانش آموز در مقابل سیستم آموزشی ایستاده و دائما سوال می کند: این درس به چه درد زندگی من می خورد؟ اما در سیستم تسهیلگری دانش آموز، خود کشف می کند که هر درس چه کاربردی در زندگی او دارد. در روش تسهیلگری مهارتهای ارتباطی را می ظاموزد و در روش سنتی،تسلیم بودن در محضر معلم را.
5️⃣ فرض کنیم که با انواع روشها و ترغیب ها و مشوق ها، بخش خصوصی یا خیرین را مجاب به ساختن مدرسه کردیم اما سوالات زیر اساسی است: آیا شهریه های مصوب فعلی پاسخگوی هزینه ساخت و اداره مدرسه هست؟ دانشگاه فرهنگیان به عنوان متولی تامین معلم، چقدر در این امر موفق بوده است؟ چقدر تسهیلگر در کل ایران داریم و اساسا تسهیلگری با نگاه ایدئولوژیک حاکم بر آموزش و پرورش همراستاست؟ درصورتیکه آموزش را رایگان و برای همه اقشار جامعه و مطابق عدالت آموزشی بدانیم، با چنین نگاهی، بخش خصوصی حاضر است ورود کند؟ چقدر به اقتصاد آموزش و پرورش باور داریم و آیا به دستمزد ناشی از نگاه عدالت محور به آموزش، آیا قادریم مشتاقانی توانمند را جذب مدارس کنیم که به راحتی می توانند چند برابر بیشتر را خارج از مدرسه و در سایر مشاغل کسب کنند؟ آیا هراس نداریم که با اصرار بر چرخه معیوب فعلی آموزش، سن مهاجرت را به نوجوانی کاهش داده ایم؟ برای اصلاح این وضعیت از کجا باید آغاز کرد؟
🔖@darvishnameh
✍️درمواجهه با پوشیدن لباس بنایی رئیس جمهور و ساختن مدرسه ای در اهواز دو مواجهه را شاهد بودیم. دسته اول دوستانی با یادآوری خاطراتشان از احمدی نژاد( که مرزهای پوپولیسم را معنایی دیگر بخشید) و هراس از تکرار همان مسیر. دسته دوم دشمنان داخلی و خارجی که با برجسته کردن قیمت دلار و گرانی ها، وظیفه پزشکیان را نه بنایی که رسیدگی به وضع مملکت می دانند. اما من خوشبینانه با کنار هم گذاشتن سخنان دکتر پزشکیان در مدرسه البرز پیرامون نحوه مواجهه جدید با آموزش مدرن و واقعه بنایی مدرسه اهواز به این فکر میکنم که خوشبختانه بالاترین مقام اجرایی کشور ریشه مشکلات کشورمان را متوجه شد: آموزش و پرورش.
اما سخنی چند با دکتر پزشکیان:
1️⃣ ارتباط با نسل جدید، زبان جدیدی را می طلبد. زبانی که نسل سیاست گذاران(حاکمان) و مجریان(معلمان) آشنایی چندانی با آن ندارند و یا حتی آنرا کتمان می کنند. و همین موضوع باعث قطع ارتباط شده است. رجوع کنیم به فیلمها،موسیقی،بازیهایی که دنیای مدرن برای نسل جوان و نوجوانش تولید می کند و خلا چنین ارتباطی در ارتباط بین حاکمیت ایران و نسل جوانش. از کلاسهای درس در مدارس که خالی از هرگونه تعامل دوطرفه بین شاگرد و معلم است گرفته تا بستر جامعه که انواع سختگیری به سلیقه نسل جدید میشود. طبیعتا پیشنهاد راهکاری اجتماعی برای بهبود ارتباط حاکمیت و نوجوانان هدف این نوشته نیست پس بهتر است روی مدارس متمرکز شویم.
2️⃣ کتابهای درسی فاقد همه عناصری است که خوشایند دانش آموز است. اصرار حاکمیت بر ادامه همان مسیری که تا کنون پیموده باعث ورشکستگی فرهنگی خواهد شد. قابل درک است که هر کشوری اولویت های فرهنگی و سیاسی خود را دارد که با ظرافت های لازم در کتب درسی اش می گنجاند. پیشنهاد می شود به روشی اندیشید که می توان از ترکیبی از متخصصان امر آموزش و نسل جدید ونمایندگانی از حاکمیت در مورد تغییر متن کتب درسی امیدوار به بهبود بود.
3️⃣ والدین به عنوان اصلی ترین مشتریان مدارس نگرانی ها و خواسته های خود را به بدنه آموزش و پرورش تحمیل می کنند. متاسفانه آنها موفقیت فرزندانشان را در گرو انتقال بهتر محفوظات و کسب رتبه بهتر در کنکور برای ورود به دانشگاه می دانند. حال آنکه برای رسیدن به جامعه ای توسعه یافته به شهروندان خردمندی نیاز داریم که مهارتهای زندگی را بدانند. هر مشکلی را که در جامعه شاهدیم ریشه در تلقی غلط والدین از مدارس و تن دادن حاکمیت به این تلقی دارد. مدارسی که پیروزی را در شکست دیگران می داند و شاد بودن را در پیشی گرفتن از رقیبان. کار گروهی را نمی داند، تفکر نقاد را نمی شناسد، مطیع بودن را در مدارس تمرین کرده و از تفکر سیستمی غافل بوده است. حال اگر به این نقد باور داشته باشیم آیا ابزار لازم برای اجرای این هدفگذاری را داریم؟ آیا تریبون های عمومی و رسمی برای والدین در مسیر درست سیاستگزاری کرده اند؟ یا با برجسته کردن کلماتی همچون نخبه آنها را برای تلاش در جهت نخبه پروری فرزندشان تحریک و تشویق می کنند؟
4️⃣ بیشتر از هر زمان دیگری در مدارس به تسهیلگر نیاز داریم نه معلم. وظیفه معلم انتقال اطلاعات است در صورتیکه وظیفه تسهیلگر کمک به کشف توسط دانش آموز. معلم در وظیفه ذاتی خویش بجای درک نیاز مخاطب(دانش آموز) تلاش می کند به انواع روش ها(تشویق یا تنبیه)، داده ها را به ذهن دانش آموز منتقل کند. در صورتیکه تسهیلگر تلاش می کند با آماده کردن بستری مناسب،دانش آموزان را به کشف آنچه نیاز دارد ترغیب کند. در سیستم سنتی آموزش،دانش آموز در مقابل سیستم آموزشی ایستاده و دائما سوال می کند: این درس به چه درد زندگی من می خورد؟ اما در سیستم تسهیلگری دانش آموز، خود کشف می کند که هر درس چه کاربردی در زندگی او دارد. در روش تسهیلگری مهارتهای ارتباطی را می ظاموزد و در روش سنتی،تسلیم بودن در محضر معلم را.
5️⃣ فرض کنیم که با انواع روشها و ترغیب ها و مشوق ها، بخش خصوصی یا خیرین را مجاب به ساختن مدرسه کردیم اما سوالات زیر اساسی است: آیا شهریه های مصوب فعلی پاسخگوی هزینه ساخت و اداره مدرسه هست؟ دانشگاه فرهنگیان به عنوان متولی تامین معلم، چقدر در این امر موفق بوده است؟ چقدر تسهیلگر در کل ایران داریم و اساسا تسهیلگری با نگاه ایدئولوژیک حاکم بر آموزش و پرورش همراستاست؟ درصورتیکه آموزش را رایگان و برای همه اقشار جامعه و مطابق عدالت آموزشی بدانیم، با چنین نگاهی، بخش خصوصی حاضر است ورود کند؟ چقدر به اقتصاد آموزش و پرورش باور داریم و آیا به دستمزد ناشی از نگاه عدالت محور به آموزش، آیا قادریم مشتاقانی توانمند را جذب مدارس کنیم که به راحتی می توانند چند برابر بیشتر را خارج از مدرسه و در سایر مشاغل کسب کنند؟ آیا هراس نداریم که با اصرار بر چرخه معیوب فعلی آموزش، سن مهاجرت را به نوجوانی کاهش داده ایم؟ برای اصلاح این وضعیت از کجا باید آغاز کرد؟