ظهر سرد پنجم آذر ماه ۱۳۸۵ آفتاب
"بابک بیات" به سایه رفت.
او در کنار جوانان هم سن و سال خود یکی از پایه گذاران ترانه نوین فارسی در دهه ۵۰ به شمار می آمد با کوچ اجباری بسیاری از همراهان خود در اوایل انقلاب، یک تنه طلایه دار زنده ماندن ترانه در ایران شد، انقلاب ترانه خوانانش را از او گرفت اما او ماند تا نسل تازه ای از خواننده های جوان در کنار او بالیدند.
" بیات" که از کودکی دوست و همسایه " ایرج جنتی عطایی" بود به تشویق او به ترانه روی آورد. نخستین ترانه: " صدف های شکسته" با کلام " ایرج" برای صدای " گیتی" ضبط شد؛ استودیو ال کوردوبس در خیابان پاکستان عباس آباد، سال ۱۳۴۸.
خواندن را بسیار دوست داشت و مدتی در پی آن بود که رسما بخواند. در آزمون صدای " تلویزیون ملی" در سال ۱۳۴۹ شرکت کرد اما " بابک افشار" صدای او را مناسب خوانندگی ندانست و او در آزمون رد شد.
از آن پس تا انقلاب آتش بازی " بابک بیات" شروع شد. ترانه پشت ترانه، شاهکار پشت شاهکار:
" خونه" ، " بن بست" ، " طلایه دار" ، "رسول رستاخیز" ، " شب آفتابی" ، " فریاد زیر آب" ، "خورشید خانم" و ... با #داریوش
" خاتون" ، " خورجین" ، " سایه" ، " سبد" ،
" تو کی هستی" ، " مولای سبز پوش"
و ... با #ابی
" خانه بدوش" ، " شهر غم" ،
" شب و دیوار" ،" مرثیه" با #ستار
" کتیبه" ، " یک نفر یک روز میاد"،
"هیچکی مثل تو نبود" و ...با #گوگوش
و ترانه های دیگری با صدای دیگر خوانندگان خوش صدای آن دهه تا انقلاب.
انقلاب که آمد ترانه ممنوع شد. ترانه سرایش رفته بود اما هنوز سینما و شعر باقی مانده بود.موسیقی اش لحنی از شب و حماسه داشت. سیاهی و امید؛ پس عجیب نبود که " شاملو" او را برای ساختن موسیقی " چیدن سپیده دم" و " سکوت سرشار از ناگفته هاست" انتخاب کرد.
برای " بیضایی" ، " کیمیایی" و " الوند" و ... موسیقی فیلم ساخت اما همچنان دلش با ترانه بود. پس به ترانه بازگشت تا این بار نت های حماسی و زخمی اش را از حنجره " رهنما" ، " حامی" ، " نیما مسیحا" و... فریاد کشد. او که به قول خود در تک تک نت هایش غم از دست دادن فرزند خردسالش را جاری می کرد این بار هم درخشید. ترانه های تیتراژ " مرسدس" و " دست های آلوده" تصویر تمام نمای جامعه ای زخمی بود که هنوز گونه هایش از سیلی سرما سرخ بود...
هر چند هر بار یکی از آن نت های کشیده معروفش را از حنجره ترانه خوانانش می شنویم تصویر مردی با انبوه موی برف بر سر را به یاد می آوریم که عکس کوچک پسرش - مانی- را بر بالای پیانوی بزرگش دارد و همانطور که عینک آفتابی اش را از چشم بر می دارد می گوید:
راستی! می دونید که مرگ هم
موسیقی خودش را داره!
روحش شاد یادش گرامی
@archivetaraneh@Dariush0Atfsdaa