مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى(مركز پژوهش‌هاى ايرانى و اسلامى) مؤسسه‌ای غیر دولتی، مردم نهاد و سازمانی علمى-پژوهشى است كه با هدف تأليف و تدوين كتب مرجع به ویژه در زمینه مطالعات ایرانی و اسلامی در اسفند ١٣٦٢ تأسيس شده است.
‏www.cgie.org.ir

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter


پیام تبریک رئیس مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی به سرویراستار جدید دانشنامۀ ایرانیکا

♦️دبا: «تورج دریایی»، تاریخ‌نگار و مدیر مرکز مطالعات ایرانی سموئل جردنِ دانشگاه کالیفرنیا، ارواین به سرویراستاری دانشنامۀ ایرانیکا برگزیده شد تا جایگزین زنده‌یاد احسان یارشاطر باشد.

🔹به‌همین‌سبب رئیس مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی پیام تبریکی صادر کرد.

🔸در یادداشت کاظم موسوی بجنوردی آمده است:

جناب آقای دکتر تورج دریایی

♦️با درود، انتخابِ جناب‌عالی به سرویراستاریِ دانشنامۀ ایرانیکا را تبریک می‌گویم.

🔸این دانشنامه، یادگارِ فرزانهٔ ایران‌دوستی‌ست که همهٔ عمرِ خود را در راهِ شناساندنِ فرهنگِ پُربارِ ایرانی سپری کرد. زنده‌یاد دکتر احسان یارشاطر، بیش از نیم‌قرن در ایرانیکا، تمامِ توش و توان خود را مصروف ‌و معطوفِ ارتقای فرهنگِ ملّیِ ایرانیان ساخت.

🔹مدرسهٔ یارشاطر، پژوهش‌گرانی را تربیّت کرد که هریک پرچم‌دارِ شکوفاییِ تاریخ و ادب این سرزمین بوده و هستند. یارشاطر، قهرمان این میدان بود و در تاریخِ معاصرِ ایران، خاطرۀ خوش‌اش فرخنده است.

♦️نیک می‌دانم و امیدوارم شما نیز که خود برآمده از مکتبِ یارشاطر و بالندۀ آن هستید، در اعتلا ‌‌و ارتقای میراثِ گران‌سنگِ مؤسس این دانشنامه، خواهید کوشید.

🔸یاد و نام استاد یارشاطر که تمام زندگی‌اش را برای فرهنگ ملّی پویید و جویید، گرامی باد و توفیق در این میراث‌داری را برای جناب‌عالی آرزومندم.

کاظم موسوی بجنوردی
٢۶ آبان ١۴٠۳
@cgie_org_ir




روح‌افزا*

♦️دبا: «تَنْبور (طنبور)»، سازی زهی زخمه‌ای با دسته‌ای بلند و غالباً دارای پرده (دستان)، که کاسۀ طنین آن نیم‌کره یا گلابی‌شکل است.

▫️آن‌چه در ادامه می‌خوانیم فرازهایی از مدخلی دراین‌باره به‌قلم امیرحسین پورجوادی در دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی است.

🔹«ابن خردادبه (د ۳۰۰ق/ ۹۱۱م) عنوان می‌کند که ایرانیان تنبور را بر بیشتر سازهای دیگر ترجیح می‌دادند و تأکید می‌کند که آوازخوانی مردم ری، طبرستان و دیلم به طور اخص با تنبور همراهی می‌شده است. او همچنین از زُنامی (سازی بادی) به عنوان آلت همراهی‌کنندۀ تنبور نام می‌برد.

🔸در سدۀ ۴ق ابونصر فارابی (د ۳۳۹ق/ ۹۵۰م) از دو سنّت نوازندگی تنبور با عنوان بغدادی و خراسانی نام می‌برد و به تفصیل نکاتی را دربارۀ نظام دستان‌بندی تنبور در این دو سنت شرح می‌دهد.

🔹پس از فارابی، حسن بن احمدبن علی کاتب در فصلی از کتاب خود با عنوان کمال ادب الغناء بحث تنبور بغدادی را دوباره پیش می‌کشد و صریحاً عنوان می‌کند که در اواخر سدۀ ۵ ق نظام دستان‌بندی این ساز به کلی فراموش شده، و از ده دستانی که پیشینیان بر روی این ساز می‌بسته‌اند، تنها دو یا سه دستان باقی مانده است.

🔸سنت استفاده از تنبور خراسانی نیز بدون شک در سدۀ ۹ق تداوم داشته است. اگرچه عبدالقادر مراغی و اسلاف او یعنی نظام‌الدین علیشاه بن حاجی بوکه اوبهی و علی بن محمد معمار معروف به بنایی (د ۹۱۸ق/ ۱۵۱۳م) در رسائل موسیقی خود به تنبور خراسانی اشاره نمی‌کنند، اما زین‌الدین واصفی در بدایع الوقایع از نوازنده‌ای به نام استاد علی کوچک طنبوری نام می‌برد که در مجالس سلطان حسین بایقرا (سل‍ ۸۷۳-۹۱۱ق/ ۱۴۶۸-۱۵۰۵م) و امیر علیشیر نوایی (د ۹۰۶ق/ ۱۴۹۲م) به نوازندگی تنبور می‌پرداخته است.

🔹از منابع دورۀ صفوی چنین بر می‌آید که دو نوع تنبور به شکل چهارتار و معمولی در این دوره رواج داشته است که از شمار وترهای نوع معمولی آن اطلاعی در دست نیست. مؤلف تاریخ عالم آرای عباسی از شخصی به نام شاهسوار نام می‌برد که تنبور چهارتار می‌نواخته، و «دم از یکتایی» می‌زده است، هرچند به گفتۀ همو نوازندگی او ظاهراً تعریف چندانی نداشته است.
سازی که به نام سه تار از اوایل دورۀ قاجار تا امروز متداول است، بدون شک فرم تحول‌یافتۀ تنبور است، ولی به‌طور مشخص نمی‌توان از کم‌وکیف این تحول صحبت کرد.»

▪️متن کامل این نوشتار را در صفحاتِ ٢٠٧ تا ٢١١ از جلدِ شانزدهمِ دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی و هم‌چنین پیوند آن در تارنمای مرکز بخوانید:
https://www.cgie.org.ir/fa/article/224418/%D8%AA%D9%86%D8%A8%D9%88%D8%B1

*از خانوادۀ ساز تنبور در آثار عبدالقادر مراغی
@cgie_org_ir




فروشِ ویژۀ انتشارات مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در هفتۀ کتاب

♦️دبا: انتشارات مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، به‌مناسبت هفتۀ کتاب، منشورات خود را با ٢٠ درصد تخفیف به اهالی فکر و فرهنگ تقدیم می‌کند.

🔹این فروش ویژه که از پنج‌شنبه، بیست‌وچهارم آبان آغاز می‌شود و تا چهارشنبه، سی‌اُم آبان ادامه خواهد داشت، شامل تمام کتاب‌های مرکز خواهد بود.

🔻علاقه‌مندان برای تهیۀ کتاب‌های مرکز، می‌توانند از راه‌های زیر اقدام کنند:

📍مراجعۀ حضوری به فروشگاهِ انتشارات مرکز به نشانی تهران- میدان شهید باهنر (نیاوران)، خیابان شهید پورابتهاج (کاشانک)، نرسیده به سه‌راه آجودانیه، شمارۀ ۲۱۰

📍مراجعه به فروشگاه اینترنتی انتشارات مرکز به نشانی
store.cgie.org.ir

📍تماس با انتشارات مرکز با شمارۀ تلفن‌های ٠٢١٢٢٢٩٧۶٧٧ و ٠٩١٢٣٩٣١٨٣۶
@cgie_org_ir




به‌غایت معمور و آراسته*

♦️دبا: «خُرَّمْ‌آباد»، شهرستان و شهری در استان لرستان و مرکز آن، واقع در غرب ایران است و علی‌رضا بنی‌جانی، مدخل آن در دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی را نوشته است که فرازی از آن را در ادامه می‌خوانید.

🔸«زین‌العابدین شیروانی که در زمان پادشاهی محمدشاه قاجار از خرم‌آباد بازدید کرده، آنجا را شهری با آب و هوای معتدل و مردمانی شیعه‌مذهب با حدود ۰۰۰‘۴ خانوار جمعیت وصف کرده، و افزوده است که شهر در میان کوهستانی با جنگلهای پردرخت و سخت‌گذر واقع است و چهارباغ زیبای آن سروهای بسیاری دارد. به نوشتۀ اعتمادالسلطنه، چهارباغ خرم‌آباد که از آن با نام باغ سروستان علی‌آبادِ قلعۀ خرم‌آباد یاد کرده است، آسیبهای بسیاری دیده بود و سبزی و خرمی گذشته را نداشت؛ از این رو در ۱۲۷۴ ق به دستور ناصرالدین شاه دوباره آباد و درخت‌کاری شد. همچنین در آن سالها شهر خرم‌آباد دچار کم‌آبی بوده است و به فرمان احتشام‌الدوله نهر آبی را که آثار آن در یک فرسخی شهر باقی بود، حفر و مرمت کردند و از کوههای اطراف، آب را به خرم‌آباد رساندند.

🔹رونق شهر خرم‌آباد در دورۀ قاجاریه و پهلوی اول بیشتر وابسته به آمد‌و‌شد طوایف کوچ‌رو لرستان بدانجا بود. سبک زندگی عشایری، این شهر را به صورت شهری موسمی درآورده بود که در آغاز بهار با آمدن ایل از گرمسیر به شهری پرجنب و جوش بدل می‌شد و بازارش رونق می‌گرفت؛ اما در پایان تابستان که ایل آهنگ گرمسیر می‌کرد، خرم‌آباد به دهکده‌ای خاموش بدل می‌گشت. در آن روزگاران ساکنان همیشگی خرم‌آباد را بیشتر کشاورزان، پیشه‌وران و مأموران دولتی تشکیل می‌دادند که بیشتر به تأمین نیازهای طوایف کوچ‌رو می‌پرداختند. در کنار این ساکنان همیشگی، بسیاری از افراد طوایف کوچ‌رو نیز برای نگهداری از بنه و بارهای سنگین خود خانه‌ها و زمینهایی در شهر داشتند.

🔸در ۱۳۰۲ ش رضاخان سردارسپه (بعدها رضاشاه) نیروهایی را به فرماندهی امیرلشکر (سرلشکر) امیراحمدی به سوی خرم‌آباد روانه کرد و بـه سرکـوب اشـرار و یاغیان لر پرداخت. هم‌زمان با ورود نیروهای دولت مرکزی به خرم‌آباد، شهرداری این شهر تأسیس شد؛ اما نخستین شهردار خرم‌آباد در ۱۳۰۵ ش آغاز به کار کرد و نخستین انجمن شهر نیز در ۱۳۰۶ ش متشکل از ۷ تن تشکیل شد. در ۱۳۵۲ ش با تشکیل استان لرستان، خرم‌آباد مرکز این استان شد.»

▫️متن کامل این نوشتار را در صفحاتِ ۶٧١ تا ۶٧۴ از جلدِ بیست‌ودومِ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و هم‌چنین پیوند آن در تارنمای مرکز بخوانید:
https://www.cgie.org.ir/fa/article/240724/%D8%AE%D8%B1%D9%85-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF

*توصیف حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده دربارۀ خرم‌آباد
@cgie_org_ir




پیام تبریک رئیس مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی به رئیس جدید سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی ایران

♦️دبا: رئیس مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در پیامی انتصاب «غلام‌‌رضا امیرخانی» به ریاست سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی ایران را تبریک گفت.
کاظم موسوی بجنوردی در یادداشت خود آورده است:

جناب آقای دکتر غلام‌رضا امیرخانی
با سلام و احترام

🔸انتصاب شایستۀ جناب‌عالی به ریاست سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی ایران را تبریک می‌گویم.

🔹رجاء واثق دارم حضور شما که از بدنۀ این نهاد معظم هستید و سال‌ها معاونت آن سازمان را برعهده داشته‌اید، گرمی‌بخش دل اهل کتاب و فرهنگ و قلم خواهد بود.

🔸توفیق روزافزون شما را از درگاه ایزد منّان مسئلت می‌کنم.

کاظم موسوی بجنوردی
١٩ آبان ١۴٠٣
@cgie_org_ir




پاره‌های تنِ ایران
 
کاظم موسوی بجنوردی 
 
🔹خلیج فارس یا آنگونه که در طول هزاران‌سال، «دریای پارس»(شامل خلیج فارس و دریای عمانِ امروزین) خوانده شده، طی چندسدۀ گذشته، پیوسته عرصۀ برخورد و بازیگری برخی کشورهای استعماری اروپایی، ازجمله پرتغال، هلند و به‌ویژه بریتانیا و در دورۀ بعدی، ایالات متحده بوده است. آشکار است که این حضور و تمامی این‌گونه تلاش‌ها برای دسترسی به منابع این بدنۀ ثروت‌مند آبی و کسب منافع اقتصادی-سیاسی توسط این‌گونه کشورها بوده است.

🔹دراین‌بین، چندی است، کشور امارات که عمری نه‌چندان‌دراز دارد [و شاید جوان‌تر از بسیاری از ما باشد(!)]، بار دیگر، ادعاهای واهی خود را بر سر تعلق جزایر سه‌گانه تکرار کرده، و برخی مجامع جهانی را - آشکار و پنهان- با خود همراه ساخته است. البته، این نخستین‌بار نیست که بدخواهان، اصل تعلق همیشگی جزایر سه‌گانه (ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک) به ایران را مورد تردید قرار داده، ندای جدایی پاره‌هایی از تن یکپارچۀ ایران‌زمین را سر می‌دهند. به‌واقع، هرگاه بدخواهان، بهپندار خویش، وفاق ملی ایرانیان را «خدشه‌دار» تشخیص می‌دهند، چشم طمع به پاره‌ای از تن این سرزمین دوخته، بر طبل ادعاهای واهی می‌کوبند و بعضی دیگر، ازجمله جهان‌خواران پیشین و دشمنان آشکار و پنهان یک‌پارچگی ملی ایرانیان را نیز با خود همراه می‌سازند.

🔹ریشه‌های اولیۀ ادعاهای مطرح دربارۀ «مالکیت» مجعول جزایر سه‌گانۀ ایرانی توسط کشور نوپای امارات را- به‌لحاظ تاریخی- بایستی در رخدادهای پس از فروپاشی عثمانی، کشاکش‌های بریتانیا و برخی تلاش‌ها برای همراه ساختن شیوخ ساکن در «ساحل – مجعول - دزدان دریایی» و بازیگری شیطنت‌آمیز بریتانیا در عرصۀ «کشورسازی» طی کم‌تر از یک‌صدسال اخیر در منطقه و حوزۀ خلیج فارس جست‌وجو کرد؛ حتی خروج نیروهای نظامی بریتانیا در حدود نیم‌قرن پیش، مانع از دخالت‌های آشکار و پنهان این کهنه‌پیر استعمار و نیروهای جهان‌خوار تازه‌وارد نشد! باید افزود، به‌واقع، به‌سبب بی‌لیاقتی برخی حاکمان، این جزایر سه‌گانه و نیز جزایر دیگری، ازجمله زیرکوه، در تصرف بریتانیا باقی مانده، نهایتاً در پیِ تلاش‌ها و سیاست‌های قیّم‌مآبانۀ بریتانیا، برای جلب نظر بعضی شیوخ منطقه، طی روندهای «کشورسازی» مجعول به‌عنوان پاداش هم‌گامی، به ایشان اهدا شده است!

🔹بدخواهان این مرزوبوم، با نادیدن گرفتن گذشتۀ چندین‌وچندهزارسالۀ تعلق دریای پارس و جزایر آن به ایران‌زمین، مدعای چندبارۀ خود که ریشه در ادعاهای کهنۀ استعمار فرتوت بریتانیا طی چندسدۀ پیش دارد، از نو تکرار می‌کنند. امروز، بار دیگر، از سوی کشوری که خود زاییدۀ پیوند ازهم‌گسیختۀ چندجزیره‌مانندی که عمدۀ آن، تا همین اواخر، توسط همان استعمار پیر، «ساحل – مجعول - دزدان دریایی» خوانده می‌شد، به دل‌گرمی برخی دیگر از بداندیشان، ادعای تعلق پاره‌هایی کهن از پیکرۀ تنومند این سرزمین را از نو سر داده است. البته، حمایت‌های آشکار و پنهان برخی دولت‌ها از این‌گونه ادعاها، همگی، به‌نوعی، به مطامع مدعیان و «رنگ تعلق» به موقعیت، منابع و ثروت این منطقه خلیج فارس دارد. و مباد که چشم طمع ازراه‌رسیدگان و نوکیسه‌گان دهه‌های اخیر، در جست‌وجوی «هویت‌یابی» تاریخی و در پی تاریخ‌سازی‌های بیهوده و دروغین، چشم طمع حتی به کوچک‌ترین گوشۀ این سرزمین داشته، آن را اساس ادعاهای دروغین خود قرار دهند.

🔹این‌روزها که بار دیگر، زمزمه‌های بداندیشان دراین‌باره بلند است و دریغا، سیاست‌پیشگان جهانی، بار دیگر، در پی منافع خویش، با بداندیشان هم‌آواز شده‌اند، بر همگی فرض است، که از تاریخ بیاموزیم و براساس اصل پذیرفته‌شدۀ «یک‌پارچگی ارضی»، هرچه بیش‌تر تلاش کنیم، با جلب اعتماد جمعی، راه را برای شکل‌‌پذیری و تعمیق احساس تعلق سرزمینی و استحکام هرچه بیش‌تر «دولت- ملت» بکوشیم؛ باشد تا همه، یک‌دل و یک‌سخن، به‌پاخیزیم و در دفاع از پاره‌پارۀ این بوم‌وبر، در برابر بدخواهان و بداندیشان، هراس به خویش راه ندهیم و جانانه از آب و خاک وطن خویش دفاع کنیم!
 
📍روزنامۀ اعتماد (دوشنبه، ١۴ آبان ١۴٠٣، شمارۀ ۵٨٩٨، صفحات ١ و ١١)
@cgie_org_ir




گویشِ پیچیده

♦️دبا: «دستور زبان گویش ابوزیدآبادی پیچیده است. تأثیر جنس دستوری و صرف تعدادی از اسامی و دستگاه فعلی گسترده، ازجمله عوامل معدودی هستند که منجر به گستردگی و پیچیدگی این گویش شده‌اند. بررسی‌هایی که تاکنون درمورد گویش‌های ایرانی ازجمله ابوزیدآبادی انجام گرفته بیشتر توسط کارشناسان فرنگی پایه‌گذاری و به عمل آمده است. ازاین‌جهت آن تحقیقات خالی از اشکال نیستند و بررسی آنها از جانب کسی که خود گویشور و ترجیحاً زبان‌شناسی یا زبان و ادبیّات فارسی خوانده باشد و قاعدتاً به زوایای این گویش‌ها اشراف بیشتری دارد پرتو روشن‌تری را بر تحوّل و دگرگونی‌های زبان‌های ایرانی خواهد افکند. تاکنون دربارۀ نکات دستوری دیگر گویش‌های ایرانی، بخصوص گویش‌های شناخته‌شده‌ای چون کردی، بلوچی، لری و گیلکی کارهای ارزنده‌ای انجام گرفته است و شباهت‌ها و تفاوت‌های دستوری این گویش‎‌ها با زبان فارسی نشان داده شده است. از میان گویش‌‎های مرکزی ایران نیز بیش از همه گویش «وَفسی» مورد بررسی قرار گرفته است اما متأسفانه آنچه دربارۀ ابوزیدآبادی نوشته و منتشر شده، هنوز کامل نیست و نظام دستوری این گویش جای بررسی بیشتری دارد. دستور زبان ابوزیدآبادی که نطفه‌اش با کار «لکوک» (۱۳۵۳ش) بسته شده و با تحقیقات مختصر دیگری کامل‌تر شده اگرچه همگی ازهرحیث به‌جای خود مصون و محفوظ و معتبرند، ولی عموماً نارسا و ناقصاند و مشتمل بر تمامی قواعد و مباحث دستوری این گویش نیستند.

🔸ابوزیدآبادی، به‌عنوان یک گویش اصیل ایرانی، باید بسیاری از ویژگی‌های دستوری زبان‌های کهن ایرانی همچون فارسی باستان، اوستایی، فارسی میانه، پارتی و.... را در خود حفظ کرده باشد. همچنین دستور این گویش، باید تفاوت‌های آشکاری با ویژگی‌های دستوری زبان فارسی (کنونی) داشته باشد؛ زیرا زبان فارسی از شاخۀ جنوب‌غربی زبان‌های ایرانی است اما گویش ابوزیدآبادی مانند دیگر گویش‌های مرکزی ایران، از شاخۀ شمال‌غربی زبان‌های ایرانی است.»

🔹آن‌چه خواندید، فرازی از بخش «دستور گویش ابوزیدآبادی» از فصل نخست کتاب «گویش ابوزیدآبادی: ویژگی‌های آوایی و دستوری (صرف و نحو) و واژگان» تألیف سیّدطیّب رزّاقی بود که در ۵۴۴ صفحه، با شمارگان ٢٠٠ نسخه و به‌بهای ٨۵٠هزار تومان منتشر شد.

🔻علاقه‌مندان برای تهیۀ این کتاب، می‌توانند از راه‌های زیر اقدام کنند:

📍مراجعۀ حضوری به فروشگاه انتشارات مرکز به نشانی تهران، نیاوران، کاشانک، شمارۀ ۲۱۰

📍مراجعه به فروشگاه اینترنتی انتشارات مرکز در تارنمای store.cgie.org.ir

📍تماس با انتشارات مرکز با شمارۀ تلفن‌های ۰۲۱۲۲۲۹۷۶۷۷ و ٠٩١٢٣٩٣١٨٣۶
@cgie_org_ir




فراخوان همایش ملی «جهانِ ایرانی: سلوکی و اشکانی» به میزبانی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

♦️دبا: گروه پژوهشی باستان‌کاوی تیسافرن، مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، جامعۀ باستان‌شناسی ایران و انجمن ایران‌شناسی ایران، همایش ملی «جهانِ ایرانی: سلوکی و اشکانی» را به دبیری علمی شاهین آریامنش و هوشنگ رستمی و دبیری اجرایی محمد جمالی، دوازدهم دی‌ ١۴٠٣ در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی برگزار می‌کند.

🔹گروه پژوهشی باستان‌کاوی تیسافرن در ادامۀ همایش‌های جهان ایرانی، با هدف پرداختن به جهان ایرانی در دوران پس از شاهنشاهی هخامنشی و نیز شاهنشاهی اشکانی بر آن است تا همایش ملی «جهانِ ایرانی: سلوکی و اشکانی» را با همکاری مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، جامعۀ باستان‌شناسی ایران و انجمن ایران‌شناسی ایران به دبیری علمی شاهین آریامنش و هوشنگ رستمی و دبیری اجرایی محمد جمالی در دوازدهم دی‌ ١۴٠٣ برگزار کند.

🔸ازاین‌رو از پژوهشگران گرامی دعوت می‌شود تا مقاله‌‌های پژوهشی خود را در زمینۀ محورهای همایش از وبگاه
www.ncpwspp.tissaphernesarc.ac.ir
به دبیرخانۀ همایش بفرستند.

♦️مهلت ارسال چکیدۀ مقالات سی‌اُم آبان، و اصل مقالات سی‌اُم آذر ١۴٠٣ است.

🔹گفتنی است چکیده‌های پذیرفته‌شده، در کتاب چکیدۀ مقاله‌های همایش منتشر خواهد شد و در روز برگزاری همایش در دسترس همگان قرار خواهد گرفت. هم‌چنین اصل مقاله‌های همایش، پس از برگزاری همایش در مجلۀ بین‌المللی پژوهشنامۀ ایران باستان -نمایه‌شده در وبگاه اسکوپوس- منتشر خواهد شد.

🔸وبگاه همایش:
www.ncpwspp.tissaphernesarc.ac.ir

‏National Conference of the Persian World in Seleucid & Parthian Period
@cgie_org_ir




بارگاه حضرت ابوالفضل (ع) / عنایت‌الله مجیدی

🔹دبا: سید میرزا محمد نصیر الحسینی ملقب به فرصت الدوله شیرازی متخلص به فرصت و معروف به آقامیرزا(۱۲۷۱-۱۳۳۹ق) شاعر، خطاط، نقاش، موسیقی دان و از نخستین محققین ایرانی که در زمینۀ معرفی آثار باستانی سرزمین ما همت گماشته، ضمن توصیف و اندازه گیری دقیق، تصویر و نقشۀ آن ها را نیز ارائه کرده است. تردید ندارد که اهل تحقیق به ارزش آثار فرصت الدوله نیک واقف اند و در این مجال، نیازی به شرح و بیان آن نیست. اجمالاً متذکر می شود که او صاحب کتاب آثار العجم(چاپ ۱۳۱۲ بمبئی)، بحور الالحان و دیوان شعر است. اما کارهای نگارگری و نقاشی فرصت الدوله شیرازی عمدتاً در آثار العجم عرضه شده است که شمار آن به ۵۰می رسد. افزون بر این، محمدعلی کریم زادۀ تبریزی در کتاب احوال و آثار نقاشان قدیم ایران (چاپ لندن، ۱۳۷۰، ج۳، ص۱۰۹۲) نمونه های دیگری از کارهای او را معرفی کرده است که در مجموعۀ تیمسار فیروز نگهداری می شود در زیر بدان اشاره می کنم:

🔸در میان نگارگری های فرصت الدوله از آثار باستانی شیراز، نقاشی از بنای سه امامزاده مدفون در همان جا جلب توجه می کند؛ بقعۀ شاه چراغ ابن موسی بن جعفر؛ بقعۀ سید امیر محمد بن موسی بن جعفر؛ بقعۀ سید علاءالدین حسین بن موسی بن جعفر . پس از این توضیح کوتاه، آنچه اینک خواننده گرامی در این گزارش ملاحظه می کند تصویر بارگاه حضرت ابوالفضل العباس(ع) است.

🔸این دو تصویر از نمای جانب شرق و غرب بقعه، به تصریح فرصت الدوله در ۱۳۰۴ق رقم خورده است(یعنی ۱۳۵ سال پیش از این). عین دو نوشتۀ او را نقل می کنم: «حسب الخواهش یگانه دوست محترم کربلایی محمد اسمعیل عاجلاً قلمی گردید فی سنۀ ۱۳۰۴ ق» و «برحسب خواهش قبله گاهی کربلایی محمد اسمعیل عاجلاً قلمی شد فی سنۀ ۱۳۰۴» کار فرصت شیرازی.

🔸تا آن جا که جستجو کرده ام این کار ارزشمند فرصت الدوله در جایی به چاپ نرسیده است، یا این بنده از آن بی خبرم. در تأیید و صحت انتساب این نقاشی به فرصت الدوله، باید گفت که تذکره نویسان به سفر وی به بوشهر و از آن جا به عتبات عالیات در ۱۳۰۳ ق تصریح کرده اند و این دو تاریخ ۱۳۰۳ و ۱۳۰۴ ق تقارن زمانی دارد. این که او در این سفر، تنها به نقاشی از بقعۀ حضرت ابوالفضل العباس پرداخته و بسنده کرده است یا خیر، نظر قطعی نمی توان داد بعید نیست روزی در میان گنجینه های خصوصی و عمومی، آثار دیگری از این دست از فرصت الدوله شیرازی به دست آید.

🔸اکنون بسیار خشنود است اثر دیگری از کارهای این نقاش چیره دست، مربوط به مزار یکی از قهرمانان حماسه کربلا، تیمناً و تبرکاً تقدیم مشتاقان و علاقمندان می گردد.

♦️برگرفته از کتابخانۀ اهدایی عنایت‌الله مجیدی به مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
@cgie_org_ir




رایج‌ترین زبانِ ایران

♦️دبا: «گویش روستاییان الموت متأثّر از فارسی بازاری رایج است، به‌خصوص آنگونه که در قزوین معمول است. روستاهایی چون سیمیار، تَنوَره، بادَشت (باغِ دشت) و چند روستای کوچکتر که در تماس نزدیکتر با شهر قرار دارند تقریباً گویشهای خاص خود را ازدست‌داده‌اند. اما گویشهای روستاهایی چون چاله، زَرده وَرْزِ راه که در فاصلۀ بیشتری از قزوین – روبه‌شرق - قرار دارند، چون واسطه‌‎ای میان گویشهای مناطق مرکزی ایران و گویشهای خزری هستند و برخی خصوصیات مختص به خود را نیز حفظ کرده‌اند.

🔹گویشهای رایج در روستاهای شهرک، تُرکان و فیشان که در درۀ شاهرود الموت قرار دارند، به‌نوعی با گویش رودباری مرتبط است. اما با پیشروی به‌سمت شمال‌شرق این دره، به روستاهای هرانک، حسن‌آباد و زَوارَک و روستاهای کوچکتر دیگری می‌رسیم که در نزدیکی گرمرود قرار دارند و اهالی آنها با گویش دیگری تکلم می‌کنند. همچنین گروهی از زیرگویشهای مرتبط نزد اهالی روستاهای آتان، کلایه، ایلان، و هَنیز و گروه دیگری نیز در روستاهای گازُرخان، خشکچال و تَوان را تشکیل می‌دهند.

🔸فارسی بازاری تقریباً برای تمامی مردمان نواحی و مناطق مختلف ایران قابل فهم است، اما حدود یکصدسال پیش وضع کاملاً فرق می‌کرد. گزارش کلنل مونتیت مؤید این مطلب است که در گذشتۀ ایران، اهالی هرمنطقه‌ای تنها از گویش خاص خود استفاده می‌کرده‌اند [اما] «به نظر می‌رسد که این رایج‌ترین زبان سراسر امپراطوری ایران بوده باشد.»

🔹گویش گازرخانی الموت به‌‎وضوح دربردارندۀ بسیاری عناصر «مادی» است و ارتباط نزدیکی با گویش تجریشی (گویش اهالی بخشی از دامنه‌های جنوبی البرز واقع در شمال تهران) دارد. گویش گازرخانی همچنین با زیرگویشهای سمنانی وابسته است و این زیرگویشها به‌نوبۀ خود با گروهی از زیرگویشهای رایج در نواحی اطراف کاشان و اصفهان مرتبط می‌باشند. بنابراین این گویش چون واسطه‌ای میان گویش مازندرانی و گویشهای رایج در مناطق مرکزی و غربی ایران است.»

▫️آن‌چه خواندید، فرازی از بخش «گویش گازرخانی الموت» از کتاب «رودبارِ الموت (مجموعه‌مقاله‌ها)» اثر عنایت‌الله مجیدی و به‌کوشش زهرا سیفی بود که در ۴۶۴ صفحه، با شمارگان ٣٠٠ نسخه و به‌بهای ۴٨۵هزار تومان منتشر شده است.

🔻علاقه‌مندان برای تهیۀ این کتاب، می‌توانند از راه‌های زیر اقدام کنند:

📍مراجعۀ حضوری به فروشگاه انتشارات مرکز به‌نشانی: تهران، میدان شهید باهنر (نیاوران)، خیابان شهید پورابتهاج (کاشانک)، نرسیده به سه‌راه آجودانیه، شمارۀ ٢١٠

📍مراجعه به فروشگاه اینترنتی انتشارات مرکز در تارنمای store.cgie.org.ir

📍تماس با انتشارات مرکز با شمارۀ تلفن‌های ۰۲۱۲۲۲۹۷۶۷۷ و ٠٩١٢٣٩٣١٨٣۶
@cgie_org_ir



20 last posts shown.