ـــ دیگر فیلمی که تماشا کردم «پیرو خله» اثر ژانلوک گدار بود. آخ عزیزم کاش تو همراهم بودی. اما نمیدانی تماشاچیها چه کردند. آنقدر سوت زدند و با دهانشان صدا درآوردند که میخواستم بلند شوم و به زبان خودمان فریاد بزنم خفهشین مادر قحبهها. چه میشود کرد انگار جبهه احمقها و آسانپسندها برای همیشه جبههٔ وسیعتری خواهد ماند. من از گدار خوشم میآید. تنها آدمی است که دلم میخواهد ببینمش. انگار مرکز ضبط تمام ارتعاشات زمین است. آنقدر در تلخیاش خونسرد است که جز در زمان ما نمیتواند باشد و آنقدر خوب روحیه این دوره را حس میکند که آدم بیاختیار خودش را همزاد او و او را همزاد خودش مییابد. چرا تو نیستی تا با تو از این فیلم حرف بزنم. به خدا دیدن همین یکی برای یک سالم کافی است.
نامه فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان ــ ٢٧ مه ١٩۶۶ ــ رم
@caffeeshno
نامه فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان ــ ٢٧ مه ١٩۶۶ ــ رم
@caffeeshno