زندگی ما را به مبارزه ای ناتمام فراخوانده است.
ما پنجه پر پنجه قدرتی بزرگ به مبارزه برمی خیزیم
و چه زیبا و با شکوه، در این مبارزه می بازیم...
و جالب این که وقتی از رینگ مسابقه بیرون می آییم ،حس می کنیم ،این افتادن حس دیگری داشت....
دوباره گرد و غبار از روی می شوییم و تمرین می کنیم به رینگ بازمیگردیم .....
گویی این حریف ما را هر لحظه قدرتمندتر می خواهد و حلاوت و شیرینی شکست ها در مقابل او برای ما لذت بخش تر از گذشته است....
آری زندگی در روح و روان ما برای همیشه جاری خواهد بود و هر روز آماده تر از دیروز به رینگ بازمی گردیم....
این مرد با شکوه تمام هم خود به رینگ بازگشته و هم دیگران را به این راه می خواند...
پی نوشت: پیرمرد ،بابای مدرسه فرزانگان کرمان است. در حادثه اتوبوس که برای دانش آموزان مدرسه رخ می دهد، چهار دانش آموز به همراه همسر و پسر این پیرمرد هم جان به جان آفرین تسلیم می کنند....
و حالا پیرمرد در حال دلداری و دعوت دانش آموز به زندگی است...
کانالی برای زندگی بهتر برای بالای ۳۰ سال
🆔
@bonyadfarhangzendegi