میباری ای باران و میشویی زمین را
امّا نمیشویی دل اندوهگین را
رگباری و سیلی، ولی دانم که هرگز
آبی بر آتش نیستی جانِ حزین را
سنگینترینی بیشک اما اندکی نیز
تسکین نخواهی داد این غمگینترین را
بارانِ دیگر باید و از ابرِ دیگر
تا شوید از دلهای ما این خشم و کین را
بارانی از شمشیر و آنگه سیلی از خون
سیلی که خواهد کَند بیخِ ظالمین را
سیلی که خواهد بُرد از ذهنِ چَلیپا
یاد یَهودا را و شامِ واپسین را
آنگونه بارانی که خواهد شست با خون
ناچار خونِ ناحقِ آن نازنین را
آری! همان باران که خواهد داشت در پی
آفاقِ آبی، و آفتابِ راستین را...
#حسین_منزوی
@beshno_az_ney ツ