میگند پسر پطرس به پدرش میگه:
پدر من؛ تو جیبت سوراخ بود، جورابت سوراخ بود، اومدی کلیه هاتو بفروشی سوراخ بود، چند تا هزاری تو پستوی
خونه ت بود سوراخ بود، بعد چرا اون سوراخه را که دیدی، یک ماه انگشتت توش بود؟ نقاشیت تو کتاب چهارم دبستان اومد. اونم کل قیافت نبود، فقط شَستت بود که زده بودی تو سوراخه...
حالا حکایت ماست👆
مسعود صفری
@bargehayebad
پدر من؛ تو جیبت سوراخ بود، جورابت سوراخ بود، اومدی کلیه هاتو بفروشی سوراخ بود، چند تا هزاری تو پستوی
خونه ت بود سوراخ بود، بعد چرا اون سوراخه را که دیدی، یک ماه انگشتت توش بود؟ نقاشیت تو کتاب چهارم دبستان اومد. اونم کل قیافت نبود، فقط شَستت بود که زده بودی تو سوراخه...
حالا حکایت ماست👆
مسعود صفری
@bargehayebad