❌
🔥🔥
❌❌❌
🔥🔥🔥🔥
❌❌❌❌❌
#پارت_160
صدای فریادش از درد توی مبل خفه شد و من بیشتر فشار دادمتا تمامشو داخلش حس کنه.
کامل که اینکارو کردم.دستمو از روی سرش برداشتم و کمرشو گرفتم.
گریه های بلندش برام ارزشی نداشت.
بدون اینکه منتظر بشم کمی جا باز کنه خودم و بهش کوبیدم و اون فریادش به و آسمون رفت..
_اقااااا توروخدا درد داره.غلط کردم...
اقا نکنننن درد داره...
_هیسسس...هیوا هر چقدر بیشتر حرف بزنی و تقلا کنی بیشتر طولش میدم، پس خفه شو تا عصبانیتم بخوابه..
خفه شد و فقط صدای گریه و اخ و ناله اش از درد خونه رو پر کرده بود.
نمیدونم برای تنبیه بود یا عصبانیت که انگار قرار نبود امشب ارض*ا بشم...
ازش بیرون کشیدم. روی مبل نشستم و بغلش کردمو روی خودم نشوندمش.
صورتش درست مقابل صورتم بودم و چشمای اشکیش بهم نگاه میکرد.
دستامو پایین بردم و درست روش تنظیم کردم و گفتم:بشین روش زودتر...
_درد میکنه نمیتونم.. نمیخوام...
_هیوا بیشتر از این عصبیم نکن.
بشین روش. تا سه میشمرم و اینو تا ته توی وجودت قبولش میکنی ...یک...دو...
سه نشده با ترس روش نشست و ازدرد به خودش پیچید...
_زودباش همش و میخوام...زووود باش...
با گریه کامل روش نشست . دستش دور گردنم حلقه شد و هق هق گریه اش توی گردنم خفه شد...
دستمو به لبه های پشتش رسوندم و بالا و پایین کردم.
_توروخداااا ...درد داره اقا نکن...
_هیییییش.. هیچی نگو فقط صدات در نیاد...
تندتر این کارو انجام دادم که دیگه گریه هاش به جیغ تبدیل شده بود.
بالاخره به اوج رسیدم و تمامش و داخلش خالی کردم.
بی حال بودم و اما هنوز اجازه اینکه از روم بلند بشه رو بهش نمیدادم.
_بتمرگ سرجات نمیخوام تکون بخوری از جات....
کم کم که کوچیک و کوچیکتر میشد، هیوا هم دردش کمتر میشد اما گریه و هق هقش هنوز پابرجا بود.این دختر امشب منو تا سکته برد بی شک این تنبیه عادلانه بود براش...
#جرش داد😳
https://t.me/joinchat/AAAAAFYXCet6mAJB443daQاین رمان ترکونده تلگرامو حتما حمایت کنید کانالشو 😱
https://t.me/joinchat/AAAAAFYXCet6mAJB443daQدختره به حرف ارباب گوش نکرد ارباب هم از پوزیشن های مختلف تنبیهش کرد😭