Forward from: @BiChatBot
اگه زندگی بعدی ای وجود داشت، آرزو میکنم فاصله ای که باعث میشه نتونم هر ساعت و دقیقه و ثانیه بغلت نکنم فقط دو سه تا کوچه باشه. طوری که تا متوجه شدم رو مود خوبی نیستی با هر لباسی که تو خونه تنمه، بدوام و بیام سمت خونتون. چتریاتو از رو صورتت کنار بزنم و عینکتو در بیارم و چشمای خستتو نوازش کنم و پشت دستمو روی گونه هات بکشم و ازت بپرسم: "هر چیزی که داره اون تو تکرار میشه رو برای عروسک به زبون بیار. بهشون گوش میدم." و بعد دستامو دورت حلقه کنم و سرتو رو شونم بذارم. اشکال نداره اگه گریه کنی. با هم گریه میکنیم. فکر کنم همین الانم که دارم اینو مینویسم جلوی چشمانم بغض گرفته و گوشیمو تار میبینم. با هم گریه میکنیم و بعد پیتزا سفارش میدیم و در حالی که فیلم موردعلاقتو میبینیم با هم لبخند میزنیم و اگه مامانم اجازه داد شب پیشت میمونم. باشه؟ اما اما حتی حتی حتی اگه اگه اگه اگه تو به عنوان گل آفتابگردون به دنیا اومدی و من به عنوان اسطوخودوس، قول میدم ریشه هامون هم با هم دوست بشن. هر وقت هم سرت به پایین خم شد، گلبرگاتو نوازش میکنم. پینکی سوئر.
من تلاشتو میبینم. جنگی که تو درونت اتفاق میوفته رو. همشو میبینم و اینکه از دستم کاری بر نمیاد باعث میشه یه جنگی درون خودم هم شکل بگیره. ازت معذرت میخوام که اونجا نیستم تا خستگیای صورتتو بشورم و به جاش نه تنها رو لبات، بلکه رو چشمات خنده بکارم. من اونجا نیستم اما از همین فاصله هم سعیم رو میکنم. چون تو پرنسس آفتابگردونِ منی.