این اثر از لیزا یوسکاویج آغاز دورهی جدیدی از کارهاشه.
سال ۱۹۹۰، زمانی که بهمدت یک سال هیچ نقاشیای نکشیده بود، یه شب با همسرش "Matvey Levenstein" که اون هم نقاشه به خونه برمیگردن، شروع به گوشدادنِ پیامهای ضبطشده روی تلفن میکنن. دوستی قدیمی به یک مهمونی دعوتشون کرده، پیام بعدی رو پخش میکنن که همون فرد میگه لیزا اما دعوت نیست: «همه دربارهش بحث کردن. لیزا زیادیه.»
یوسکاویج میگه اولش فکر کردیم که این خیلی احمقانهست اما بعدش برامون جالب شد که یعنی چی «زیادیه»؟
این نقطهایه که باعث شد دورهی جدیدی برای هنرمند آغاز بشه. یوسکاویج معتقده تا قبل از این کار، آثارش (مخصوصا شخصیت زنانش) خیلی باحیا و بزدلانه کشیده شده بودن.
همسرش پیشنهاد میده که شخصیتها رو با نقاشیهاش تغییر بده؛ که نقاشیهایی بکشه که باعث بشه اون رو به مهمونی دعوت نکنن.
یوسکاویج بلافاصله به کارگاهش میره و شروع به کشیدن این نقاشی میکنه: «آنهایی که نباید: هدایا». زنی رو نشون میده که دستانش رو بستن، سینههاش آشکارن و گُلهای یخزده داخل دهانش کردن.
سال ۱۹۹۰، زمانی که بهمدت یک سال هیچ نقاشیای نکشیده بود، یه شب با همسرش "Matvey Levenstein" که اون هم نقاشه به خونه برمیگردن، شروع به گوشدادنِ پیامهای ضبطشده روی تلفن میکنن. دوستی قدیمی به یک مهمونی دعوتشون کرده، پیام بعدی رو پخش میکنن که همون فرد میگه لیزا اما دعوت نیست: «همه دربارهش بحث کردن. لیزا زیادیه.»
یوسکاویج میگه اولش فکر کردیم که این خیلی احمقانهست اما بعدش برامون جالب شد که یعنی چی «زیادیه»؟
این نقطهایه که باعث شد دورهی جدیدی برای هنرمند آغاز بشه. یوسکاویج معتقده تا قبل از این کار، آثارش (مخصوصا شخصیت زنانش) خیلی باحیا و بزدلانه کشیده شده بودن.
همسرش پیشنهاد میده که شخصیتها رو با نقاشیهاش تغییر بده؛ که نقاشیهایی بکشه که باعث بشه اون رو به مهمونی دعوت نکنن.
یوسکاویج بلافاصله به کارگاهش میره و شروع به کشیدن این نقاشی میکنه: «آنهایی که نباید: هدایا». زنی رو نشون میده که دستانش رو بستن، سینههاش آشکارن و گُلهای یخزده داخل دهانش کردن.