آرزوهای زیبا


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


ما به آرزوهايمان يك رسيدن بدهكاريم✔

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter


▶️ پادكست
👜 کتاب_باز
🔺قسمت ٥
✔️خودپنداري
🗣مجتبی شکوری

@arezohayeziba


▶️ پادكست
👜 کتاب_باز
🔺قسمت ٤
✔️جنگجوي اندوهگين
🗣مجتبی شکوری

@arezohayeziba




حواستان باشد …
هیچ بوسه ای،
جای زخم زبان و بی‌احترامی‌و
حرف‌های زشت را
خوب نمی‌کند...

عسل، مرهمِ نیش زنبور نیست...👌


یه پادکست قشنگگگگگ🤌

با هم ؛ با عشق گوش کنیم❤️


دارم به این فکر میکنم که
چند بار همدیگه رو بخشیدن
که الان اینجان
!🥹❤️

@arezohayeziba


مقصد ؟؟؟

همش مسیره …………

لذت نبری ؛ باختی !!!!🤌


🎵کامران تفتی
#حیف

با هم ؛ با عشق گوش کنیم❤️


دسته‌ی لیوانی که خیلی دوستش داشتم شکست…

با یک چسب قوی چسباندم،
ظاهرا درست شده‌ بود اما من دیگر مثل قبل از آن استفاده نکردم چرا که حس می‌کردم هر لحظه ممکن است جای شکستگی‌اش
باز شود و از دستم بیفتد!

رابطه هم یک چنین چیزی‌ست؛
یا نباید اجازه بدهی زخمی شود و
آسیب ببیند، یا باید بپذیری که بعد از آسیب‌های جدی،
هیچ‌چیز مثل روز اول نخواهد شد!

تو با بهترین چسب هم اگر شکستگی‌ها را بچسبانی و با بهترین روش‌ها هم که زخم‌ها را بخیه کنی،
تا آخر عمر یک حس درد و بی‌اعتمادی
در وجودت باقی می‌ماند و
نمی‌توانی مثل سابق روی آن وسیله،
آدم یا رابطه حساب کنی.

@arezohayeziba


کالکشن بسیارررر زیبای سنتی
از بهترین‌های " همایون شجریان "

با هم ؛ با عشق گوش کنیم❤️


▶️ پادكست
👜 کتاب_باز
🔺قسمت ٣
✔️حال خوب
🗣مجتبی شکوری

@arezohayeziba




#بسيار_زيباست👇🏻
ﺩختري ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﺳﯿﺮ ﭘﺪﺭﯼ ﻋﯿﺎﺵ،
ﮐﻪ ﺩﺭﺁﻣﺪﺵ ﻓﺮﻭﺵ ﺷﺒﺎﻧﻪﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻮﺩ!

ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﻭﺯﯼ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻝ ﭘﺪﺭﯼ
ﻧﺰﺩ ﺣﺎﮐﻢﭘﻨﺎﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻗﺼﻪ ﺧﻮﺩﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﺮﺩ

ﺣﺎﮐﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺯﺍﻫﺪ ﺷﻬﺮﺍﻣﺎﻧﺖ
ﺳﭙﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﺟﻨﺎﺏ ﺯﺍﻫﺪ
ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐﺍﻭﻝ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ...
ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺑﻪ ﺟﻨﮕﻞ
ﮔﺮﯾﺨﺖﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﻣﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻃﺮﺍﻑ
ﮐﻠﺒﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦﻭﺿﻊ
ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻣﺎ،
ﺍﯾﻨﺠﺎﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ !

ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺑﯿﺸﻪ ﻭ ﺟﺎﻧﺶ
ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺁﺭﯼ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻥﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﺍﻫﺪ ﺍﺯ
ﺧﯿﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﭼﻨﺎﻥ، بی پناه ﻣﺎﻧﺪﻡ.

ﭘﺴﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﻓﮑﺮ ﻭ ﻣﮑث ﻭ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﺧﺘﺮ
ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﻭ ﺭﺍﮔﻔﺘند ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ
ﻣﺎ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﻣﯿﺂﯾﯿﻢ.
ﺩﺧﺘﺮ ﺗﺮﺳﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ
ﻣﺴﺖ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﮕﺬﺭﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻠﺒﻪ
ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ.

ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﺩﯾﺪ ﺑﺮ ﺯﯾﺮ ﻭﺑﺮﺵ
ﭼﻬﺎﺭ ﭘﻮﺳﺘﯿﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺳﺮﻣﺎ ﻫﺴﺖ
ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﻠﺒﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ یخ زده
ﻣﺮﺩه اﻧﺪ
ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﺮ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﮐﻪ:
ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﮔﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺷﺪﻡ
ﺧﻮﻥ ﺻﺪ ﺷﯿﺦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺴﺖ ﻓﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ
ﻭﺳﻂ ﮐﻌﺒﻪ ﺩﻭ ﻣﯿﺨﺍﻧﻪ ﺑﻨﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ
ﺗﺎ ﻧﮕﻮﯾﻨﺪ که ﻣﺴﺘﺎﻥ ﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺨﺒﺮﻧﺪ👏🏻

@arezohayeziba


در روز جهانی بغل
یاد کنیم از نزار قبانی
که به‌جای اینکه بگه بغلم کن ،
گفته :
*مرا جوری در آغوش بگیر
که انگار فردا می‌میرم
و فردا چطور؟
جوری در آغوشم بگیر
که انگار از مرگ بازگشته‌‌ام*


یه میکس بندریمون نشه؟
بزن بررررررررررررریم😉💃🕺

با هم ؛ با عشق گوش کنیم❤️


▶️ پادكست
👜 کتاب_باز
🔺قسمت ٢
✔️معناي زندگي
🗣مجتبی شکوری

@arezohayeziba




Video is unavailable for watching
Show in Telegram
تقدیم به آبجی های خوب دنیا
تقدیم به همه اونایی که شاید حتی خواهرِمون نیستن، اما مثل خواهر کنارمونن

♥️ﺧـــــﻮﺍﻫﺮ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﺵ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺸﻪ ﺟﻮﺍﻫﺮ پس خواهر یعنی جواهر!
💙ﺧـــــﻮﺍﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ اگه ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ ﺭﻓﯿﻘﺘﻪ!
💛ﺧـــــﻮﺍﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ ﭘﻨﺎهگاه ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﺩﺍﺭﯼ!
💚ﺧـــــﻮﺍﻫﺮ ﮐﻪ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﮕﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﯼ!
💜ﺧـــــﻮﺍﻫﺮ يه دنيا مهربونی و محبته
❤️خواهر یعنی حرفی که به مامانت نمیتونی بزنی که دلش نلرزه و غصه نخوره، به خواهرت میگی

خ =یعنی خوبترین تکیه گاه
و= یعنی وفادار
ا= یعنی آرامش دهنده روح و جان
ه= یعنی همدم و همراه
ر= یعنی رنگ سخاوت و مهربانی

♥️روز خواهر نداریم ولی به سلامتی همه خواهرا، همه آبجیا، همه اونایی که مثل خواهر کنار آدمن♥️

@arezohayeziba




خانه‌های قدیمی را دوست دارم چون که
چایی همیشه دم بود
روی سماور ، توی قوری
در خانه همیشه باز بود !

مهمانی‌ها دلیل و برهان نمی‌خواست.
غذاها ساده و خانگی بود
بویش نیازی به هود نداشت
عطرش تا هفت خانه می‌رفت
کسی نان خشکه نداشت
نان برکت سفره بود !

مهمانِ ناخوانده، آب خورشت را
زیاد می‌کرد
بوی شب بو‌ها و خاک نم خورده‌ی حیاط
غوغا می‌کرد
خبری از پرده‌های ضخیم و
مجلسی نبود، نور خورشید
سهمی از خانه‌های قدیم بود !
دلخوری‌ها مشاوره نمی‌خواست
دوستی‌ها حساب و کتاب نداشت
سلام‌ها این قدر معنا نداشت

@arezohayeziba

20 last posts shown.