✨She will shine✨


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Telegram


در حال عادت کردن به تلاشِ مستمر.
پست معرفی :
https://t.me/apartofmylife/14732
براي ارتباط با این لینك امن پیام بدید💗
https://t.me/BluChtBot?start=6ea7ae09bcd4a38a
لینكِ گودریدز:
https://www.goodreads.com/user/show/83744360-maedeh
۵/۱/۹۷

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Telegram
Statistics
Posts filter


به امید پیدا کردن یک اتفاق خوب، ادامه میدم.


امروز رفتم فیزیوتراپی، وسط کار یهو برق رفت و سه سااااعت گیر کردیم اونجا. بماند که امروز شاک ویو تراپی داشتم و انقدری دردناک بود که فقط تو راه برگشت داشتم زانومو تهدید می کردم و می گفتم، دهنت سرویسه اگه بعد از این همه درد و خرج، خوب نشی.


true.


بنده ای که من باشم، اصلا فکرشو نمی کرد اوضاع این مدلی باشه. رفتم فیزیوتراپی جدید و گفتن پارگی رباط دارم. اینجوری دیگه مشخص شد برای چی بعد از این همه مدت، هنوز که هنوزه زانوم با یه پریدن، ورم می کنه. ورزش پایین تنه فکر کنم تا چهارماه آینده تعطیله 😂 (خنده فوق عصبی) چهارده جلسه هم خدمت فیزیوتراپیست جدید هستیم 🙂






Forward from: ufo
برای اینکه زندگی جلو بره و تغییر کنه باید یکی دیگه شم. یکی که زمین تا آسمون با اینی که این شیش ماه بودم فرق داشته باشه.


دیشب یک نودل تند خوشمزه خوردم. هوسی بود و بعد از صد سال هوس کرده بودم، اونم چون خیلی خیلی سرد بود و دلم یه غذای خیلی گرم می خواست. حالا الان داشتم فکر می کردم مثل نودل، نمی شد صد سال یه بار هوش شکلات و شیرینی جات کنم؟


امروز قراره حواسم به خوشحالی های کوچیک باشه. تا به اینجا اینا منو زنده نگه داشتن :
پیاده روی عصر
قسمت جدید severance
لایو یوتیوب مهشید
کلمپه و شکلات
کتاب 🥹


دیشب از خوشحالی خوابم نمیبرد که داره برف میاد و میشینه، صبح که پا شدم نه تنها ننشست، بلکه تا قبل از دوازده ظهر هرچی بود با اندک آفتاب کم جون آب شد. همه اش دارم میگم این بود آرمان های ما؟


تا الان فست بودم و الان جون ندارم برم یه چیزی بخورم 🫠 ولی راضیم، راااضی 😂


از بچگی حدس می زدم خواهرم با اینکه در ۴۰ درصد مواقع از من خوشش نمیاد، ولی تو ناخودآگاهش به شدت منو زیر نظر داره. این چند وقت یکم دقتمو بیشتر کردم، دیدم خواهرم ماه هاست نه تنها عادات غذاییش شبیه به من شده، بلکه حتی داره روحیات منو هم تقلید می کنه. حالا نمی دونم تقلیده یا واقعا این چیزیه که داره تو ذهنش شکل می گیره. خیلی خیلی ترسناکه و خیلی عجیب واقعا.
خیلی برام جالبه که دقیقا با کمی تفاوت، میان وعده هایی که برای خودش آماده می کنه دقیقا شبیه به منه، رفتارش تو باشگاه هم همینطور :)))) امروز یه نمه از احساساتشو هم نشون داد و دیدم جلل الخالق :))) دیگه انقدر شباهت وجود نداره واقعا!!
بعد همین موضوع منو صد هزار برابر از پرونده ترسناک تربیت فرزند می ترسونه.


این استادم فعال بازارهای مالی هم هست و این ترم قراره همش درسمون حول و محور این موضوع بچرخه. هیچی دیگه، علاقمندِ تمام عیارش شدم 😁


#قدم‌های‌امروز روز ۴ 🥹


Forward from: Go Forward | Mah
خیلی خیلی خستم، خستگی ریجکتی ها و نشدن ها تو وجودم مونده.


از اون روز تا الان، حداقل دوازده جلسه فیزیوتراپی انجام دادم. و فکر می کردم الان که دیگه خیلی خوب پیش رفته، میتونم بپرم یا تمرینات هیت رو انجام بدم. چهارشنبه هفته پیش تمرینات هیت انجام دادم و از فرداش حس کردم این زانوی لامصب داره باز ادا در میاره. دامنه حرکتیش باز داره کم میشه و رباط کناریش هم دردناکه. الان یه روزه که می بینم ورم هم داره. انقدرررر عصبی ام که نگو. دو ماه بی تحرکی پاهام باعث شده بی نهایت آتروفی عضلانی داشته باشم. بعد از یه ماااه فیزیوتراپی هم باز خوب نشده. این دو ماه برام عذاب بوده عذااااب. (و ادامه داره😤)


صبح بخیر 💗


وی با این جملات خودش را آرام می کند. (به منظور جلوگیری از کوبیدن سر به دیوار 😂)


وضعیت یه جوریه که ریالو باید انداخت تو جوب یا آتیشش زد. انقدری عصبانی و کفری ام که نمی تونم کنترل کنم خودمو.


#قدم‌های‌امروز روز ۳ 🥹✅

20 last posts shown.