ولی میدونی ، شبا زیاد بیدار بمونی اینجوری مینویسی...🚶🏻♂😂
شب ها فکر او از خاطرش بیرون نمیرفت
آنقدر به او فکر میکرد که خوابش نمیبرد
اگر هم به خواب میرفت ، رویای او را میدید
و هر صبح که چشم میگشود اولین چیزی که از ذهنش میگذشت او بود
و روزها و شبهای بسیاری بدین منوال گذشت
اما جواب تمام روزها و شبهایش بیاعتنایی بود ، فاصله بود ، غم بود
و... خیانت؟ نه خیانت نبود
خیانت برای زمانیست که با کسی باشی و رهایش کنی به قصد دیگری
او نبود ، به یادش نبود ، هر چند زندگیش به بودن او گره خورده بود
او اما اهمیتی نمیداد ، اصلا چرا باید برایش دل میسوزاند؟
ارزشش چه بود؟ هیچ
زندگیش بر باد میرفت و او به زندگی ادامه میداد...
شب ها فکر او از خاطرش بیرون نمیرفت
آنقدر به او فکر میکرد که خوابش نمیبرد
اگر هم به خواب میرفت ، رویای او را میدید
و هر صبح که چشم میگشود اولین چیزی که از ذهنش میگذشت او بود
و روزها و شبهای بسیاری بدین منوال گذشت
اما جواب تمام روزها و شبهایش بیاعتنایی بود ، فاصله بود ، غم بود
و... خیانت؟ نه خیانت نبود
خیانت برای زمانیست که با کسی باشی و رهایش کنی به قصد دیگری
او نبود ، به یادش نبود ، هر چند زندگیش به بودن او گره خورده بود
او اما اهمیتی نمیداد ، اصلا چرا باید برایش دل میسوزاند؟
ارزشش چه بود؟ هیچ
زندگیش بر باد میرفت و او به زندگی ادامه میداد...