ملاحظاتی در باب منسوبیت قومی مولانا جلالالدین رومی (بخش اول)
آتیلا اورمو۱. تورکی مورد استفاده مولانا در اشعارش، به لهجه تورکی اوغوزی متداول در آناتولی نبوده، بلکه به لهجه متداول در بلخ (زادگاه مولانا) است که هم اکنون نیز در قسمتهایی از افغانستان و خراسان ایران به آن لهجه سخن میگویند. اگر مولانا تورک نبود و پس از سکونت در آناتولی زبان تورکی را یاد میگرفت، باید تورکی مورد استفاده در اشعارش تورکی متداول در آناتولی میبود، همچنانکه اشعار تورکی فرزندش سلطان ولد که در آناتولی به دنیا آمده به لهجه تورکی رایج در آناتولی است. به عنوان نمونه این ملمّع (ترکی - فارسی) زیبا از مولانا جلالالدین رومی را در نظر میگیریم:
دانی چرا به عالم، یالقیز سنی
سئورمن؟
چون در برم نیائی، اندر غمت
اؤلرمن*
من یار با وفایم، بر من جفا قیلورسن،
گر تو مرا نپرسی، من خود سنی
سورورمنروی چو ماه داری، من شاد دل از آنم،
زان شکّر لبانت بیر اؤپگینه
دیلرمنتو همچو شیر مستی، داخی قانیم ایچرسن،
من چون سگان کویت، دنبال تو
گزرمنفرمای غمزهات را، تا خون من نریزد،
ورنه سنین الیندن من یارغویا
باریرمن**
هر دم به خشم گویی، بارغیل منیم قاتیمدان،
من روی سخت کرده، نزدیک تو
دورورمنروزی که من نبینم آن روی همچو ماهت،
جانا نشان کویت از هر کسی
سورورمنروزی نشست خواهم یالقیز سنین قاتیندا،
هم سن چاخیر ایچرسن، هم من قوپوز
چالیرمنماهی چو شمس تبریز غیبت نمود، گفتند
از دیگری مپرسید، من سؤیلهدیم:
آریرمن* استفاده از فرم «سئورمن»، «اؤلرمن»، «گزرمن» و... مربوط به لهجه مناطق افغانستان و خراسان بوده و در لهجههای غربی تورکی اوغوزی رایج در ایران، جمهوری آذربایجان، تورکیه، عراق، سوریه و... از فرم «سئوَرَم/سئوَریم»، «اؤلَرَم/اؤلرَیم»، «گزَرَم/گزَریم» و... استفاده میشود.
** تبدیل فونم «ب» به «و» در اول کلمات از خصوصیات لهجه غربی تورکی است مانند:
«بئرمک» ⬅️ «وئرمک» (دادن)،
«بارماق» ⬅️ «وارماق» (رسیدن، رفتن) و...
مولانا هم از فرم لهجه شرقی (یعنی زبان مادری خود) استفاده کرده و به جای «وارارام/واراریم» فرم «ب»دار یعنی «باریرمن» را بکار برده است. (یارغویا باریرمن: به محکمه میروم)
۲. مولانا در اشعار بسیاری به تورک بودنش اشاره دارد. مثلاً:
من آن تورکم که هِنْدو را نمیدانم، نمیدانم
زبان تو نمیدانم، که من تورکم، تو هندویی.
(هندو: زبان دری، تاجیکی ویا فارسی امروزی)
بیگانه مگیرید مرا زین کویم
در کوی شما خانه خود میجویم
دشمن نیم ارچند که دشمن رویم
اصل من تورک، اگرچه هندی گویم
۳. به عقیده بسیاری از پژوهشگران، رقص سماع که از زمان مولانا جلالالدین مرسوم گردیده و مخصوص دراویش طریقت مولویه است و هنوز هم در تورکیه اجرا میگردد، ریشه در رقصهای آیینی تورکان قبل از اسلام دارد. تورکان قبل از اسلام به دین تنگریچیلیک معتقد بودند و شامانها به عنوان خادمان دینی و متصوفان آنها در مراسمات مذهبی، به همراه موسیقی رقصهایی اجرا میکردند که پس از اسلام این رقص و موسیقی آیینی به مرور تبدیل به آیینهای دینی صوفیها و دراویش تورک گردید. یکی از این رقصهای آیینی، رقص سماع است که مولانا جلالالدین و پیرونش آنرا رواج دادند. حتی مشهور است که نوازندگان به اجرای موسیقی میپرداختند و مولانا رقصکنان به دور خود چرخیده و بصورت فیالبداهه شعر میسرود. بعضاً نیز مانند شامانها (که به حالت خلسه رفته و روح خود را از بدن خارج میکردند) از خود بیخود شده (به وجد آمده)، از حالت طبیعی خارج گردیده و بیهوش میگردید. (این موضوع در مورد سایر شاعرانی که به زبان فارسی هم شعر گفتهاند مشاهده نمیشود)
۴. یکی دیگر از مواردی که در اشعار مولانا به وفور مشاهده میشود ولی در اشعار سایر شاعران فارسیگوی وجود ندارد (ویا بسیار به ندرت دیده میشود)، استفاده مولانا از قالبهای شعر فولکلوریک تورکی در غزلهایش است. به عنوان مثال اگر دو بند از شعر اوزان معروف قاراجا اوغلان را که در قالب «گرایلی» (از قالبهای شعر تورکی) است در نظر بگیریم:
@TurkUygarligi