سرزمین ناشناخته 🔻
✍️ ما نه تنها احساس میکنیم که کوچک و بیاهمیتایم، بلکه احساس میکنیم که امنیت و ثبات نداریم. همچون مسافرانِ یک قطار شلوغِ سریعالسیر که به دنبال دستگیرهای میگردند تا محکم به آن بچسبند، ما هم به دنبال دستاویزی میگردیم تا احساس خوشایند اما واهیِ ثبات و تداوم بر ما مستولی شود. و گاهی، بیاختیار، به دامن عوامفریبی و پروپاگاندا چنگ میزنیم، صرفاً به این علت که ثبات و امنیتی ظاهری را به ما وعده میدهد. اما قطار شتابان به حرکت ادامه میدهد و سر و صدا گوشخراش میشود؛ حالا دیگر اطرافیانمان را همسفرِ خود نمیدانیم بلکه آنها را رقیب، عامل نفوذی و مایهی خطر محسوب میکنیم.
✍️ اکنون بشر با بحرانهای گوناگون زیستمحیطی، سیاسی، اجتماعی و زبانشناختی مواجه است. کلمات بیش از پیش مناقشهانگیز شدهاند. امروز واژهها را مثل سلاح به کار میبرند، در اینترنت بر سرِ یکدیگر فریاد میکشند و ناسزا میگویند بیآنکه به پیامدهای زیانبارِ این کار اهمیت دهند. شبکههای اجتماعیِ مجازی چنان در تاروپود زندگیِ ما درهمتنیدهاند که به سختی میتوان باور کرد که پدیدهای نوظهورند. احتمالاً دیگر نمیتوانیم زندگی را بدون تلفن همراه در نظر مجسّم کنیم. اما باید به یاد داشته باشیم، و به یکدیگر یادآوری کنیم، که اینترنت تنها چند دههی قبل، در دههی ۱۹۹۰، در دسترس عامهی مردم قرار گرفت. کافی است که این مدت را با تاریخ طولانیِ بشر مقایسه کنیم تا قدرتِ اینترنت و آسیبی که به سلامت روانیِ ما رسانده است، و همچنین تهدید فزایندهی آیندهی دموکراسیها توسط آن را بهتر دریابیم. ادعا نمیکنم که شبکههای اجتماعی صرفاً بد یا مخرّباند: شبکههای اجتماعی امکان اظهارنظر را برای کسانی فراهم کردهاند که قبلاً از این فرصت محروم بودند. شبکههای اجتماعی به معترضان و فعالان اجازه دادهاند که اطلاعات را با دیگران در میان بگذارند و نظراتِ متعارف را به چالش بکشند. شبکههای اجتماعی گروههای مختلف مردم را با یکدیگر مرتبط کردهاند. اما سرعتِ تغییر در فناوریهای دیجیتال بسیار بیشتر از سرعت فرایندهای ادراکیِ ما، و بسیار بسیار بیشتر از سرعت نظامهای حقوقی، فرهنگی و سیاسیِ ما است. در نتیجه، شکاف فزایندهای میان ما و تغییرات فناوری پدید آمده است.
✍️ هویت نه همچون چیزی مُفرد یا ایستا بلکه همچون چیزی سیّالتر، همچون نوعی احساس تعلق خاطر چندگانه ــ یا مثل دایرههای متحدالمرکز درون یک درخت. من میتوانم به یک محل یا میراث اجدادیام یا حتی به قومیت یا ملیتِ خاصی دلبستگیِ عمیقی داشته باشم، اما در عین حال از این واقعیت آگاه باشم که عضوی از نوع بشر و شهروند عالَمِ انسانی هستم. من میتوانم همزمان اهل «اینجا» و آنجا و همهجا باشم. هر کسی میتواند لایههای متعددی از هویت داشته باشد. عوامفریبانِ پوپولیست میخواهند همهچیز را به دوقطبیِ «ما» و «آنها» تقسیم کنند ــ اما دقیقاً به همین علت باید در عصر اضطرابِ وجودی از تنوع و کثرتگرایی دفاع کرد. به این ترتیب، به تدریج میتوان دید که ما در سرزمینِ ناشناختهی اطرافمان ــ دنیای هولناکِ آکنده از بیثباتیهای جدید و تهدیدهای نامعلوم ــ تنها نیستیم. همین احساس تنها نبودن سبب میشود که محیط صمیمانهتر به نظر برسد: ما در این مسیر با یکدیگر همسفریم، و برای بقای خود باید انسانیتِ یکدیگر را به رسمیت بشناسیم.
@NashrAasoo 💭
✍️ ما نه تنها احساس میکنیم که کوچک و بیاهمیتایم، بلکه احساس میکنیم که امنیت و ثبات نداریم. همچون مسافرانِ یک قطار شلوغِ سریعالسیر که به دنبال دستگیرهای میگردند تا محکم به آن بچسبند، ما هم به دنبال دستاویزی میگردیم تا احساس خوشایند اما واهیِ ثبات و تداوم بر ما مستولی شود. و گاهی، بیاختیار، به دامن عوامفریبی و پروپاگاندا چنگ میزنیم، صرفاً به این علت که ثبات و امنیتی ظاهری را به ما وعده میدهد. اما قطار شتابان به حرکت ادامه میدهد و سر و صدا گوشخراش میشود؛ حالا دیگر اطرافیانمان را همسفرِ خود نمیدانیم بلکه آنها را رقیب، عامل نفوذی و مایهی خطر محسوب میکنیم.
✍️ اکنون بشر با بحرانهای گوناگون زیستمحیطی، سیاسی، اجتماعی و زبانشناختی مواجه است. کلمات بیش از پیش مناقشهانگیز شدهاند. امروز واژهها را مثل سلاح به کار میبرند، در اینترنت بر سرِ یکدیگر فریاد میکشند و ناسزا میگویند بیآنکه به پیامدهای زیانبارِ این کار اهمیت دهند. شبکههای اجتماعیِ مجازی چنان در تاروپود زندگیِ ما درهمتنیدهاند که به سختی میتوان باور کرد که پدیدهای نوظهورند. احتمالاً دیگر نمیتوانیم زندگی را بدون تلفن همراه در نظر مجسّم کنیم. اما باید به یاد داشته باشیم، و به یکدیگر یادآوری کنیم، که اینترنت تنها چند دههی قبل، در دههی ۱۹۹۰، در دسترس عامهی مردم قرار گرفت. کافی است که این مدت را با تاریخ طولانیِ بشر مقایسه کنیم تا قدرتِ اینترنت و آسیبی که به سلامت روانیِ ما رسانده است، و همچنین تهدید فزایندهی آیندهی دموکراسیها توسط آن را بهتر دریابیم. ادعا نمیکنم که شبکههای اجتماعی صرفاً بد یا مخرّباند: شبکههای اجتماعی امکان اظهارنظر را برای کسانی فراهم کردهاند که قبلاً از این فرصت محروم بودند. شبکههای اجتماعی به معترضان و فعالان اجازه دادهاند که اطلاعات را با دیگران در میان بگذارند و نظراتِ متعارف را به چالش بکشند. شبکههای اجتماعی گروههای مختلف مردم را با یکدیگر مرتبط کردهاند. اما سرعتِ تغییر در فناوریهای دیجیتال بسیار بیشتر از سرعت فرایندهای ادراکیِ ما، و بسیار بسیار بیشتر از سرعت نظامهای حقوقی، فرهنگی و سیاسیِ ما است. در نتیجه، شکاف فزایندهای میان ما و تغییرات فناوری پدید آمده است.
✍️ هویت نه همچون چیزی مُفرد یا ایستا بلکه همچون چیزی سیّالتر، همچون نوعی احساس تعلق خاطر چندگانه ــ یا مثل دایرههای متحدالمرکز درون یک درخت. من میتوانم به یک محل یا میراث اجدادیام یا حتی به قومیت یا ملیتِ خاصی دلبستگیِ عمیقی داشته باشم، اما در عین حال از این واقعیت آگاه باشم که عضوی از نوع بشر و شهروند عالَمِ انسانی هستم. من میتوانم همزمان اهل «اینجا» و آنجا و همهجا باشم. هر کسی میتواند لایههای متعددی از هویت داشته باشد. عوامفریبانِ پوپولیست میخواهند همهچیز را به دوقطبیِ «ما» و «آنها» تقسیم کنند ــ اما دقیقاً به همین علت باید در عصر اضطرابِ وجودی از تنوع و کثرتگرایی دفاع کرد. به این ترتیب، به تدریج میتوان دید که ما در سرزمینِ ناشناختهی اطرافمان ــ دنیای هولناکِ آکنده از بیثباتیهای جدید و تهدیدهای نامعلوم ــ تنها نیستیم. همین احساس تنها نبودن سبب میشود که محیط صمیمانهتر به نظر برسد: ما در این مسیر با یکدیگر همسفریم، و برای بقای خود باید انسانیتِ یکدیگر را به رسمیت بشناسیم.
@NashrAasoo 💭