Aasoo - آسو


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Education


@Nashraasoo
فرهنگ، اجتماع و نگاهی عمیق‌تر به مباحث امروز
تماس با ما:‌ 📩
editor@aasoo.org
🔻🔻🔻
آدرس سایت:
aasoo.org
اینستاگرام:
instagram.com/NashrAasoo
فیس‌بوک:
fb.com/NashrAasoo
توییتر:
twitter.com/NashrAasoo

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Education
Statistics
Posts filter


«با کمی تردید»: ۴ــ شهر موازی🔺

🎙 گفت‌وگوی فهیمه خضرحیدری و حسین قاضیان

🎧 «با کمی تردید»: ۱ــ پنجاه‌و‌هفتی‌ها
🎧 «با کمی تردید»: ۲_ انقلاب زنان'https://t.me/NashrAasoo/8430https://t.me/NashrAasoo/8530' rel='nofollow'>
🎧«با کمی تردید»: ۳ــ دوگانه‌ی داخل‌نشین و خارج‌نشین

🔸 پادکست‌های آسو را در اپ‌های پادگیر با شناسه‌ی NashrAasoo در دسترس هستند.

[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧

1.9k 0 58 17 17

«در بخش چهارم از مجموعه گفت‌وگوهای فهیمه خضرحیدری و حسین قاضیان درباره‌ی جامعه، سیاست و مباحث روز در ایران، به مفهوم شهر موازی می‌پردازیم.»

aasoo.org/fa/podcast/5019
@NashrAasoo 🔻


چه بر سر زنان سوریه خواهد آمد؟ 🔻

✍ در کارِ روزنامه‌نگاری‌ام با زنانی از تونس، لیبی، سوریه و مصر درباره‌ی تجربیاتشان از خیزش‌های مردمی مصاحبه کرده‌ام. زنان همیشه مجبور بوده‌اند که در دو انقلاب مشارکت کنند: یکی دوش‌به‌دوش مردان علیه حکومت‌هایی که به همه ستم می‌کنند، و دیگری علیه نظام‌های حاکم بر خیابان‌و اتاق‌خواب‌، که همراه با رژیم حاکم، به هر کسی غیر از مردانِ دگرجنس‌گرای هم‌سوجنس (cisgender) ستم روا می‌دارند. باید با فرهنگ و دینمان، با حاکمانِ خودکامه و اسلام‌گرایان ــ دو روی سکه‌ی خودکامگی ــ تسویه‌حساب کرد. چنین تسویه‌حسابی اقدامی ذاتاً فمینیستی است. و این همان چیزی است که سرانجام ما را آزاد خواهد کرد.

✍ ما باید اسد را نه تنها از کاخ ریاست‌جمهوری بلکه از خیابان و اتاق خواب بیرون برانیم. همه‌ی انقلاب‌ها باید علاوه بر مجسمه‌های دیکتاتورها مثلث مردسالاری ــ دیکتاتور حاکم بر دولت، خیابان و خانه ــ را هم سرنگون کنند. سخت‌ترین انقلاب، انقلاب در خانه است زیرا همه‌ی دیکتاتورها به خانه برمی‌گردند. وقتی دیکتاتورها سقوط می‌کنند و کشورها لنگان لنگان به سوی آزادی و عدالت گام برمی‌دارند قلبمان مملو از شادی و سرور می‌شود. در عین حال، از این واقعیتِ غم‌انگیز آگاه‌ام که هرچند زنان در سنگرها دوش‌به‌دوش مردان مبارزه کرده‌اند، ممکن است که پس از انقلاب حقوق خود را از دست بدهند. راه‌پیمایی کردن در کنار یکدیگر و به خطر انداختن جانمان در برابر حکومت کارِ خوبی است اما پس از پایان اعتراضات چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ وقتی هنوز خانه در سراسر دنیا، از جمله در سوریه، خطرناک‌ترین جا برای زنان و دختران است انقلاب علیه حکومت چه فایده‌ای دارد؟

✍ اگر قرار است که انقلاب همه‌ی ما را آزاد کند باید چیزی بسیار فراتر از تغییر رژیم باشد. من خواهان انقلابی بسیار بلندپروازتر از تغییر رژیم هستم. باید بلندپروازتر و خواهان انقلابی باشیم که مردم را تغییر دهد. انقلاب‌ها از دیرباز در انحصار مردان ــ خواسته‌های آنان و چگونگیِ دستیابی به این خواسته‌ها ــ بوده‌اند زیرا مردسالاری طرز فکر کردن و سخن گفتنِ ما را تعیین می‌کند. قوانین و واژگان حقوق بشر، خشونتِ شریک زندگی را نوعی شکنجه نمی‌داند زیرا فقط خشونتِ حکومت علیه مردان جدی گرفته می‌شود ــ و آنچه مردان بر سرِ زنان می‌آورند چیزی بیش از «خشونت خانگی» شمرده نمی‌شود. اغلب فقط وقتی انقلاب‌ها را موفق می‌شمارند که مردان بتوانند بگویند حکومت را تغییر داده‌اند ــ یعنی زمام امور حکومت را خودشان به دست گرفته‌اند. به ما می‌گویند که انقلاب «واقعی»، انقلاب ثبت‌شده در رسانه‌ها و کتاب‌های تاریخی، انقلابی است که علیه حکومت به دست مردان و برای مردان رخ می‌دهد. بر اساس چنین تعریفی، تا زمانی که حکومت را تغییر ندهیم، هیچ‌چیز تغییر نمی‌کند.

@NashrAasoo 💭

3.7k 0 66 17 44

«انقلاب واقعی، نبرد واقعی، بین مردسالاری و زنان و دختران است. تا زمانی که خشم از ستمگرانِ کاخ‌های ریاست‌جمهوری به سوی ستمگرانِ خیابان‌ها و خانه‌هایمان معطوف نشود ــ تا زمانی که دیکتاتورِ حاضر در ذهن‌و اتاق خواب و خیابان‌هایمان را سرنگون نکنیم ــ انقلابمان هنوز حتی آغاز نشده است.»

aasoo.org/fa/articles/5018
@NashrAasoo 🔻

3.3k 0 21 14 21

تجدید عزم دادخواهی: گزارش سفر پاییز ۱۴۰۳ 🔻

✍️ هفته‌ها به دنبال راهی برای سفر به ایران گشته بودم. سه بار بلیط گرفته بودم که با لغو پروازها و تحریم هواپیمایی ایران منتفی شدند. سرانجام پس از ساعت‌ها پرواز به ایران رسیده بودم. به سرزمین محبوبم که بیش از هر زمانی که به یاد دارم، دور و منزوی و تار و تکیده شده است. برای رسیدن به تهران، که تا پیش از این با هما کمتر از پنج ساعت طول می‌کشید، بیش از شانزده ساعت در راه بودم و در طی پنج ساعت توقف در فرودگاه وسیع و پیشرفته و پر از امکانات و زرق و برق دوبی هم از شدت حسرت چند بار بغض کرده بودم.
و حالا آن مرد جوان و درشت‌هیکل و ریشو که پشت میزش ایستاده بود، دست‌هایش را روی سطح میز تاب می‌داد و با لودگی از مأمور و معذور بودن خود می‌گفت، برای من شده بود نماینده‌ی تمام‌قد آن دم‌ودستگاه قُلدر و بی‌کفایت و سبک‌مغز که تمام راهِ سفر حرص من را درآورده بود و زیرلبی به آن ناسزا گفته بودم، شده بود نماینده‌ی همان جماعتی که رجزخوانی‌های بی‌سر و ته‌شان در باب اقتدار‌، آن فرودگاه را به آن وضعی انداخته بود که می‌دیدم: مفلوک و متروک.

✍️ پشت سر مأموران به دیوار روی تابلویی با خط خوش نوشته بود: از دادن خدمات به بانوانی که حجاب اسلامی را رعایت نکنند، معذوریم.
گفتم: این تابلو را عوض کنید. شما چه خدماتی می‌دهید که از دادنش معذور باشید یا نباشید؟ هر چه می‌گفتم آنها با لودگی جا خالی می‌دادند.
دست آخر پاسپورت و وسایل الکترونیکی من را ضبط کردند که شامل دو گوشی با سیم‌کارت و یکی بدون سیم‌کارت و یک دوربین آکبند بود. ضبط این وسایل الکترونیک فاقد هرگونه دلیل امنیتی بود چرا که در حافظه‌شان رد هیچ تماسی نبود، به هیچ‌یک از اکانت‌های من وصل نبودند و فهرست شماره‌هایم در آنها موجود نبود، به‌جز چند شماره‌ از بستگان و دوستانی که ارتباطم با آنان بدیهی‌ست. آنها هم می‌دانند. با وجود این هر بار این «دستورِ» عبث را اجرا می‌کنند. و من هر بار از قُلدری بی سر و ته آنها کلافه می‌شوم.

✍️ دوست عزیزی می‌گفت جمهوری اسلامی چنان موذیانه موجودیتش را با لایه‌های گوناگون زیست اجتماعی درهم ‌تنیده که بار هر شکست رژیم بر شانه‌ی مردم می‌افتد. می‌گفت رمز ماندگاری‌شان در حفظ همین فرمول است. بی‌اختیار یاد شبکه‌ی وسیع و مستحکم تونل‌های نظامی حماس در غزه افتادم که زیر مدرسه و درمانگاه و خانه‌ی مردم بنا شده بود، آن‌چنان تنیده در زیست روزمره‌ی جامعه که هر حمله‌ به آن تونل‌ها‌ مسبب تخریب خانه و کاشانه‌ی مردم عادی شد و کشتار بی‌مهابای آنان. دوستم می‌گفت همیشه شکست خورده‌اند، و همیشه ما بار شکست آنان را کشیده‌ایم و بعد آنها رفته‌اند سراغ طرح دیگری که آن هم به شکست انجامیده و می‌انجامد.

@NashrAasoo 💭


«ظهر روز دهم آبان بود و من دوباره به همان دفتر کذایی رسیده بودم و گرفتار همان روال کذایی همیشگی شده بودم: گذشتن از باجه‌ی کنترل پاسپورت که به معنای عبور رسمی از «مرز هوایی امام خمینی» است. تند کردن بی‌اختیار قدم‌ها به این امید که زودتر به پله برقی برسی و برای بستگانت که به پیشواز آمده‌اند، دست تکان بدهی. صدای مردانه‌ای که از پشت سر نامت را می‌گوید تا پاسپورتت را بگیرد و امر کند: چمدانتان را تحویل بگیرید و با خودتان بیاورید به این دفتر. با انگشت اشاره‌ دفتری را نشان می‌دهد که مشرف به صف باجه‌های پاسپورت است.»

aasoo.org/fa/articles/5020
@NashrAasoo 🔻


اخلاق علیه اخلاق: آیا تبلیغِ اخلاقْ خودْ عملی ضدِ اخلاقی نیست؟ 🔻

✍️ قرآن از زبانِ خدا می‌گوید از آن‌چه برآیند و بسا فرآیندِ تفکر و آگاهیِ تو نیست پیروی نکن و حتی تأکید می‌کند که گوش و چشم و قلب همه موردِ پرسش واقع خواهند شد یعنی مسئولِ نهاییِ سرنوشتِ هر کس جز خود، خرد و سنجش‌هایش نیست و عقلْ میزانِ نهاییِ تشخیصِ خیر از شر است. در این‌جا ما با ایده‌ای بس درخشان مواجهیم اما پرسش این است که آیا این منطقی و بسا منصفانه است که خداوند انسان را اکیداً و حتی با زبانی تهدید‌آمیز به استفاده از امکان‌های عقلی و شهودی‌اش‌ فراخواند و چون او قوای فاهمه‌اش را به کار آورد و به نتایجی برسد که خلافِ احکام و آیاتِ اویند، به او بگوید: نه! نه! ای پسرِ خرد قرار بود که با این قوه‌ی شعورِ خود فقط همان کلامی را تأیید و تأکید کنی که من در این کتابِ مقدسِ خود گفته‌ام و نه بیش‌تر! ــ و حالیا از آن‌جا که چون من نمی‌اندیشی و به کلام درنمی‌آیی، تو را به فهرستِ نفرین‌شدگان و خاصه در خیلِ دوزخیان درمی‌آورم!

✍️ آن‌چه در عمل زیسته و به تجربه دریافته‌ایم این است که مبلغانِ دینی و اخلاقی نه تنها نتوانسته‌اند انسان‌ها را اخلاقی‌تر کنند که آن‌ها را نخست هرچه بیش‌تر به نهان‌کاری یعنی به بدترینِ رذیلت‌ها واداشته‌ و سپس در مرورِ زمان و با گسترشِ آگاهی و کاهشِ ترسْ نسبت به ارزش‌هایِ اخلاقی بدگمان ساخته‌اند. این مبلغان از یک‌سو، با به کارگرفتنِ بدونِ پشتوانه‌یِ عقلانی و استدلالیِ واژگانِ قدرت‌مند و تأثیرگذار در زیستِ اخلاقیِ جامعه و از سویِ دیگر، با بهره‌گیریِ ابزاری از واژه‌ها برای یارگیری و نفوذِ اجتماعی و سیاسیِ خود باعثِ بی‌اعتمادیِ عمومی به ارزش‌هایِ اخلاقی شده‌اند. آری، دین‌داران و اخلاق‌گرایان قدرتِ اقناعِ عقلانیِ هم‌نوعانِ خود را ندارند و زین‌رو، ارزش‌هایِ حیاتی و اجتماعی را به کلماتی میان‌تهی و تبلیغاتی تبدیل می‌کنند و نتیجه روشن است: بی‌اعتمادی و بی‌اعتمادی!

✍️ نیتِ خوب یا نیتِ خیر بدونِ بهرمندی از قدرتِ قضاوتِ عقلانی همیشه به شر می‌انجامد؛ شری که از آن سادگیِ مقدس، از آن سادگیِ اندیشه‌گریز، برون می‌تراود و بیش از همه، به دستِ آدم‌های خیلی خوبْ جنایاتی را می‌آفریند که به دلیلِ شدت و شیوعِ آن‌ها نه مشمولِ بخشش می‌شوند و نه در مدارِ قوانینِ مکافات و مجازات می‌گنجند. به همین سبب و بنابر همین تجربه است که یکی از بانیانِ زیستِ دینی و اخلاقیِ نوین در جامعه‌یِ ایرانی با قاطعیت و صراحت به این خطر که دین عامل و علتِ نفاق و ضَغینه (کینه) و بَغضاء​ (دشمنی) در جامعه شود، اِنذار داده و از ضرورتِ تقدمِ قوای فاهمه و عقلانیتِ ارتباطی بر دین و اخلاق می‌آگاهاند: دین باید مطابقِ علم و عقل باشد؛ دین که مطابقِ عقلِ کلی نباشد جهل است.

@NashrAasoo 💭

5k 0 110 2 43

آیا پشتِ کاسه‌‌‌یِ تبلیغِ اخلاقْ نیم‌کاسه‌‌‌ای فراتر از امورِ اخلاقی پنهان نیست حتی اگر خودِ مبلغان از آن بی‌خبر باشند؟ آیا امورِ اخلاقی به تبلیغ‌ نیازمندند؟ راستی چرا اغلبِ اخلاق‌مداران می‌خواهند بر شمارِ یاران و همراهانِ خود بیفزایند و حتی همه‌ی همّ ‌و غمِ خود را بر این پایه می‌گذارند؟ پرسشِ مهم‌تر این‌که، آیا آن‌ها توانسته‌اند با این تبلیغاتِ گسترده‌ی خود جامعه را اخلاقی‌تر سازند؟ ــ آیا تبلیغ و ادعایِ اخلاقْ خودْ عملی ضدِ اخلاقی نیست؟

aasoo.org/fa/articles/5003
@NashrAasoo 🔻


چگونه پرچین‌های میان انسان و حیوان در آثار الیاس کانِتی فرو می‌ریزند؟ 🔻

📚پس از یک عمر که عاقبت سگ کوچکی را برای اولین بار نوازش کردم تازه دریافتم که این همه سال چه عالمی را از دست داده‌ام. پیش از آن، از سگ‌ها می‌ترسیدم؛ حتی آنهایی که دست‌آموز و خانگی بودند. از اینکه حیوانی به من نزدیک شود هراس داشتم تا چه رسد به آنکه بخواهم دست نوازشی بر سر و گوشش بکشم. راست است که «هیچ چیزی برای آدمی نگران‌کننده‌تر از تماس با امر ناشناخته نیست.» یکی دو سال بعد، در جایی از نویسنده‌ای خواندم که می‌گوید «تو هیچ دوستی در میان حیوانات نداری، آخر این هم شد زندگی؟» او گفته بود که «دنیای بدون حیوانات، دنیایی تهی از انسانیت است.» نویسنده‌ی این عبارات، الیاس کانِتی بود.

📚در صدد برآمدم کتاب‌های بیشتری از او بخوانم. روزی که به کتاب‌فروشی رفتم، فروشنده‌ی ناآشنا با کانتی، از من خواست که ملیت نویسنده را بگویم تا قفسه‌ی مربوطه را نشانم دهد. لحظه‌ای گیج شدم. به‌راستی کانِتی اهل کجا بود؟ تبار کانِتی به یهودیانی می‌رسید که در قرن پانزدهم از اسپانیا اخراج شده بودند. پدربزرگ و پدرش در ادرنه‌ی ترکیه (عثمانی) زیسته بودند. خودش در بلغارستان به دنیا آمد. در اتریش و سوئیس درس خواند؛ به آلمانی می‌نوشت و در انگلستان اقامت گزید. معمولاً رسم بر این است که وطن نویسندگانِ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل بر روی صندلی آنان در تالار برندگان نوبل حک می‌شود، به عنوان مثال: «ارنست همینگوی، آمریکا»؛ «گونتر گراس، آلمان». اما بر روی صندلی کانتی، به هنگام دریافت نوبل، تنها نام شهر زادگاهش «روسه» (Rousse) حک شده بود.

✍️ ددر آثار کانتی، گاه حیوانات، حتی موجوداتی برتر از انسان‌ها و دارای اقتدار بر آن‌ها تلقی می‌شوند. برای مثال، این قطعه‌ از او که انیمالیسم جرج اورول در مزرعه‌ی حیوانات را تداعی می‌کند، با هم بخوانیم:
تصور اینکه حیوانات هرگز بر علیه ما شورش نخواهند کرد برای من رنج‌آور است؛ حیوانات صبور، گاوها، گوسفندان، تمام دام‌هایی که در دست ما گرفتارند و نمی‌توانند از دست ما بگریزند. تصور می‌کنم چگونه شورش در یک کشتارگاه آغاز می‌شود و از آنجا به سراسر شهر سرازیر می‌شود؛ چگونه مردان، زنان، کودکان، سالمندان بی‌رحمانه له می‌شوند؛ چگونه حیوانات خیابان‌ها و وسایل نقلیه را زیر پا می‌گذارند، درها و دروازه‌ها را می‌شکنند، با خشم خود تا بالاترین طبقات ساختمان‌ها هجوم می‌آورند ... من حتی از یک گاو وحشی که این قهرمانان، گاوبازها را به شدت فراری می‌دهد و یک میدان خونین کامل را هم فتح می‌کند، آسوده‌خاطر می‌شدم. اما برپایی شورش از سوی قربانیان ضعیف‌تر و ملایم‌تر، از گوسفندان و گاوها، برای من ترجیح دارد. دوست ندارم باور کنم که این هیچ‌گاه نمی‌تواند اتفاق بیفتد؛ که ما هیچ‌گاه از دست آن‌ها، بخصوص از دست همه آن‌ها، از ترس به خود نخواهیم لرزید.


@NashrAasoo 💭


«در جهان امروز، جایی که آتش جنگ‌های خانمان‌سوز همچنان شعله‌ور است، موضوع دفاع از حیوانات، و یا حتی برابری زیستی آنان، شاید قدری تجملی، غیرواقع‌بینانه و خارج از اولویت به نظر برسد. با این حال، و به باور کانِتی «معیار انسانیتِ انسان به رابطه‌ی او با دنیای حیوانات بستگی دارد.» به عبارت دیگر، دستی که برای آزار رساندن به حیوان بلند می‌شود با آسودگی بیشتری بر انسان‌ها نیز ستم روا می‌دارد. کانتی با الهام از آموزه‌های بودایی نشان داد که توجه و مراقبت از حیوانات، توجه و مراقبت از احساس و حیاتی است که به یکسان در وجود ما و حیوانات جریان دارد. در این کلّیتِ به‌هم‌‌پیوسته، نادیده‌گرفتن یک موجود بی‌پناه، دست تعدی بر سایر «بی‌قدرتان» را بازتر می‌گذارد.»

aasoo.org/fa/articles/5004
@NashrAasoo 🔻


زنی در تقاطع دو ناسیونالیسم: نگاهی به زندگی و آثار زابل یسایان🔺
✍️
سوما نگهداری‌نیا

«سال‌ها می‌گذرد، مسائل سیاسی فراموش می‌شود، نفرت از یاد می‌رود، فصل جدیدی می‌آید و با امید و آرزوهای جدید دوران تازه‌ای را رقم می‌زند، تمام غم‌ها و آنچه دیدیم از یاد می‌رود اما یک چیز باید باقی بماند: رنجی که این ملت متحمل شدند، این نباید فراموش شود.»

@NashrAasoo 💭


زنی در تقاطع دو ناسیونالیسم: نگاهی به زندگی و آثار زابل یسایان🔻

🔸 در پی اعلام مشروطیت و شروع دوره‌ی موسوم به «تنظیمات» در زمان سلطان عبدالحمید دوم و هم‌زمان با گشایش فضای سیاسی و اجتماعی، زابل نیز در سال ۱۹۰۸ مثل بسیاری از نویسندگان و هنرمندان ارمنی از اروپا به استانبول بازگشت و به یکی از پیشگامان جنبش فمینیستی در سرزمین‌های عثمانی تبدیل شد. آثار زابل در این دوره از فعالیت حرفه‌ای به وضوح حاکی از تفکر فمینیستی است. او در این دوره به نقد صریح ساختار مردانه‌ی جامعه‌ی ارمنی و همچنین جامعه‌ی عثمانی می‌پردازد و در تحلیل‌های خود با سلطه‌ی مردانه مخالفت می‌کند. او به نابرابری‌های جنسیتی و تقابل میان آزادیِ فردی و انتظارات سنتی از زنان می‌پردازد و با صراحت از نقش‌های ثابت و از پیش تعیین‌شده برای زنان انتقاد می‌کند و می‌کوشد تا به فهم هویتِ مستقل زنانه کمک کند.

🔸 در مقالاتی که از آن پس به قلم یسایان منتشر شد او به صراحت خطراتِ بالقوه را پیش‌بینی می‌کند و هشدار می‌دهد که مادامی که سیاستمداران با بازی‌های سیاسیِ خود جنگ‌افروزی می‌کنند مردم عادی قربانی خواهند شد. او همچنین تأکید می‌کند که بی‌تفاوتیِ مسلمانان در قبال رنج، خونریزی و ویرانیِ تحمیل‌شده به زندگیِ ارمنی‌ها در آینده‌ای نه چندان دور نتایج هولناکی به بار خواهد آورد. به نظر او، یکی از پیامدهای این امر نابودیِ هویت فردیِ ارمنی‌ها به‌عنوان شهروند، دوست و همسایه‌ی مسلمانان است، و در عوض ارمنی‌ها در نوعی هویتِ ملی ذوب خواهند شد که نتیجه‌ای جز افزایش حس انتقام در میان ملت‌ها نخواهد داشت.

🔸 زابل تا سال ۱۹۲۰ بین اردوگاه‌های پناهندگان ارمنی و یتیم‌خانه‌های کودکانِ بازمانده از نسل‌کشی در لبنان، سوریه، ایران و عراق در رفت‌و‌آمد بود. سرانجام او در سال ۱۹۲۰ به باکو رفت و پس از دیدار از ارمنستان تصمیم گرفت که در آنجا اقامت کند. کمی بعد به عضویت «اتحادیه‌ی نویسندگان ارمنستان» درآمد و در دانشگاه دولتیِ ایروان به تدریس ادبیات فرانسوی و ارمنی مشغول شد اما این آرامش چندان نپایید و پس از مدت کوتاهی زابل به انتقاد از بورژوازی ارمنی پرداخت و ملی‌گراییِ ارمنی‌ها را به شدت زیر سؤال برد. این انتقادها سبب شد که بسیاری از مردان روشنفکر ارمنی او را به خیانت به ملت متهم کنند و از حضورش در محافل روشنفکری ارمنی جلوگیری کنند. در همین دوره زابل به انتقاد از سیاست‌های شوروی و استالین روی آورد و همین امر او را مغضوب رژیم استالین کرد. هزاران کیلومتر دورتر از استانبول، نام زابل دوباره در فهرستِ سیاه قرار گرفت. در سال ۱۹۳۷ حکومت استالین او را به اتهام خیانت به شوروی دستگیر و به سیبری تبعید کرد. درباره‌ی این دوره از زندگیِ زابل اطلاعاتِ دقیقی در دست نیست. تنها بنا به روایتی به نقل از فرزندانش او در سال ۱۹۴۲ یا ۱۹۴۳ در یکی از اردوگاه‌های کار اجباری در سیبری از دنیا رفت.

@NashrAasoo 💭

6k 0 73 3 54

«در این جستار من رد پای زنی را دنبال می‌کنم که در سال ۱۸۷۸ در استانبول به دنیا آمد، به پاریس رفت و در دانشگاه سوربن ادبیات و فلسفه خواند اما در اوج شکوفاییِ حرفه‌ای خود را در میانه‌ی نسل‌کشی و پاک‌سازیِ قومی یافت. از آن پس تمام زندگی‌اش را صرف نوشتن از فاجعه کرد، فاجعه‌ای که شاهد آن بود و به‌علت بازگو کردنش از وطن تبعید شد و بیشتر سال‌های عمر را در آوارگی گذراند اما هرگز دست از بیان حقیقت نکشید. سرانجام به دستور استالین دستگیر و به سیبری تبعید شد و از آن پس کسی از سرنوشتِ او اطلاعی ندارد. من از زابل یسایان سخن می‌گویم.»

aasoo.org/fa/articles/4973
@NashrAasoo 🔻


زن‌پوشی: نقد محدودیت‌ها یا تکرار کلیشه‌ها؟🔻

🔸 زن‌پوشی در تعزیه نیز که یکی از گونه‌های تاریخی نمایش در ایران است، به ضرورت مذهبی و اجتماعی وجود داشت. دسته‌های نمایشی را فقط مردان می‌گردانیدند و زنان جایی در تغزیه نداشتند. بازیگران مرد با تغییر صدا و حرکات اغراق‌آمیز، زنانگی را به تصویر می‌کشیدند و نقش‌های زنان را جوانان تازه‌سال و نازک‌صدا بازی می‌کردند. البته در آن‌ها دختربچه‌های کمتر از ۹ ‌سال نیز حضور داشتند. زن‌پوشی در تعزیه، زنانگی را به عناصر غلوشده‌ای مانند گریه، غم و حرکات اغراق‌آمیز محدود می‌کرد که به ترویج کلیشه‌های جنسیتی منجر می‌شد. همچنین با کنار گذاشتن زنان از هنرهای نمایشی، نمودی از نقش منفعل آن‌ها در عرصه عمومی و نمایشی بود.

🔸 پس از انقلاب اسلامی در ایران، حضور زنان در آثار نمایشی با محدودیت‌های تازه‌ای روبه‌رو شد. این محدودیت تنها در حجاب اجباری نبود، بلکه ابعاد مختلفی از نمایشگری زنان را شامل می‌شد. حرکات، آرایش و حتی شخصیت‌زنان سانسور شد و در این میان، زن‌پوشی در برخی از آثار وسیله‌ای شد برای روی صحنه آوردن وجوهی از شخصیت زن که با تلقی انقلاب اسلامی از بدن و شخصیت زن، سازگاری نداشت. فیلم سینمایی «آدم برفی» ساخته داود میرباقری در سال ۱۳۷۷، که مدت‌ها توقیف و محل بحث و جدل بود، یک نمونه‌ی مشهور زن‌پوشی در سینمای پس از انقلاب است. در کمدی‌های تلویزیونی دهه‌ی ۱۳۸۰ نیز زن‌پوشی به رفتارهای غیرواقعی و کمیک، مانند توجه بیش از حد به آرایش یا تقلید صدای زنان تقلیل یافته است. کلیشه‌هایی که به مخاطب القا می‌کنند که زنانگی یک نمایش اغراق‌شده است و زنان را در چارچوب‌های سنتی نگه می‌دارند و نقش‌های جدید و متفاوت برای آن‌ها تعریف نمی‌کنند.

🔸 در کنار کمدی‌های سینماییِ این روزها که همچنان در آنها زن‌پوشان مشغول بازنمایی کلیشه‌های جنسیتی هستند، اینستاگرام به عنوان یک شبکه‌ی اجتماعی فراگیر در ایران، محملی است برای انواع نمایش‌های کمدی که در قالب ویدئوهای کوتاه بینندگان زیادی دارند. این بستر هرچند فرصتی برای حضور نمایشگران زن ایجاد کرده، بازار زن‌پوشان را هم گرم کرده است. وحیدرضا صادق‌پور یکی از کمدین‌های معروف شناخته‌شده در اینستاگرام است. او با ساخت ویدیوهای طنز، نقدهای اجتماعی و بازنمایی نقش‌های متنوع، به‌ویژه زنانه، توانسته محبوبیت زیادی کسب کند. صادق‌پور در بسیاری از ویدیوهای خود، نقش‌هایی مانند مادر، مادربزرگ یا دختران جوان را با پوشش و رفتارهای اغراق‌شده‌ی زنانه اجرا می‌کند. روابط خانوادگی، مانند دعواهای بین مادرشوهر و عروس، آداب و رسوم سنتی مانند بازنمایی اغراق‌شده‌ی مراسم‌مختلف مانند شب یلدا، زندگی روزمره‌ی زنان مثل خرید، تعامل با فرزندان یا مکالمه‌های زنانه در محیط‌های عمومی موضوعات کارهای او هستند. بسیاری از طنزپردازان امروزی هرچند برخی از رفتارهای غیرمنطقی و کلیشه‌ای را به شکل غیرمستقیم نقد می‌کنند اما وجه غالب این محتواها، تقلیل رفتارهای زنان به ویژگی‌های اغراق‌آمیز و سطحی مانند ظاهرگرایی، احساساتی بودن یا وابستگی‌ست. این محتواها به جای بازنمایی چندبعدی از زنان، بیشتر به رفتارهای طنزآمیز محدود می‌شوند که نتیجه‌شان تثبیت کلیشه‌هاست. از همین روست که مخاطب هم به این محتواها توجه مثبت نشان می‌دهد چون به جای اینکه کلیشه‌های ذهن او را به چالش بکشد، آنها را تأیید می‌کند.

@NashrAasoo 💭


«زن‌پوش که در انگلیسی درگ کوئین (drag queen) خوانده می‌شود، مردی است که لباس زنانه می‌پوشد و به نحوی اغراق‌آمیز و معمولاً برای سرگرمی رفتارهای زنانه از خود نشان می‌دهد. بهرام بیضایی، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر در کتاب نمایش در ایران، زن‌پوش را جوانی تعریف می‌کند که در تقلید ــ یک نوع هنر نمایشی ــ با لباس زنانه و تغییر صدا به‌جای زنان ظاهر می‌شد. در تاریخ هنرهای نمایشی در ایران، آنچه در قالب زن‌پوشی می‌بینیم اغلب برآمده از محدودیت‌های مذهبی و اجتماعی و ممنوعیت‌حضور زنان بر صحنه بوده است. »

aasoo.org/fa/articles/5002
@NashrAasoo 🔻


غرب چه چیزی را درباره‌ی دموکراسی فراموش کرد 🔻

🔸 در سال ۲۰۲۴، مردم در کشورهایی که تقریباً نیمی از جمعیتِ دنیا را تشکیل می‌دهند به پای صندوق‌های رأی خواهند رفت. اما حتی در جاهایی که انتخابات صرفاً نوعی صحنه‌آرایی برای حکومتی خودکامه نیست، رأی‌دهندگان نگران‌اند که اطلاعاتِ گمراه‌کننده‌ی جعلی، دستکاری در روند انتخابات یا تقلبِ تمام‌عیار صدای ضعیفِ آنها را خاموش کند. حتی وقتی که نامزدهای خودکامه در انتخاباتی آزاد و منصفانه شکست می‌خورند بیش از همیشه این نگرانی وجود دارد که خود و حامیانشان نتیجه‌ی انتخابات را نپذیرند ــ مثال بارزش قدرتمندترین دموکراسی دنیا، آمریکا، است.

🔸 دموکراسی‌های لیبرالِ قدیمی‌تر با شعارهای بلندپروازانه متولد شدند و قدرت جهانیِ چشمگیرشان به اعتمادبه‌نفس مفرط انجامید. اما مردمی که به زحمت می‌کوشند تا دموکراسی‌های جدیدی را به وجود آورند یا حفظ کنند چنین اعتمادبه‌نفسی ندارند. در ۲۵۰ سال گذشته، تعداد اندکی از کشورهای اروپای غربی و انگلیسی‌زبان درباره‌ی محاسن دموکراسیِ لیبرال برای بقیه‌ی دنیا سخن‌سرایی کرده‌اند. اکنون باید دموکراسی‌های ناموفق جدید درباره‌ی معایب دموکراسیِ لیبرال با ما سخن بگویند. اهالیِ این کشورها اغلب درک روشنی از مزایای مهم دموکراسی دارند، اما در عین حال از موانعی که می‌تواند ایجاد شود و حتی نهادهای خوش‌ساخت را هم تضعیف کند به خوبی آگاه‌اند. این موانع عبارت‌اند از نابرابری‌های مادی، کشمکش میان سنت و ترقی‌خواهیِ شدید، و شکاف میان نخبگانِ حاکم و بقیه‌ی مردم.

🔸 شهروندانِ دموکراسی‌های جدیدتر اغلب به روشنی می‌بینند که عدم توازن قدرت و ترس از دست دادن فرصت‌ها در جامعه‌ای فوق‌العاده رقابتی و بی‌بهره از نظارتِ مناسب چگونه می‌تواند به کاهش احترام به نهادهایی بینجامد که قرار است به قدرتِ مردم جهت دهند و از آن حفاظت کنند. برای درک این امر فقط کافی است که به تنزل شأن و منزلتِ انتخابات، رسانه‌ها و احزاب سنتی، نظام‌های قضائی و مجالس نمایندگی توجه کنیم. اما شهروندانِ دموکراسی‌های جدیدتر هنوز خواهان دستیابی به منافعی هستند که فقط دموکراسی می‌تواند آنها را تأمین کند، و این شهروندان اغلب دیدگاه روشن‌تری درباره‌ی ماهیت این منافع دارند. تلوتلو خوردن در وضعیتی متزلزل میان استبداد و دموکراسی به آنها فهمانده است که بهترین راه برای حل مشکلات عبارت است از توزیع فراگیرتر و مساوی‌تر قدرت سیاسی، و نه افزایش تمرکز آن در دست رهبرانی که ممکن است به بهروزیِ شخصی و آینده‌ی مشترکِ ما بها دهند یا ندهند. از سر گذراندن تجربه‌ی هولناک جنگ‌های داخلیِ اخیر و مشاهده‌ی صلح و آرامش نسبی در برخی از دموکراسی‌ها سبب شده است که شهروندانِ دموکراسی‌های جدیدتر دریابند که در مقایسه با اندک‌سالاری، همکاری میان توده‌های مردم می‌تواند به موفقیت‌های ماندگارتری بینجامد، کیفیتِ زندگیِ همه را بهبود بخشد و احساس امنیتِ بسیار عمیق‌تری را برای تک‌تک افراد به ارمغان بیاورد.

@NashrAasoo 💭


«امروز میلیون‌ها نفر در گوشه و کنار دنیا در آرزوی رهایی از چنگ خودکامگان به سر می‌برند. اما وقتی تقریباً هر روز می‌شنوند که کشورهای مهد لیبرالیسم با تورم، اعتصابات، شیوع جرائم، خشونت ناشی از اسلحه و بی‌اعتناییِ رأی‌دهندگان به حقیقت دست و پنجه نرم می‌کنند، بسیاری از آنان شک می‌کنند که دموکراسی بهترین آلترناتیو است.»

aasoo.org/fa/articles/4930
@NashrAasoo 🔻


زنان عرب، از آزادی‌های مشروط تا خندیدن به سنت‌های مردسالارانه🔻

🔸 مادرِ پدرم هم با ما زندگی می‌کرد و در واقع او ما را بزرگ کرد. ما مادربزرگمان را «یومّا» صدا می‌کردیم که به عربی یعنی مادر. یومّا فارسی بلد نبود و عربی حرف می‌زد و مادر من هم اجازه نمی‌داد ما عربی حرف بزنیم. به‌خاطر اینکه می‌گفت لهجه پیدا می‌کنید، در مدرسه مسخره می‌شوید و افت تحصیلی پیدا می‌کنید. تمام عمر یومّا عربی حرف زد و ما فارسی جواب دادیم. این واقعاً قلب من را به درد می‌آورد وقتی فکر می‌کنم که چطور ما مجبور شدیم یک رابطه‌ی عاطفی را به‌خاطر پیشرفت خودمان ناقص کنیم. البته مادرم در دوره‌هایی از این تصمیمش در مورد زبان عربی پشیمان شد. آن هم وقتی بود که با دوستانِ عربی آشنا شد که از ابتدا با بچه‌هایشان به زبان مادری‌شان حرف زده بودند و از چهار-پنج سالگی هم شروع به فارسی حرف زدن با بچه کرده بودند که برای مدرسه آماده باشد. حالا بچه‌هایشان هردو زبان فارسی و عربی را بسیار خوب بلد بودند و در عین حال خیلی هم موفق بودند، رتبه‌های اول کنکور را آورده بودند و در رشته‌های خوب دانشگاهی قبول شده بودند. این امکانی بود که می‌توانست برای ما هم وجود داشته باشد اما مادرم از هراس آینده‌ی فرزندانش و برای محافظت از آنها انتخاب دیگری کرد. من نظام تبعیض‌آمیز حاکم را در این مسئله مقصر می‌دانم و فکر می‌کنم اگر مادرم در نظام اجتماعی-آموزشیِ عادلانه‌تری زندگی می‌کرد احتمالاً انتخاب دیگری می‌داشت.

🔸 من فارسی را بدون لهجه حرف می‌زدم و ظاهرم اصلاً منطبق با تصور عموم از دختری عرب نبود، اما اسم و فامیلی من از اسامی معروف عربی است و هرسال در همان ابتدای سال ماجرا داشتیم. من مدرسه تیزهوشان می‌رفتم و آنجا ۹۹ درصد دانش‌آموزان ‌‌شرکت‌نفتی بودند، در کلاس ما هم فقط من و یک نفر دیگر عرب بودیم. هربار، همین که اسمم را می‌گفتم همه یک طوری می‌پرسیدند که تو عرب هستی؟ انگار که یک ویروسی داشته باشم. می‌پرسیدند که مادرت هم عرب هست؟ حرف بزن ببینیم لهجه نداری؟ و بعد وقتی می‌دیدند که لهجه‌ی عربی ندارم با یک حالت تحقیرآمیزی می‌گفتند پس تو عربِ تهرانی هستی. حتی وقتی می‌خواستند به ویژگی‌های مثبتم اشاره کنند هم می‌گفتند که مثلاً: بله ثنا شاعر است و ازقضا عرب هم است.این‌ها باعث شده بود که اگرچه در محیط‌های خصوصی، از مهمانی‌ها، گعده‌های زنانه، عروسی‌ها، و نمودهای فرهنگی زندگی عرب‌های لذت می‌بردم اما در محیط‌های عمومی به‌شدت از نشان دادن این بخش از هویتم پرهیز داشتم و مثلاً نمی‌خواستم که مادربزرگم را هیچ‌جا نشان دهم. چون او عبا می‌پوشید، شیله (روسری عربی) سرش می‌کرد، عربی حرف می‌زد و مشخص بود که عرب است.

🔸 گعده‌های زنانه، مراسم‌قبل از عروسی بودند که شبیه یک فستیوال برای رقص و شادی بود. از حدود ۱۰ شب قبل از عروسی، هر شب زن‌های فامیل در خانه‌ی صاحب عروسی جمع می‌شدند، ماکسی‌های رنگی می‌پوشیدند و با هم‌نواییِ ترانه‌های سنتی و قدیمی عربی و دست‌زدن‌های ریتمیک مخصوص عرب‌ها، جشن می‌گرفتند. یک بخش ویژه‌ی این مراسم اجرای نمایش‌های شبیه نمایش روحوضی بود که اغلب درباره‌ی موضوعات قبل از ازدواج بودند. مثلاً یکی‌از آنها که یادم مانده است، درباره‌ی دختری بود که قبل از ازدواج باردار شده بود و حالا با بالشی که زیر لباسش گذاشته بود به صورت طنز درباره‌ی این اتفاق حرف می‌زد. ما یک عروسی عربی هم در مشهد رفتیم که آنجا مشابه همین نمایش اجرا شد و انگار یکی از موضوعات مشترک در این نمایش‌های روحوضی بود. این نمایش‌ها کلاً طنز بودند و در واقع زن‌ها با اجرای آن، سنت‌های مردسالارانه‌ی آن جامعه را در درون خودشان به سخره می‌گرفتند.

@NashrAasoo 💭

6.5k 0 95 19 78

«ثنا نصّاری، نویسنده، شاعر، مترجم و منتقد ادبیات و هنر است. او تا کنون یک رمان به نام «در من فیلی خفته است»، یک مجموعه شعر به نام‌«فراغی» و چهار ترجمه‌ی رمان از انگلیسی به فارسی منتشر کرده است. مجموعه داستان او به نام «این دو گل» که درباره‌ی جنگ ایران و عراق است، به زبان انگلیسی در لندن منتشر شده و از سال ۲۰۲۱ نیز به عنوان منتقد هنری و ادبی با مجله‌ی Writers Mosaic همکاری می‌کند. با او درباره‌‌ی تجربه‌‌های زیسته‌اش در بسترهای متفاوت فرهنگی و اجتماعی که در آن‌ها رشد کرده، گفت‌وگو کرده‌ایم.»

aasoo.org/fa/articles/5010
@NashrAasoo 🔻


تخیل امکان تغییر، ایده‌پردازی برای لحظه‌ی انفجار🔺

«در شرایطی که اعتراضات خیابانی فروکش کرده‌است و هرگونه تلاش برای سازمان‌دهیِ تشکیلات مدنی و سیاسیِ مستقل سرکوب می‌شود، آیا می‌توان به تغییرات ساختاری و اساسی امیدوار بود؟ چنین تغییراتی چگونه و از چه طریقی تحقق خواهد یافت؟ این پرسش‌ها را با یک جامعه‌شناس ساکن ایران، که نامش برای حفظ امنیت محفوظ مانده است، در میان گذاشته‌ایم. او درباره‌ی تغییر مفهوم انقلاب و «انقلاب زندگی روزمره» صحبت می‌کند و شرح می‌دهد که چطور حلقه‌های دوستیِ شکل‌گرفته در جامعه می‌توانند در لحظاتی مثل «دقیقه‌ی ژینا» به یکدیگر بپیوندند، به خیابان بیایند و در کنار گروه‌های متشکل‌تری همچون جنبش‌های اجتماعی و گروه‌های مقاومت زیرزمینی، در قالب نوعی شبکه‌ی سیال همبسته شوند و به سوی ایجاد تغییر گام بردارند.»

@NashrAasoo 💭

20 last posts shown.