شکست استراتژی حمله آمریکا علیه نیروی نظامی یمن علیه انصار الله
#تحلیل_اختصاصی
نیروی دریایی یمن به رهبری انصارالله، ناوگان هواپیمابر "یواساس هری اس. ترومن" را تنها در یک روز سه بار و طی چند هفته گذشته نزدیک به سی بار هدف قرار داده است.
پس از کاهش مهمات پدافند هوایی این ناوگان و افزایش احتمال حملات سنگینتر، اکنون این ناوگان دیگر نمیتواند به شعاعی کمتر از هزار کیلومتر از سواحل یمن نزدیک شود. چرا که در این صورت، به «حلقه مرگ» انصارالله وارد میشود؛ حلقهای که به معنای افزایش چشمگیر خطر اصابت دقیق موشکهاست.
دکترین حملات هوایی مبتنی بر ناوهای هواپیمابر، ستون فقرات اعمال زور ایالات متحده در سراسر جهان طی هشتاد سال گذشته بوده است. حتی پس از حمله به افغانستان و عراق و استقرار پایگاههای زمینی در آن مناطق، همچنان قلب پشتیبانی هوایی آمریکا بر محور ناوهای هواپیمابر متمرکز مانده است.
ساختار ناوگانهای هواپیمابر و محوریت آن در دکترین تهاجمی آمریکا، عنصری بنیادین در نمایش سلطه جهانی این کشور بوده است. ایالات متحده تا پیش از این، قادر بود ظرف چند هفته، ناوگانهای عظیمی را به هر نقطهای از جهان اعزام کرده و ویرانی گستردهای به بار آورد.
اکنون، برای نخستینبار، آمریکا نتوانسته از این برگ برندهی راهبردیاش بهره ببرد؛ حتی با وجود اعلام رسمی ورود به جنگ. این ناتوانی، خشم آمریکا را برانگیخته و تمرکز تصمیمسازان این کشور را بر آخرین و خطرناکترین گزینهشان، یعنی استفاده از سلاحهای هستهای علیه یمن، معطوف کرده است.
آمریکا بهخوبی میداند که ادامه حملات انصارالله و افزایش ریسک اصابت به ناو هواپیمابر، میتواند کل عملکرد ناوگان را مختل کند. حتی اگر ناو سالم بماند، جنگندهها یا قادر به پرواز نخواهند بود، یا در صورت پرواز، مجبور خواهند شد به مأموریتهای پدافندی و جنگ الکترونیک محدود شوند.
اکنون با عقبنشینی اجباری ناوگان از شعاع هزار کیلومتری، جنگندههای آمریکایی ناچارند مأموریتهای خود را با سوخترسانی هوایی انجام دهند و به دلیل محدودیت بار، مهمات کمتری حمل کنند. همچنین الزام به استفاده از غلافهای جنگ الکترونیک، میزان مهمات قابلحمل را باز هم کاهش میدهد.
همه این عوامل باعث شدهاند آمریکا نتواند سطح آسیبی را که فرماندهان نظامیاش مدنظر دارند، به یمن وارد کند. به همین دلیل، واشینگتن طی یکسالونیم گذشته، به ناچار از ذخایر محدود و گرانقیمت موشکهای تاماهاوک برای هدف قرار دادن اهدافی ساده نظیر ورودی تونلها و غارهای انصارالله استفاده کرده است؛ اقدامی که نتایج آن معکوس بوده.
نهتنها آسیب قابلتوجهی به برنامههای موشکی یا نظامی انصارالله وارد نشده، بلکه این گروه روز به روز اعتبار بیشتری برای خود و رسوایی بیشتری برای صنعت نظامی آمریکا رقم زده است.
به عنوان نمونه، تنها دیروز، یک فروند پهپاد پیشرفته MQ-9 Reaper در آسمان یمن ساقط شد، آن هم بدون کوچکترین تأخیر؛ این پهپاد یکی از دهها پهپاد سرنگونشده آمریکایی در منطقه است که ظرفیت شناسایی ایالات متحده را، چه در لحظه و چه در بلندمدت، بهشدت تضعیف کرده است.
در چنین شرایطی، ترامپ قصد دارد پیش از آنکه شکستهای نظامی موجب سقوط جایگاه سیاسیاش شود، دست به دو اقدام بزند:
نخست، افزایش فشار داخلی بر ایران از طریق عملیات روانی و رسانهای برای وادارسازی حاکمیت به مذاکره؛ به این ترتیب، وانمود خواهد کرد که فشار نظامی آمریکا بر یمن بهقدری موفق بوده که حتی ایران نیز تسلیم شده است.
دوم، اعزام ناوگانهای جدید به منطقه برای افزایش تعداد سورتیپروازها و تلاش برای تسلط بر آسمان یمن، با این امید که پهپادهای آمریکایی بتوانند بدون تهدید، عملیات شناسایی گستردهای انجام دهند و سپس با ورود بمبافکنهای B-2 و استفاده از بمبهای سنگرشکن اتمی، رهبران انصارالله و تأسیسات زیرزمینی این گروه را هدف قرار دهند.
در صورتیکه این طرح نیز ناکام بماند، گام بعدی ممکن است ورود کشورهای عربی خلیج فارس به جنگ مستقیم علیه حوثیها باشد؛ رخدادی که بهطور قطع با حملات انصارالله به پایگاههای آمریکا و تبدیل شدن بحران به یک جنگ منطقهای تمامعیار همراه خواهد بود.
در این صورت، خطر حمله انصارالله به پالایشگاههای نفتی خلیج فارس، سوزاندن ثروت شیوخ خائن عرب و هدف قرار دادن پرسنل آمریکایی، یکی از نگرانیهای جدی غرب خواهد بود.
بار دیگر تأکید میکنم: تنها امید آمریکا، نفوذ به لایه تصمیمگیری جمهوری اسلامی ایران و تحت فشار قرار دادن آن از طریق مهرههایی است که دارایی، اسناد یا فرزندانشان در گروگان سازمانهای اطلاعاتی غرب هستند.
به همین دلیل، در روزهای آتی، شاهد خواهیم بود که برخی چهرههای سیاسی داخلی، نقاب انقلابیگری را کنار گذاشته و آشکارا علیه رهبر انقلاب موضعگیری کنند.
ادامه 👇
1/2
Join : @twokhati