مائده🌱


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


می‌نویسم،پس هستم... ✨🌱
•ارتباط : https://t.me/BiChatBot?start=sc-578889d058

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter


«بین جانِ من و پیراهنِ من فرقی نیست،
هریکی را که برایت بکَنم می‌میرم..»


«که تو در میان جانِ من،وطن داری‌‌..»


همه‌چی خوب و آرومه
یهویی یه حجم عظیم از دلشوره و نگرانی میاد تو دلت،انگار یه پادگان تو دلت رژه میرن، چیه این آدمیزاد؟!


‏من غنی‌ام، غنی از اضطراب!


چشمات کاری که میکرد بامن،هیچ‌ ساقی نمی‌کرد..


Forward from: The Lord of the Rings
اگه یه روزی تنهات گذاشتم، حق رو به من بده. من بی‌دلیل از کسی که برام مهمه، نمی‌گذرم‌.








یه مرگِ تازه می‌خوام به جای زندگیم..


ولنتاین که چیزی نیست من تولدمم تنها بودم..


وقتی چیزی مرا رنج می‌داد، در مورد آن با هیچکس حرفی نمی‌زدم!
خودم در موردش فکر می‌کردم، به نتیجه میرسیدم و به تنهایی عمل میکردم!
نه اینکه واقعا احساس تنهایی بکنم، نه...
بلکه فکر می‌کردم که انسان‌ها در آخر، باید خودشان، خودشان را نجات بدهند.

•هاروکی موراکامی


Forward from: The Lord of the Rings
بهترین کادویی که این روزا به آدما میتونم بدم، «نبودن خودمه»
محضِ آرامش
و اینکه راحت‌تر بتونن برای زندگیشون تصمیم بگیرن
یا برای دور انداختنِ من!




شمارو نمی‌دونم ولی من حس می‌کنم حرفام با دیگران تموم شده.


مشخصه دیگه دوستم نداری، چون دیگه برام آهنگ نمی‌فرستی.


من سعیمو کردم همیشه خواهر خوبی باشم ولی احتمالاً خیلی وقتا نتونستم، چون درگیر جنگای درونی زیادی ام که از همشون خبر داری. ببخش نبودنامو. من شاید همیشه توی "خواهر خوبی بودن"، موفق نبودم اما تو بهترین خواهری. هم برای من، هم برای "م" عزیزم و هم برای "ث" نازنینم.🤍


همیشه و همه جا بودی ،حتی یه لحظه هم نمیتونم به نداشتن و نبودنت فکر کنم،روزی چند بار خدارو شکر کنم ،که هستی و همراهمی؟
چی صدات کنم؟خواهر؟وصله‌ی جون؟
سارای قشنگم🤍✨️


مواقعی که خسته میشم حتی ازخودم
ازاین‌که خودمو حالمو توضیح بدم. واسه همه اونایی که میپرسن چته؟خوب باش دیگه.دنیا ارزش نداره ‌اصلا، اون موقع هایی که حتی از گفتنِ دوست دارم یا پیشم بمون هم خسته میشم یا حتی وقتایی که صدات میکنم و در جواب جانم گفتنات فقط میگم هیچی! تو تموم وقتایی که خسته میشم ازینکه بهت بگم ببین مراقب خودت باش؛یا حتی خسته میشم ازین همه نوشتن برات
بدون که تهِ تهش اونی که خستگیمو رفع میکنه خودتی، فقط خودتی ...


‌صدای تو، امروز صبح بالأخره صدای تو! و خدا می‌داند که چقدر دوستش دارم و چقدر آرزو داشتم که بشنومش؛ اما کلماتت آن چیزی نبود که از ته قلب منتظرش بودم. صدایی که بی‌وقفه برایم تکرار می‌شد با تمام لحن‌ها، حتی همان که راسخ گفت که من باید از تو دور بمانم! و من ماندم بدون هیچ کلمه‌ای، با دهانی خشک، با همه این عشقی که نمی‌توانم به زبان بیاورمش.


•آلبر کامو
نامه به ماریا، ترجمه‌‌ی خانلو

20 last posts shown.