Линия


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


..خَـ♡ـطّ..
به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می‌کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست مثل آغاز..
"فکرکردنِ‌زیادآدمومریض‌میکنه"
t.me/liine/437
حرفی داشتی، تو دلت نگهش ندار؛ به یکی بگو.......

Related channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter


باور کنید حال و هوایم مساعد است..
این شایعات شیوه‌ی بعضی جراید است؛
یک صبح
تیتر می شوم: این شخص...
[بگذریم]
یک عصر
خوانده‌اید... و تکرار زاید است؛
من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم.
باور نمی‌کنید؟ همین شعر شاهد است...

زنده‌یاد محمدعلی بهمنی


زین طعم اشک و آشفته‌حالی‌ام، والله اَعلم که چه‌ها کشیده‌ام.....


از کوچه پس‌کوچه‌های کرب‌وبلا تو را به خدا می‌سپارم‌ات...
#کربلا


بگو كه نامه نوشتی به دست من نرسیده.....


غرق می‌شوم اگر ننویسم.....

بسم‌الله...
جمله‌ی بالا را، حتی اگر تا به حال فقط چندخط نوشته باشید با عمقِ جان درک می‌کنید. ضربِ‌المثل عربی‌ای هست که:
الغریق یتشبث بکل حشیش

می‌گوید انسانی که در حال غرق شدن است به هر علفی چنگ می‌زند که نجات پیدا کند. به هر امیدی بسنده می‌کند. هر راهی نجاتش می‌دهد.
اما من نه. هر حشیشی برایِ من، حداقل اینگونه صدق نمی‌کند. ضرب‌المثل حتما اشکالی دارد...
این روزها که در ابتدایِ غرق شدنم، حشیش‌های زیادی را برای نجات امتحان کرده‌ام. خرید، آشپزی، قدم زدن، نقّاشی، فیلم، خواندن، فکرش، نه! فکرش نه.....
بعضی‌هایشان فقط تا میانه‌های موج نگه‌ام داشت و بعضی‌هایشان بیشتر غرقم کرد.
من خیلی زود فهمیدم هر حشیشی جوابگویِ من نیست. من به راحتی غرق می‌شوم و به سختی می‌شود نجاتم داد. شاید فقط با یک چیز. شاید فقط با نوشتن...
حشیشِ سفت و سختِ من نوشتن است. اینکه نتِ موبایل را باز کنم، و ببینم که وای! حرفِ تازه برای گفتن دارم، یعنی من زنده‌ام. اینکه بدانم وقتی کیبورد باز شد چه باید بنویسم. اینکه در انبوهِ واژه‌ها گم نشوم، اینکه حرف‌هایم تمام نشده باشند، اینکه زمزمه‌های سرم واژه‌ها را مثل ریل قطاری که افسارگسیخته به‌سوی مقصد می‌تازد، بر سر انگشتانم می‌آورد. این یعنی من هستم. یعنی وجود دارم. یعنی در حالِ غرق شدن نیستم.
نوشتن، اعتیادآور است. شبیهِ حشیش؛ تو با سرنوشتت واردِ یک معادله‌ی ساده می‌شوی. یا هیچ‌وقت درگیرِ واژه‌ها نمی‌‌شوی و نمی‌نویسی، و یا می‌نویسی و تا آخرِ عمر، دیگر نمی‌توانی که ننویسی... دیگر نمی‌توانی از یاد ببری که چه‌ها نوشتی... برای کِه‌ها نوشتی...
معادله‌ی بسیار ساده‌ای‌ست. دلیلِ نوشتنِ کسی که زیاد می‌نویسد آشکار است.
من، می‌نویسم تا غرق نشوم.....


اگر‌چه من به یادش هستم و همواره می‌مانم
ولیکن او مرا از
ياد خواهد برد، مى‌دانم.....


ظاهراً آخرین نامه‌ای که از کربلا به مدینه فرستاده شد چنین بود: 《بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم از حسین بن علی به محمد حنفیه پسر علی و هر کس از قبیله بنی هاشم که نزد اوست امّا بَعد فَکانَّ الدُّنیا لَمْ تَکُنْ وَ کانَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلام》 امّا بعد، پس گویی هرگز دنیایی نبوده و گویا همواره آخرت است، والسلام.


۳ سال! سه‌سال از دورانِ جوانی، دقیقا چقدر طولانی؟


ڡراموس می‌کٮٮد که ڡراموسٮ کرده‌اٮد
ٮو هم ڡراموس کں
که ڡراموس سده‌ای.....

#ٮڡطه #ازآخرین‌بار








اگر‌چه سخت دلتنگم ولیکن از تو دلگیرم
اگر‌چه دوستت دارم ولیکن از تو بی‌زا
رم.....


بی‌تابم و خاموشیِ فریادِ تو دارم
چندان که فراموشِ تواَم، یادِ تو دارم.....


هل لديك المزيد من الكذب؟
بقى القليل من الحب في قلبي بعد.


دروغ ديگری نداری؟
هنوز كمی محبّت در دلم مانده.....


تولد رنج است، جوانی رنج است
پیری رنج است، مرگ رنج...
زندگی با آن‌که انسان را دوست نمی‌دارد
رنج است
و دوری از آن‌کس که انسان آن‌ را دوست می‌دارد نیز
رنج
ای رهبانان! توجه کنید! همه چیز رنج است
همه چیز رنج!


امشب، یک دقیقه بیشتر به تو فکر خواهم کرد.


شدی در چشم‌هایش خیره ای دل! سادگی کردی
از این پس هیچ‌کس را غیر از او زیبا نمی‌بینی...


کمال در آخر نیست
و آخر، نیست
که انسان تنی مردنی دارد
و روزهایی نمردنی.


گفتم بمان، گفتی نگو وقتی نمی‌مانم!
گفتم پشیمان می‌شوی؛ گفتی نمی‌دانم!

گفتم نمی‌پرسی چه می‌آید سرم بی تو؟
گفتی نه می‌دانم، نه می‌پرسم، نه می‌مانم.....

20 last posts shown.