در دنیا، اما نه از دنیاوقتی به سطح عمیقی از شفافیت درونی رسیدید، متوجه خواهید شد صرف اینکه از واقعیت راضی هستید بدین معنا نیست که با آن تعامل نمی کنید.
جهان همچنان پیش رویتان ظاهر میشود، اما دیگر هیچ مسئله شخصی در آن وجود ندارد. فقط بخشی از خلقت است که در آن لحظه از پیش رویتان می گذرد. واقعیت، آزارتان نمی دهد چون به هیچ چیزی از آن نیاز ندارید.
واقعیت به سادگی وجود دارد و شما به سادگی و در هماهنگی کامل وجود دارید. هر لحظه ای که پیش رویتان شکوفا میشود برای این است که خدمت کنید. میتواند به سادگیِ قدردانی از آن لحظه باشد یا شاید بتوانید انرژی لحظه ای را که از پیش رویتان میگذرد بالا ببرید. یک لبخند، یک کلام مهر آمیز، دستِ کمک، همگی اینها میتواند راه هایی برای بالا بردن انرژی در حین گذشتن آن باشد. انجام دادن کارتان به بهترین نحو مراقبت از خانواده تان، خدمت به جامعه، این کارهای ساده هم مانند هر چیز دیگری، خدمت به کائنات هستند.
تصور کنید در حال قدم زدن هستید و تکه ای کاغذ را کنار جاده می بینید. احساس ناهماهنگی می کنید و آن را بر میدارید. این یک «باید» یا «می بایست» نیست. شما هنرمندی هستید که دنیا را زیباتر می کند. ذهن تان نمیگوید: «این یکی را برمی دارم، اما قرار نیست هر تکه کاغذی را بردارم.» همین طور ذهنتان نمیگوید: «کدام احمقی این تکه کاغذ را اینجا پرت کرده؟ او از آن آدم هایی است که دنیا را نابود میکند.» نه. شما یک وجود خود به خودی هستید که هماهنگ با زندگی است. در ازای کارهایتان هیچ انتظاری ندارید چون آن کارها به خاطر تأیید یا شناخته شدن انجام نشده اند. شما کاری نمیتوانید انجام بدهید جز اشتراک گذاری انرژی زیبای درونتان با لحظه پیش رویتان.
بالاترین زندگی ای که میتوانید داشته باشید، زمانی است که هر لحظه ای که از پیش رویتان میگذرد بهتر باشد، چون از پیش روی شما گذشته. با تمام قلب و روحتان به لحظه ی اکنون خدمت کنید. تصور کنید اگر همه این کار را می کردند، دنیا چطور جایی بود!
با بالا بردن آنچه پیش رویتان نمایان میشود، آغاز کنید. اگر حتی نتوانید به آنچه پیش رویتان قرار داده شده خدمت کنید، چگونه می خواهید دنیا را تغییر دهید؟ اگر چنان از اوضاع دنیا ناراحت میشوید که با همه اطرافیانتان بدرفتار میشوید، به هیچ کس کمک نمی کنید. اگر در خانه خودتان نمی توانید هماهنگی ایجاد کنید، چه حقی دارید که درباره موشک پراکنی کشورها شکایت کنید؟ شما باید به گونه ای زندگی کنید که اگر همه در آن زندگی میکردند، در آنجا آرامش وجود داشت. اگر نمیتوانید این کار را انجام بدهید، شما بخشی از مشکل هستید، نه راه حل.
مسئله درباره رها کردن خودتان است. دنیا وارد میشود و به باقیمانده سامسکاراهایتان برخورد میکند. وقتی این اتفاق رخ میدهد، آنچه در درون احساس میکنید، انرژی واکنشی است. هرگز بر آن اساس عمل نکنید. با انسدادهای درونی تان فقط محیط را آلوده می کنید. هیچ فایده ای از آن بیرون نمی آید.
مایکل ای سینگر
رها زیستن
ص 235 و 236
🆔
@Khodshenasivo🆑 عرفان و خودشناسی