سلام
این یک درد دل است. گاهی فکر می کنم خیلیها اقتصاد و فعالیت اقتصادی را پیچیده و غامض می بینند. گاهی فکر می کنم قدرت برای خیلیها به معنای مقید نبودن به قانون و اصول است. گاهی فکر می کنم خیلیها فکر می کنند که موفقیت کشورها زاییده توطئه و طراحی قدرتهای جهانیست.
اگر اینطور باشد پس هر کس که می خواهد به جایی برسد یا هر کشوری که خواهان توسعه است اول باید برود اجازه بگیرد. در حالیکه در واقعیت اینطور نیست. اولین فعالیت اقتصادی تبادل است. کالا یا خدماتی را می خواهید و در ازایش کالا یا خدماتی را ارائه می دهید. همین. ان کودکی برای گرفتن پول توجیبی در کارهای خانه کمک می کند هم یک فعال اقتصادیست. آن بازاری قدرتمندی هم که با زدوبند کالا جابجا می کند و مجوز صادرات و واردات می گیرد هم فعال اقتصادی. شاید فکر کنید که قدرت، نفوذ، پارتی، آقازادگی و هزار و یک چیز دیگر تضمین کننده موفقیت یک فعالیت اقتصادیست. در حالیکه اینطور نیست. اگر مبادله محور و هسته فعالیت اقتصادی باشد، تنها دلیل تحقق آن اعتماد است. اعتماد به آنکه در ازای کالایی که می دهید کالایی که می خواهید را با کیفیتی که می خواهید دریافت کنید. اولین و مهمترین زیرساخت اقتصادی نه جاده است نه ساختمان بورس است نه بندر است و نه فرودگاه، بلکه اعتماد است.
شرط لازم و کافی برای اعتماد صداقت طرفین و مقید بودن آنها به رعایت اصول و مقررات است. و امروز آنچه در جامعه ما هر روز توسط نهادها و دستگاههای حکومتی گریزان از پاسخگویی به عملکرد خود تخریب می شود همین اعتماد مورد نیاز برای کوشش اقتصادیست. کوشندگان اقتصادی بیشتر و بهتر از هر کسی می دانند که هر روز تلاش اقتصادی در ایران از دیروز پر خطرتر می گردد. امضای قرارداد به معنای تحقق آن نیست. و چرا اینگونه است؟
چون آنکه صادقانه حرفی می زند بلافاصله محکوم است و او که دروغ می گوید بر صدر می نشیند. برای هر قتلی، هر خلافی، هر اختلاسی، هر دزدی بهانه ای هست. آن مدیر فاسد پتروشیمی که میلیونها دلار درآمد را گم کرده است با افتخار خود را بسیجی اقتصادی می داند که خواسته است تحریمها را دور بزند. حال آنکه هر کس الفبای تجارت خارجی را بداند می داند تحریم بانکی را نمی شود دور زد مگر با قانون شکنی. و اگر پولی گم شد و سر از حساب باجناق یا برادر یا برادرزاده در خارج از کشور درآورد این دیگر تقصیر این بسیجیان اقتصادی نیست. اگر در ایران دادگاهی بود که عادل بود باید ایشان را به اتهام توهین و وهن خونهای شهیدان محاکمه می کرد. اگر قتلی هست برای حفظ نظام بوده است و دادخواهی آن معادل تلاش برای براندازیست.
اگر حکومت صادق بود،در سال گذشته بلافاصله نام ماموران انتظامی مسئول مرگ و قتل غیرعمد مهسا (ژینا) امینی را منتشر می کرد و در یک دادگاه عادل و علنی به اتهامات آنها رسیدگی می نمود. اما در این یک سالی گذشته است،وکیل خانواده امینی و دو خبرنگار به زندان محکوم شده اند. تعدادی اعدام شده اند و صدها نفر بازداشت و زندانی. در واقع همه جز ماموران مسئول این واقعه. حالا بیایید در بعد اقتصادی خود را جای یک کوشنده اقتصادی بگذارید. او می بیند به جای آنکه از نیلوفر حامدی و الهه محمدی تقدیر شود که چشمهای نظام را به یک ظلم ناخواسته باز کرده اند، آنها محکوم می شوند. ظلم طراحی شده و خواسته شده می شود و البته جامعه اقتصادی کشور می فهمد که در ایران جرم مهم نیست توجیه جرم مهم است. صداقت مهم نیست، دروغ مهم است و پذیرفته می شود. او هرگز اعتماد نمی کند.
رای اخیر بدوی برای بزهکاران و خاطیان مشوق جنایتها و بزهکاریهاست. آنها از این رای می فهمند که مهم نیست چکار می کنند مهم این است که چطور آنرا توجیه می کنند. می شود حتی آدم کشت اگر او را به جرمی منتسب کرد. می شود ماشینی را سرقت کرد اگر راننده اش پوشش خود را برگزیده باشد. می شود به زنان و دختران تعرض کرد و دفاع از ارزشها را بهانه کرد. و البته این رای اتمام حجتیست با هرکسی که امیدوار بوده که راهی مسالمت آمیز برای حل مسائل تنشها از مجاری قانونی بیابد. این رای هشداریست به همه کوشندگان اقتصادی کشور تا بدانند تلاش اقتصادی در ایران آینده روشنی ندارد و هر آن به بهانه ای سرمایه شان به باد خواهد رفت و دیگر راهی برای احقاق حق ندارند. شاید برخی در حاکمیت دارند به خود تبریک می گویند که زهرچشمی گرفته اند و زبانها را در کام کرده اند. ولی خیلی زود پشیمان خواهند شد. جایی که قلمها را می شکنند، خنجرها دیر یا زود بیرون می آیند و آنوقت دیگر دیر شده است.
این یک درد دل است. گاهی فکر می کنم خیلیها اقتصاد و فعالیت اقتصادی را پیچیده و غامض می بینند. گاهی فکر می کنم قدرت برای خیلیها به معنای مقید نبودن به قانون و اصول است. گاهی فکر می کنم خیلیها فکر می کنند که موفقیت کشورها زاییده توطئه و طراحی قدرتهای جهانیست.
اگر اینطور باشد پس هر کس که می خواهد به جایی برسد یا هر کشوری که خواهان توسعه است اول باید برود اجازه بگیرد. در حالیکه در واقعیت اینطور نیست. اولین فعالیت اقتصادی تبادل است. کالا یا خدماتی را می خواهید و در ازایش کالا یا خدماتی را ارائه می دهید. همین. ان کودکی برای گرفتن پول توجیبی در کارهای خانه کمک می کند هم یک فعال اقتصادیست. آن بازاری قدرتمندی هم که با زدوبند کالا جابجا می کند و مجوز صادرات و واردات می گیرد هم فعال اقتصادی. شاید فکر کنید که قدرت، نفوذ، پارتی، آقازادگی و هزار و یک چیز دیگر تضمین کننده موفقیت یک فعالیت اقتصادیست. در حالیکه اینطور نیست. اگر مبادله محور و هسته فعالیت اقتصادی باشد، تنها دلیل تحقق آن اعتماد است. اعتماد به آنکه در ازای کالایی که می دهید کالایی که می خواهید را با کیفیتی که می خواهید دریافت کنید. اولین و مهمترین زیرساخت اقتصادی نه جاده است نه ساختمان بورس است نه بندر است و نه فرودگاه، بلکه اعتماد است.
شرط لازم و کافی برای اعتماد صداقت طرفین و مقید بودن آنها به رعایت اصول و مقررات است. و امروز آنچه در جامعه ما هر روز توسط نهادها و دستگاههای حکومتی گریزان از پاسخگویی به عملکرد خود تخریب می شود همین اعتماد مورد نیاز برای کوشش اقتصادیست. کوشندگان اقتصادی بیشتر و بهتر از هر کسی می دانند که هر روز تلاش اقتصادی در ایران از دیروز پر خطرتر می گردد. امضای قرارداد به معنای تحقق آن نیست. و چرا اینگونه است؟
چون آنکه صادقانه حرفی می زند بلافاصله محکوم است و او که دروغ می گوید بر صدر می نشیند. برای هر قتلی، هر خلافی، هر اختلاسی، هر دزدی بهانه ای هست. آن مدیر فاسد پتروشیمی که میلیونها دلار درآمد را گم کرده است با افتخار خود را بسیجی اقتصادی می داند که خواسته است تحریمها را دور بزند. حال آنکه هر کس الفبای تجارت خارجی را بداند می داند تحریم بانکی را نمی شود دور زد مگر با قانون شکنی. و اگر پولی گم شد و سر از حساب باجناق یا برادر یا برادرزاده در خارج از کشور درآورد این دیگر تقصیر این بسیجیان اقتصادی نیست. اگر در ایران دادگاهی بود که عادل بود باید ایشان را به اتهام توهین و وهن خونهای شهیدان محاکمه می کرد. اگر قتلی هست برای حفظ نظام بوده است و دادخواهی آن معادل تلاش برای براندازیست.
اگر حکومت صادق بود،در سال گذشته بلافاصله نام ماموران انتظامی مسئول مرگ و قتل غیرعمد مهسا (ژینا) امینی را منتشر می کرد و در یک دادگاه عادل و علنی به اتهامات آنها رسیدگی می نمود. اما در این یک سالی گذشته است،وکیل خانواده امینی و دو خبرنگار به زندان محکوم شده اند. تعدادی اعدام شده اند و صدها نفر بازداشت و زندانی. در واقع همه جز ماموران مسئول این واقعه. حالا بیایید در بعد اقتصادی خود را جای یک کوشنده اقتصادی بگذارید. او می بیند به جای آنکه از نیلوفر حامدی و الهه محمدی تقدیر شود که چشمهای نظام را به یک ظلم ناخواسته باز کرده اند، آنها محکوم می شوند. ظلم طراحی شده و خواسته شده می شود و البته جامعه اقتصادی کشور می فهمد که در ایران جرم مهم نیست توجیه جرم مهم است. صداقت مهم نیست، دروغ مهم است و پذیرفته می شود. او هرگز اعتماد نمی کند.
رای اخیر بدوی برای بزهکاران و خاطیان مشوق جنایتها و بزهکاریهاست. آنها از این رای می فهمند که مهم نیست چکار می کنند مهم این است که چطور آنرا توجیه می کنند. می شود حتی آدم کشت اگر او را به جرمی منتسب کرد. می شود ماشینی را سرقت کرد اگر راننده اش پوشش خود را برگزیده باشد. می شود به زنان و دختران تعرض کرد و دفاع از ارزشها را بهانه کرد. و البته این رای اتمام حجتیست با هرکسی که امیدوار بوده که راهی مسالمت آمیز برای حل مسائل تنشها از مجاری قانونی بیابد. این رای هشداریست به همه کوشندگان اقتصادی کشور تا بدانند تلاش اقتصادی در ایران آینده روشنی ندارد و هر آن به بهانه ای سرمایه شان به باد خواهد رفت و دیگر راهی برای احقاق حق ندارند. شاید برخی در حاکمیت دارند به خود تبریک می گویند که زهرچشمی گرفته اند و زبانها را در کام کرده اند. ولی خیلی زود پشیمان خواهند شد. جایی که قلمها را می شکنند، خنجرها دیر یا زود بیرون می آیند و آنوقت دیگر دیر شده است.