Video is unavailable for watching
Show in Telegram
به نام خدای رنگینکمان
از عصرِ پاییزی شهر من
"دلم میخواهد هشتمیلیارد پیاله بسازم، هشت میلیارد جرعه شراب در آن بریزم و به دست هشتمیلیارد آدمِ روی زمین بدهم. تا بنوشیم به سلامتیِ آنهایی که روزگار، هزاربار دور قلبشان دیوار کشید، و هر هزاربار، دلشان چنان گرم در سینه تپید که دیوارها به تعظیمشان سر فرو ریختند... به سلامتیِ ابراهیمهای گمنامِ رد شده از آتشهایی که کسی جز خودشان از لهیبِ آن خبر نداشت... آنهایی که در زمانهی گرگ، پروانگی کردند تا آبروی زمین نرود... به سلامتیِ آنهایی که خسته نشدند از آدم بودن، در عصری که آدم بودن کار سختی بود. "
حمید باقرلو
من..؟
من جوينده سکوتها هستم؛ آیا در این سکوتها چه گنجی یافتهام که با اطمینان خاطر بذل و بخش کنم؟
•
از عصرِ پاییزی شهر من
"دلم میخواهد هشتمیلیارد پیاله بسازم، هشت میلیارد جرعه شراب در آن بریزم و به دست هشتمیلیارد آدمِ روی زمین بدهم. تا بنوشیم به سلامتیِ آنهایی که روزگار، هزاربار دور قلبشان دیوار کشید، و هر هزاربار، دلشان چنان گرم در سینه تپید که دیوارها به تعظیمشان سر فرو ریختند... به سلامتیِ ابراهیمهای گمنامِ رد شده از آتشهایی که کسی جز خودشان از لهیبِ آن خبر نداشت... آنهایی که در زمانهی گرگ، پروانگی کردند تا آبروی زمین نرود... به سلامتیِ آنهایی که خسته نشدند از آدم بودن، در عصری که آدم بودن کار سختی بود. "
حمید باقرلو
من..؟
من جوينده سکوتها هستم؛ آیا در این سکوتها چه گنجی یافتهام که با اطمینان خاطر بذل و بخش کنم؟
•