۷۶۷ سال پیش در چنین روزی، المستعصم بالله، واپسین خلیفه عباسی، به دستور هولاکو خان مغول کشته شد.
با اینکه مغولان بیشتر شهرهای ایران زمین را ویران کرده بودند، پایداری سلطان جلالالدین خوارزمشاه در کنار فعالیت پنهانی اسماعیلیان و سیادت مذهبی عباسیان باعث شد تا منگو قاآن، خان بزرگ مغولان، برادر کوچکتر خود، هولاکو، را به ایران گسیل کند.
هولاکو، نخست، واپسین مقاومت نیروهای وفادار به خوارزمشاهیان را شکسته و بر دژهای تا آن روز دست نیافتنی اسماعیلیان، به ویژه قلعه افسانهای الموت، دست یافت و از پی برانداخت.
سپس رو بسوی بغداد، دارالخلافه جهان اسلام و وارث تیسفون ایرانیان و بابل کلدانیان، نموده و شهر هزار و یک شب را تسخیر کرده و طی هفده روز نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر از ساکنین شهر را، از عرب و عجم تا سنی و شیعه، بکشت؛ شهری پیش از ایلغار مغول بیش از ۴۰۰ هزار نفر جمعیت داشت!
مغولان چنان بغداد از بیخ و بن برکندند که این پایتخت مسلمانان هیچگاه به آوازه پیشین خود دست نیافت. این آغاز افول بغداد و چرخش راه مسیرهای بازرگانی راه ابریشم از بغداد به شهری درخشان در شمال غرب ایران بود: تبریز.
پس از سقوط بغداد، خلیفه نگونبخت را در اتاقی پر از طلاهای انبار کرده خود زندانی کردند. پیش از این به هولاکو گفته شده بود که نباید خون یک مقام مذهبی والا را ریخت. پس خان مغول امر کرد تا خلیفه را در فرشی پیچند و تا حد مرگ زنند. بدین سان، خلیفه جان خود را طی نَمَد مالی از دست داد!
شگفت آنکه، این خلیفه الناصرلدین الله، جد مکار المستعصم بالله، بود که در میانه رقابت با سلطان محمد خوارزمشاه، چنگیز خان مغول را به هجوم به ایران تحریک ساخته بود؛ تصمیم ویرانگر که بلای جان اخلافش گشت! دگربار، به «پیامد ناخواسته» کنشهای حکام بنگرید!
برخی بر این باورند که این خواجه نصیرالدین توسی (فیلسوف، ریاضیدان، ستاره شناس، پزشک، معمار و عارف ایرانی) بود که خان مغول را واداشت تا خان مغول خلیفه هوسران عرب را بکشد، هر چند که سندی متقن در دست نیست.
هر چه باشد، خواجه در اندیشه احیای سیاسی ایران بود و بر آن بود تا زمانی که خلفای عرب بر ایران غربی چیره باشند، وحدت ملی ایران پس از اشغال بدست اعراب امکانپذیر نیست. خواجه نه تنها رکنالدین خورشاه، واپسین رهبر اسماعیلیان الموت، را به تسلیم به هولاکو خان واداشت، بلکه با برچیده شدن بساط خلافت عباسیان، «ایرانشهر» پیش از اسلام را با نام «ایران زمین» احیا کرد.
کمتر از ۲۵۰ سال بعدتر، این شاه اسماعیل صفوی بود که فرایند وحدت ملی ایران را پس از سقوط ساسانیان بسرانجام رسانید.
@Iran_simorgh