بلاخره فهمیدم محبت زیادی عشق رو خراب میکنه:
• زیاد در دسترس بودم مدام ابراز علاقه میکردم بهش میچسبیدم.
• هر چی نزدیک تر میشدم اون دور تر میشد.
• من فرصت نمیدادم و داشتم با سرعت حرکت میکردم و اون هیچ دلیلی برای عشق ورزی نداشت ، چون من فقط عشق دهنده بودم یادم رفته بود عشق رو هم میشه دریافت کرد و طعمش رو چشید.
• اون هیچ وقت دلتنگ نمیشد چون من همیشه کنارش بودم هیچ فضایی در رابطه نمیداد.
• اون خسته شد و ترکم کرد چون من زیاده روی کرده بودم و حالا فهمیدم عشق به تعادل نیاز داره.
• فهمیدم باید با اندازه باشم فهمیدم من خودمو نباید فراموش کنم ، اونی که عشق میورزه فقط من نیستم.
@ForSt0ry
• زیاد در دسترس بودم مدام ابراز علاقه میکردم بهش میچسبیدم.
• هر چی نزدیک تر میشدم اون دور تر میشد.
• من فرصت نمیدادم و داشتم با سرعت حرکت میکردم و اون هیچ دلیلی برای عشق ورزی نداشت ، چون من فقط عشق دهنده بودم یادم رفته بود عشق رو هم میشه دریافت کرد و طعمش رو چشید.
• اون هیچ وقت دلتنگ نمیشد چون من همیشه کنارش بودم هیچ فضایی در رابطه نمیداد.
• اون خسته شد و ترکم کرد چون من زیاده روی کرده بودم و حالا فهمیدم عشق به تعادل نیاز داره.
• فهمیدم باید با اندازه باشم فهمیدم من خودمو نباید فراموش کنم ، اونی که عشق میورزه فقط من نیستم.
@ForSt0ry