🔹
دلنوشته " کُشتن تومون هر عشقی بود "
در دل تاریک و سنگین روزگار، این دلنوشتهی نگاهی به وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم ایران دارد، جایی که سرکوبها و اعدامها، هر لحظه، زندگیها را به تاریکی میکشند.
در گوشهای از این سرزمین که زمانها، تاریخ و تاریخها را در دل خود نگه داشته است، زندگیهای بیپایان، در سایههای بلاتکلیفی و ناامیدیهای بیپایان، جوشش میکنند. اقتصاد، این روزها، نه تنها یک ابزار برای پیشرفت و رفاه، بلکه یک سلاح برای زنده نگه داشتن یا کشتن امیدهاست.
سرزمینی که در آن هر روز، خبرهای ناگوار از افزایش قیمتها، کاهش درآمدها و بیکاریهای گسترده، زندگیها را به چالش میکشد. خانوادههایی که با قلبهای تنگ و رنجیده، در اتاقهای کوچک خود، با نگاهی به آیندهای بیپایان، از فقر و رنج میگویند. بچههایی که در حالی که با چشمانی پر از اشک و نگاهی به آیندهای تاریک، از زندگیشان میگویند.
اما این همه، تنها نیمی از داستان است. در سایههای تاریک این سرزمین، چهرههای بیپناهی، در برابر سیاستهای سرکوبگرانه و بیرحمانه، به دنبال یک لحظهی آرام و امن هستند. اعدامها، این روزها، نه تنها یک حادثه، بلکه بخشی از زندگی شدهاند. هر روز، خبرهای ناگوار از دستگیریها و حکمهای مرگ، در رسانهها میپیچد و قلبها را میشکند.
مردم، با قلبهای شکسته و روحهای خسته، در برابر این همه، تنها میتوانند به دعا و امید به تغییر بپردازند. امیدی که گاهی در دلهایشان جوشش میکند، اما همیشه با تاریکی و بیپایانی که در اطرافشان وجود دارد، محو میشود.
در این سرزمین، هر لحظه، زندگیها در حال از دست رفتن هستند. هر لحظه، امیدها در حال از بین رفتن هستند. و ما، تنها میتوانیم با قلبهای پر از غم و گریه، به دنبال یک روزی برویم که همهچیز تغییر کند، و این سرزمین، به خانهای امن و آرام برای همه تبدیل شود.
این دلنوشته، تنها یک نگاه کوچک به رنجها و دردهای این مردم است. رنجهایی که در دل تاریکی، منتظر روزی هستند که بتوانند با هم، به آیندهای روشنتر و بهتر برسند. آینده ای که پرچم شیر و خورشید نشان ...
✍ #اشو
صحنه ها تو ذهنم میشن دوباره و دوباره تکرار
خون زده بیرون از خودکار...@C_B_SHAHZADEH