منم میخوام یه اعتراف بزارم الان ۲۴سالمه پسرم تقریبا دوران ابتدایی بودم پدرم فوت کرد من و خواهرم مادرم روستا زندگی میکردیم تقریبا کلاس اول بودم یه همسایه داشتیم که یه مرد متاهل وچهار شونه بود مادرمم اون موقع چهل سالش بود خواهرمم اول راهنمایی .
یه روز برگشتم از مدرسه چیزی که نباید میدیدم تو زیر زمین داشت مادرمو میکرد من رفتم وقتی دیدم فورا فرار کردم بعدا خیلی عذاب کشیدم تا دو سه ماه ولی برام عادی شد دیگه همیشه با اون صحنه حال میکردم دقیقا پسر اون مرد هم منو کردو هم پرده ی خواهرمو والان شوهر خواهرمه مادرمم ازادی بهش میده به جون خودم دروغ هم نگفتم...
📝 اِیسی:واقعا زبانم از شدت جنده بودن خاهر و مادرت عاجزه ک دو نفری کل خانوادتونو کردن
📝 @EtaRaFi
یه روز برگشتم از مدرسه چیزی که نباید میدیدم تو زیر زمین داشت مادرمو میکرد من رفتم وقتی دیدم فورا فرار کردم بعدا خیلی عذاب کشیدم تا دو سه ماه ولی برام عادی شد دیگه همیشه با اون صحنه حال میکردم دقیقا پسر اون مرد هم منو کردو هم پرده ی خواهرمو والان شوهر خواهرمه مادرمم ازادی بهش میده به جون خودم دروغ هم نگفتم...
📝 اِیسی:واقعا زبانم از شدت جنده بودن خاهر و مادرت عاجزه ک دو نفری کل خانوادتونو کردن
📝 @EtaRaFi