پیرو خاطره پسر کورد که به ارواح پدر دوستش قسم خورده بودن ،
بابای منم یه پسر عمه داشت خیلی شوخ بود .
یه بار شب یلدا بود و ما خواهر برادرا با هم بودیم ، گفتیم زنگ بزنیم مامان بابام که پیشمون نبودن.
خلاصه چند بار زنگزدیم جواب ندادن.
داداشم به پسر عمه بابام زنگ زد و قرار شد ایشون بهمون خبر بده .
حالا بعد ده دقیقه مکالمه داداشم و پسر عمه بابا:
پسر عمه : سلام میگم شوهر عمه ت بابا داشت
داداشم :سلام آره چطور ؟
پسر عمه: الان دیگه نداره
داداشم : هاهاهاها مرسی خبر دادای 😂😂😂
ما که از طرز خبر دادنش خیلی خندیدیم و به قول داداشم روحمون شاد شد .
خدا روحشو شاد کنه❤️
(پسر عمه بابام یه ساله به رحمت خدا رفته)
اگه دوست داشتین یه صلوات براش ختم کنید .🌹😭
پسر کورد خوشحالم دوباره از دوستان یاد میکنی 🌹🌹
چقد خوبه بی تفاوت از مطالب بقیه عبور نمیکنی .
دسد خوش بی ، بِرا گیان 🌹🌹
خاله خودپسند عزیز ، شما لطف داری گلم ، خواستم بگم ندیده عاشقتم ،که یادم اومد روی ماهتو دیدم . پس از راه دور روی ماهتو میبوسم 😍❤️❤️
امیر جزیره بخدا من همش پای سطل زباله بودم .
حتی درس رو از همونجا گوش میدادم یا جواب میدادم 😂😂🥴🥴🥴
خیلی کم پیش می اومد خورده مداد تراشیده رو زیر میز بریزم . اگه هم زیر میز میریختم با کفشم هدایتش میکردم زیر میز جلویی .😂
کیا اینجور بودن ؟😉😉
ماه آسمونم 🌙
#سوتی_های_زنونه
https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3Vبرای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️