عشق
گاه چون ماری در دل میخزد
و زهرِ خود را آرام در آن میریزد
گاه یک روز تمام چون کبوتری
بر هر پنجرهات کِز میکند
و خرده نان برمیچیند
گاه از درون گُلی خوابآلود بیرون میجهد
و چون یخنمی بر گلبرگِ آن میدرخشد
و گاه حیلهگرانه تو را
از آنچه شاد است و آرام
دور میکند
گاه در آرشهی ویولونی مینشیند
و درنغمهیِ غمگینِ آن هق هق میکند
و گاه زمانی که حتی نمیخواهی باورش کنی
در لبخند یک نفر جا خوش میکند
سایهای در قلب شما
شعر: آنا آخماتووا
ترجمه: احمد پوری
#ادبیات
#شعر
#موسیقی
@yeganeh_mehr
یا:
t.me/yeganeh_mehr
گاه چون ماری در دل میخزد
و زهرِ خود را آرام در آن میریزد
گاه یک روز تمام چون کبوتری
بر هر پنجرهات کِز میکند
و خرده نان برمیچیند
گاه از درون گُلی خوابآلود بیرون میجهد
و چون یخنمی بر گلبرگِ آن میدرخشد
و گاه حیلهگرانه تو را
از آنچه شاد است و آرام
دور میکند
گاه در آرشهی ویولونی مینشیند
و درنغمهیِ غمگینِ آن هق هق میکند
و گاه زمانی که حتی نمیخواهی باورش کنی
در لبخند یک نفر جا خوش میکند
سایهای در قلب شما
شعر: آنا آخماتووا
ترجمه: احمد پوری
#ادبیات
#شعر
#موسیقی
@yeganeh_mehr
یا:
t.me/yeganeh_mehr