💢ترجمه بدون سانسور کتاب پرطرفدار بلادونا💢
🫐 BELLADONNA 🫐
وقتی سیگنا لبهای دث را در نزدیکی گردنش حس کرد، چشمانش بسته شدند. دث به آرامی بوسههایش را از زیر لالهی گوشش شروع کرد و تا استخوانهای ترقوهاش ادامه داد. بوسههایی نرم و پراکنده زد و هر از گاهی با ملایمت پوستش را مکید که باعث شد سیگنا پیچ و تاب بخورد و بیشتر او را نزدیک خودش بکشد.
سایهها او را دربرگرفته بودند و با ضربات نرم و سردشان، رانش را لمس میکردند و باعث میشدند سرش را به عقب خم کند و خودش را به دث بسپارد..
ادامه...👇🏻🔞
https://t.me/+cT30oFoI4sAwYjE8
https://t.me/+cT30oFoI4sAwYjE8
https://t.me/+cT30oFoI4sAwYjE8
🫐 BELLADONNA 🫐
وقتی سیگنا لبهای دث را در نزدیکی گردنش حس کرد، چشمانش بسته شدند. دث به آرامی بوسههایش را از زیر لالهی گوشش شروع کرد و تا استخوانهای ترقوهاش ادامه داد. بوسههایی نرم و پراکنده زد و هر از گاهی با ملایمت پوستش را مکید که باعث شد سیگنا پیچ و تاب بخورد و بیشتر او را نزدیک خودش بکشد.
سایهها او را دربرگرفته بودند و با ضربات نرم و سردشان، رانش را لمس میکردند و باعث میشدند سرش را به عقب خم کند و خودش را به دث بسپارد..
ادامه...👇🏻🔞
https://t.me/+cT30oFoI4sAwYjE8
https://t.me/+cT30oFoI4sAwYjE8
https://t.me/+cT30oFoI4sAwYjE8