به نظر طالب یکی دیگر از دلایل عدم درک تحولات اجتماعی "فروکاهی جهان" است. اینکار "سرچشمه های عدم قطعیت را از قلم می اندازد و ما را به سوی کژفهمی جهان سوق می دهد." برای مثال ممکن است به این نتیجه برسید که اسلام رادیکال (و ارزشهایش) در برابر کمونیسم یاور شماست، پس به گسترش آن کمر همت ببندید، تا آنگاه که دو هواپیما به مرکز منهتن برسند. اشتباه در انتخاب متحدین و دوستان در حوزه سیاست زیاد مشاهده می شود.
یکی دیگر از دلایل ناتوانی بشر در درک و پیش بینی تحولات اجتماعی، گیرافتادن در دامهای منطقی است. به اعتقاد وی "تجارب و آموخته های فعلی ذهن را بگونه ای برنامه ریزی کرده که مسائل جدید را درک نمی کند و نمی بیند." وقتی ذهن می پذیرد که همه قوها سفید اند. اگر قوی سیاه ببیند حاضر به پذیرش آن نیست. ذهن در مقابل اطلاعاتی که مفروضات قبلی اش را به زیر سوال می برد مقاومت می کند. به همین خاطر است که گاهی افراد بر اشتباهات خود پافشاری می کنند.
جهل مرکب دلیل دیگری است که مانع از درک تحولات می شود. "انسان نادانی خودش را همیشه دست کم می گیرد و فرض می کند می داند. چون با این فرض شروع می کند، نیازی به دانستن تحولات جدید احساس نمی کند و با همان فرمان قبلی جلو می رود." این خطری است که تحلیلگران و تصمیم گیرندگان حوزه سیاست اعم از داخلی و خارجی را بسیار تهدید می کند. طالب می گوید "ما برای اینکه ثابت کنیم می دانیم، داستان می سازیم." و "مسائل غیرمرتبط را به شکل علت و معلولی به هم ارتباط می دهیم". در حالیکه در عالم واقع چنین نیستند. "عقاید سبب می شوند که مفاهیمی که خارج از حوزه باورهایمان است را درک نکنیم، در حالی که وجود دارند. "
مفروضات نادرست یکی دیگر از دلایل عدم درک صحیح تحولات است. "وقتی ثابت شد که زمین مرکز عالم نیست، همه چیز دگرگون شد. " وی در نقد مفروضات نادرست و مبتنی بر روندهای گذشته از استعاره بوقلمون استفاده می کند. بشر هزار روز از بوقلمون مراقبت می کند تا پرورش یابد اما روز هزار و یکم آنرا به کشتارگاه می برد. اگر بوقلمون بخواهد رفتار بشر را بر اساس هزار روز اول قضاوت کند، بشر موجود بسیار شریف و نجیبی است و تا هزار روز بعد نیز به احتمال زیاد مراقب وی خواهد بود. چون هیچ نشانه ای خلاف آنرا ندیده. اما وقتی روز شکرگزاری فرا می رسد آن انسان هزار روز گذشته دیگر وجود ندارد. این پدیده در عالم سیاست نیز ممکن است قابل مشاهده باشد.
طالب در پاسخ به این سوال که چرا اغلب پیش بینی ها غلط از آب در می آینده، چند دلیل ذکر می کند: اولا، "ابزاری برای اندازه گیری بسیاری از پدیده ها در آینده نداریم." عمده پیش بینی ها بر اساس مبنا قرار دادن حال است، در حالی که نمی دانیم در آینده چه عواملی حذف یا اضافه خواهند شد. دوم، برخی عناصر مثل تکنولوژی شکننده اند. یک دستاورد تکنولوژیک که امروز در اوج محبوبیت قرار دارد، فردا با یک پیشرفت جدید، از رده خارج می شود. توجه به تاثیر این موضوع بر کارامدی ابزارهای نظامی مهم است. در عالم سیاست نیز دائم شاهد بروز و ظهور پدیده ها و چهره های جدید هستیم. سوم، خطی دیدن تحولات. مسائل سیاسی و اجتماعی خطی پیش نمی روند. گاهی همزمان شاهد روندهای متعارض هستیم. در حوزه مسائل سیاسی و اقتصادی تعدد بازیگران مانع از پیشرفت تحولات به صورت خطی می شود.
نکته بسیار مهمی که طالب به آن اشاره دارد این است که "دنیا توسط عمل کنندگان ساخته شده و نه نظریه پردازان." در همین ارتباط ترامپ چیزی از نظریه های روابط بین الملل نمی داند اما یک بازیگر مهم بین المللی است و بسیاری روزانه در حال تئوریزه کردن رفتار و دکترین وی هستند. این موضوع محدود به ترامپ و سیستم سیاسی آمریکا نیست. عمل نقشی به مراتب مهمتر از نظریه در سیاست و روابط بین الملل دارد. به همین خاطر است که داشتن خلاقیت و ابتکار عمل برای شکل دهی به تحولات آینده مهم است. گیرافتادن در دام نظریات و تحلیلهای نومید کننده می تواند موجب وضعیت بی عملی شده و به نتایج نامطلوبی بیانجامد. نویسنده قوی سیاه تخصصی شدن را یکی از دلایل عدم پیش بینی درست تحولات می داند. مسائل اقتصادی و اجتماعی درهم تنیده اند و فرد متخصص تحولات سایر حوزه ها بر حوزه تخصصی خود را نادیده می گیرد.
نیکولاس طالب در مصاحبه ای با ران پل، با اشاره به پولهایی که لابی عربستان، امارات و قطر در واشنگتن می پردازند، بحث استفاده از سلاح شیمیایی توسط دولت سوریه را نیز به زیر سوال می برد. به نظر وی، "امروزه بخشی از افراد ریسک خود را به دیگران تحمیل می کنند." هیچگاه چنین نبوده است. "نئوکانها در دفتر کارشنان هستند چون هزینه کارشان را دیگران می پردازند."
به نظر طالب، افزایش بدهی های آمریکا سبب شده تا اشتباهات این کشور بسیار پرهزینه باشد. جهانی شدن رقابت را شدید تر کرده و خطا را پرهزینه ساخته است.
یکی دیگر از دلایل ناتوانی بشر در درک و پیش بینی تحولات اجتماعی، گیرافتادن در دامهای منطقی است. به اعتقاد وی "تجارب و آموخته های فعلی ذهن را بگونه ای برنامه ریزی کرده که مسائل جدید را درک نمی کند و نمی بیند." وقتی ذهن می پذیرد که همه قوها سفید اند. اگر قوی سیاه ببیند حاضر به پذیرش آن نیست. ذهن در مقابل اطلاعاتی که مفروضات قبلی اش را به زیر سوال می برد مقاومت می کند. به همین خاطر است که گاهی افراد بر اشتباهات خود پافشاری می کنند.
جهل مرکب دلیل دیگری است که مانع از درک تحولات می شود. "انسان نادانی خودش را همیشه دست کم می گیرد و فرض می کند می داند. چون با این فرض شروع می کند، نیازی به دانستن تحولات جدید احساس نمی کند و با همان فرمان قبلی جلو می رود." این خطری است که تحلیلگران و تصمیم گیرندگان حوزه سیاست اعم از داخلی و خارجی را بسیار تهدید می کند. طالب می گوید "ما برای اینکه ثابت کنیم می دانیم، داستان می سازیم." و "مسائل غیرمرتبط را به شکل علت و معلولی به هم ارتباط می دهیم". در حالیکه در عالم واقع چنین نیستند. "عقاید سبب می شوند که مفاهیمی که خارج از حوزه باورهایمان است را درک نکنیم، در حالی که وجود دارند. "
مفروضات نادرست یکی دیگر از دلایل عدم درک صحیح تحولات است. "وقتی ثابت شد که زمین مرکز عالم نیست، همه چیز دگرگون شد. " وی در نقد مفروضات نادرست و مبتنی بر روندهای گذشته از استعاره بوقلمون استفاده می کند. بشر هزار روز از بوقلمون مراقبت می کند تا پرورش یابد اما روز هزار و یکم آنرا به کشتارگاه می برد. اگر بوقلمون بخواهد رفتار بشر را بر اساس هزار روز اول قضاوت کند، بشر موجود بسیار شریف و نجیبی است و تا هزار روز بعد نیز به احتمال زیاد مراقب وی خواهد بود. چون هیچ نشانه ای خلاف آنرا ندیده. اما وقتی روز شکرگزاری فرا می رسد آن انسان هزار روز گذشته دیگر وجود ندارد. این پدیده در عالم سیاست نیز ممکن است قابل مشاهده باشد.
طالب در پاسخ به این سوال که چرا اغلب پیش بینی ها غلط از آب در می آینده، چند دلیل ذکر می کند: اولا، "ابزاری برای اندازه گیری بسیاری از پدیده ها در آینده نداریم." عمده پیش بینی ها بر اساس مبنا قرار دادن حال است، در حالی که نمی دانیم در آینده چه عواملی حذف یا اضافه خواهند شد. دوم، برخی عناصر مثل تکنولوژی شکننده اند. یک دستاورد تکنولوژیک که امروز در اوج محبوبیت قرار دارد، فردا با یک پیشرفت جدید، از رده خارج می شود. توجه به تاثیر این موضوع بر کارامدی ابزارهای نظامی مهم است. در عالم سیاست نیز دائم شاهد بروز و ظهور پدیده ها و چهره های جدید هستیم. سوم، خطی دیدن تحولات. مسائل سیاسی و اجتماعی خطی پیش نمی روند. گاهی همزمان شاهد روندهای متعارض هستیم. در حوزه مسائل سیاسی و اقتصادی تعدد بازیگران مانع از پیشرفت تحولات به صورت خطی می شود.
نکته بسیار مهمی که طالب به آن اشاره دارد این است که "دنیا توسط عمل کنندگان ساخته شده و نه نظریه پردازان." در همین ارتباط ترامپ چیزی از نظریه های روابط بین الملل نمی داند اما یک بازیگر مهم بین المللی است و بسیاری روزانه در حال تئوریزه کردن رفتار و دکترین وی هستند. این موضوع محدود به ترامپ و سیستم سیاسی آمریکا نیست. عمل نقشی به مراتب مهمتر از نظریه در سیاست و روابط بین الملل دارد. به همین خاطر است که داشتن خلاقیت و ابتکار عمل برای شکل دهی به تحولات آینده مهم است. گیرافتادن در دام نظریات و تحلیلهای نومید کننده می تواند موجب وضعیت بی عملی شده و به نتایج نامطلوبی بیانجامد. نویسنده قوی سیاه تخصصی شدن را یکی از دلایل عدم پیش بینی درست تحولات می داند. مسائل اقتصادی و اجتماعی درهم تنیده اند و فرد متخصص تحولات سایر حوزه ها بر حوزه تخصصی خود را نادیده می گیرد.
نیکولاس طالب در مصاحبه ای با ران پل، با اشاره به پولهایی که لابی عربستان، امارات و قطر در واشنگتن می پردازند، بحث استفاده از سلاح شیمیایی توسط دولت سوریه را نیز به زیر سوال می برد. به نظر وی، "امروزه بخشی از افراد ریسک خود را به دیگران تحمیل می کنند." هیچگاه چنین نبوده است. "نئوکانها در دفتر کارشنان هستند چون هزینه کارشان را دیگران می پردازند."
به نظر طالب، افزایش بدهی های آمریکا سبب شده تا اشتباهات این کشور بسیار پرهزینه باشد. جهانی شدن رقابت را شدید تر کرده و خطا را پرهزینه ساخته است.