سوگیریهای شناختی
۴- سوگیری حفظ وضع موجود: سوگیری وضع موجود زمانی است که هم و غم کنشگر انسانی حفظ وضع موجود است و انگیزه ای برای بهبود آن ندارد. روابط ایران و آمریکا نیز سالهاست دچار چنین وضعی شده. تصمیم گیرندگان سیاسی به دلیل سوگیریهای مختلف شناختی و تجارب منفی تایید کننده آنها، انگیزه و تمایلی برای تغییر و بهبود وضع موجود ندارند. آنها دائم سخنانی بر زبان می آورند که وضع موجود را توجیه کنند و آنرا طبیعی نشان دهند. دلایل شکستها و ناکامی های گذشته بررسی نمی شود و با ذاتی و هویتی پنداشتن ریشه مشکلات، تلاش می شود تا آنها عادی جلو کنند و اینکه چاره ای جز کنار آمدن با وضع موجود نیست.
آنها تلاش می کنند به جای فکر کردن به حل مسائل، صورت مسئله را پاک کنند. از دید ایران، آمریکا همین هست که هست و می توان در جهان بدون آمریکا زندگی کرد و منافع خود را در آن پیش برد. از دید آمریکا نیز ایران همین هست که هست و باید آنرا مهار و منزوی و تحریم کرد تا روزی در نتیجه تحولات داخلی دچار تغییر اساسی شود و یا فرصت مداخله بیرونی فراهم گردد. به همین خاطر، حتی زمانی که برای حل مسائل تلاش می شود، هدف حل همه مسائل نیست بلکه هدف حل مسائلی است که به ادامه وضع موجود کمک نماید. به همین خاطر، عمده مذاکراتی که طرفین انجام داده اند مذاکرات مقطعی-موضوعی بوده. و آن هم در بافتار تداوم خصومتهای قبلی و گاهی تشدید آنها صورت گرفته که مبادا خدای ناخواسته سوء تفاهمی برای دیگران پیش نیاید که آنها دنبال حل مسائل هستند!!
هر دو طرف آنقدر هزینه تخاصم پرداخته اند که نمی خواهند برای بدتر شدن اوضاع مقصر شناخته شوند. البته ترامپ تا حدی از این قاعده مستثنی بود. هر چند او نیز تلاش کرد ایران را برای خروج از برجام مقصر جلوه دهد. سیاست ایران نیز در ان دوره "نه مذاکره نه جنگ" بود. این عبارت تلاش برای حفظ وضعیت جنگ سرد موجود را نشان می دهد. این سوگیری ذهنی یکی از دلایلی است که در به شکست کشاندن تمامی تلاشهای صورت گرفته برای گفتگو و تنش زدایی نقش داشته است. به همین خاطر نوعی اینرسی در روابط ایجاد شده که تحولات آن تابع تحولات در سایر حوزه ها و روابط میان بازیگران است. در شرایطی که هر دو کنشگر ایران و آمریکا واقعیت دارند و شدیدا بر هم تاثیر گذارند و برای هم هزینه ساز، تلاش برای نادیده انگاشتن همدیگر، خلاف واقعگرایی است و هیچ مشکلی را حل نمی کند.
۴- سوگیری حفظ وضع موجود: سوگیری وضع موجود زمانی است که هم و غم کنشگر انسانی حفظ وضع موجود است و انگیزه ای برای بهبود آن ندارد. روابط ایران و آمریکا نیز سالهاست دچار چنین وضعی شده. تصمیم گیرندگان سیاسی به دلیل سوگیریهای مختلف شناختی و تجارب منفی تایید کننده آنها، انگیزه و تمایلی برای تغییر و بهبود وضع موجود ندارند. آنها دائم سخنانی بر زبان می آورند که وضع موجود را توجیه کنند و آنرا طبیعی نشان دهند. دلایل شکستها و ناکامی های گذشته بررسی نمی شود و با ذاتی و هویتی پنداشتن ریشه مشکلات، تلاش می شود تا آنها عادی جلو کنند و اینکه چاره ای جز کنار آمدن با وضع موجود نیست.
آنها تلاش می کنند به جای فکر کردن به حل مسائل، صورت مسئله را پاک کنند. از دید ایران، آمریکا همین هست که هست و می توان در جهان بدون آمریکا زندگی کرد و منافع خود را در آن پیش برد. از دید آمریکا نیز ایران همین هست که هست و باید آنرا مهار و منزوی و تحریم کرد تا روزی در نتیجه تحولات داخلی دچار تغییر اساسی شود و یا فرصت مداخله بیرونی فراهم گردد. به همین خاطر، حتی زمانی که برای حل مسائل تلاش می شود، هدف حل همه مسائل نیست بلکه هدف حل مسائلی است که به ادامه وضع موجود کمک نماید. به همین خاطر، عمده مذاکراتی که طرفین انجام داده اند مذاکرات مقطعی-موضوعی بوده. و آن هم در بافتار تداوم خصومتهای قبلی و گاهی تشدید آنها صورت گرفته که مبادا خدای ناخواسته سوء تفاهمی برای دیگران پیش نیاید که آنها دنبال حل مسائل هستند!!
هر دو طرف آنقدر هزینه تخاصم پرداخته اند که نمی خواهند برای بدتر شدن اوضاع مقصر شناخته شوند. البته ترامپ تا حدی از این قاعده مستثنی بود. هر چند او نیز تلاش کرد ایران را برای خروج از برجام مقصر جلوه دهد. سیاست ایران نیز در ان دوره "نه مذاکره نه جنگ" بود. این عبارت تلاش برای حفظ وضعیت جنگ سرد موجود را نشان می دهد. این سوگیری ذهنی یکی از دلایلی است که در به شکست کشاندن تمامی تلاشهای صورت گرفته برای گفتگو و تنش زدایی نقش داشته است. به همین خاطر نوعی اینرسی در روابط ایجاد شده که تحولات آن تابع تحولات در سایر حوزه ها و روابط میان بازیگران است. در شرایطی که هر دو کنشگر ایران و آمریکا واقعیت دارند و شدیدا بر هم تاثیر گذارند و برای هم هزینه ساز، تلاش برای نادیده انگاشتن همدیگر، خلاف واقعگرایی است و هیچ مشکلی را حل نمی کند.