همچنین جناب بابا نجوم لرستانی در دو بیتی دیگری که از وی به جا مانده است اینگونه می گوید : 👇
{《بره ویم گردن، بره ویم گردن
نه بره ی یاری بره ی ویم گردن
چنی هم یاران زمایشت وردن
ساورو ارژنگ یوشتمان وردن 》
یعنی : من در درگاه یار بهره و سهم خود را گرفته ام، ما همه با هم امتحان و آزمایش شده ایم، ساورو ارژنگ گوشت بدنمان را خورده اند.
[توضیح جناب صدیق صفی زاده] (ساور) اشاره است به ساور که در اوستا سئورو sauru آمده است، و به موجب کتاب بندهشن ساور یکی از دیوان است که رقیب بزرگ امشاسپند شهریور می باشد و (در) رساله سد در بندهش نوشته شده است: و ساول دیو کار آن است که پادشاهان که ظلم کنند و مصادره و دوست داردشان و طراری و دزدی و راه داری هر چه بدین ماند ساول دیو راه نماید و در دل مردمان افکند، و مردمان گمراه کند تا کارهای ناشایست کنند تا بدان سبب هلاک افتد، و ارژنگ نیز نام دیوی است که با رستم جنگید و رستم پس از نبردی سخت او را کشت و مردم را از شر او رستگار کرد. }(دانشنامه نام آوران یارسان صدیق صفی زاده ص ۴۸ )
نکته : جناب صدیق صفی زاده در توضیح نام واژه ساور و ارژنگ به درستی داد سخن داده اند اما ظاهرا نتوانسته اند از مضمون مصرع آخر رمز گشایی درستی بنمایند. در کتاب وندیداد از مجموعه اوستا در فرگرد نهم و دهم آن در مورد آیین های تدفین مردگان (گذاشتن در استودان) هم نام دیوان مزندری آمده که ارژنگ دیو جز آنها بوده هم نام ساول دیو آمده است. به فقرات زیر توجه نمایید : 👇
{بخش یکم (ب) ۱۲: آنگاه باید ناپاک به سوی گودالها گام بردارد و تو ای زرتشت! در کنار شیار بایست و برخوان:
《ای مزدا! ای شهریار بزرگ! منش نیک و روان اشونان و نیایش آرمیتی و شور دل، همه را به سوی تو می آورم تا تو به نیروی پایدار [خویش آنها را] جاودانه نگاهدار باشی.》
...و ناپاک نیز این گفتار را برخواند:
《ای مزدا ! ای شهریار بزرگ !
منش نیک...
۱۳: بر زبان راندن هر یک از واژگان این نیایش، اهریمن را فرو کوبد، دیو خشم خونین درفش را فروافگند، 👈دیوان مزندری را در هم شکند، همه دیوان را به ستوه آورد و دُروج را ناتوان و ناتوان تر کند. } (ترجمه اوستا جلیل دوستخواه جلد دوم ص ۷۷۴ کتاب وندیداد فرگرد نهم)
و
{۹: پس از آن که سه بار این بخش های گاهان را برخواندی، برتست که این پیروزمندترین و چاره بخش ترین باژ را از بر خوانی : 《من ایندرَ، 👈سَوروَ(ساوور) و نانگ هَیثیَه دیو را از این خانه، از این روستا، از این شهر، از این کشو، از پیکر مرد آلوده به مردار، از پیکر زن آلوده به مردار، از خانه خدا، از دهخدا، از شهربان، از شهریار و از همه جهان اهورایی دور می رانم... }(ترجمه اوستا جلیل دوستخواه جلد دوم ص ۷۸۵ فرگرد دهم بند ۹)
پ ن : همانگونه که ملاحظه می نمایید بابا نجوم لرستانی دو دیو ساور و ارژنگ را در کنار هم نام می برد که گوشت بدن را خورده اند. و ارژنگ دیو جزو دیوان مزندری است و در وندیداد از مجموعه اوستا نام هر دو دیو ارتباط تنگاتنگی با آیین تدفین مردگان(گذاشتن در استودان) دارند. این دانش عجیب بابانجوم لرستانی در آن زمان در حالی است که بسیاری از زرتشتیان در دوران ما به جز طایفه موبدان شاید این حضور و آگاهی را نسبت به این مطلب نداشته باشند. در حالی که بابا نجوم لرستانی این آگاهی را داشته و این از دو حال خارج نیست. یا وی از طایفه مغان و موبدان بوده یا اینکه با علم باطنی ناشی از کشف گذشته به آن احاطه پیدا کرده است.
به نظر فقیر وی مشرب مغانه داشته (مغ و موبد نبوده) و با کشف باطنی و یادآوری به این حقیقت دست یافته است.
@soltannasir