با تموم شدن جلسه بی حال از روی صندلی بلند شدم و راهی اتاقم شدم
تایم کاری من تموم شده بود و باید میرفتم خونه تا حاضرشم،امشب قرار بود عمو اینا بیان! از همه مهمتر قرار بود شایان جـ.ـرم بده
وسایلامو جمع کردم و اومدم از اتاقم بزنم بیرون که مهندس اقبالی بدون در زدن وارد شد،متعجب گفتم:
"مشکلی پیش اومده؟"
نگاهش یجوری بود،با چند قدم خودشو بهم رسوند و گفت:
"تو شرکت به شایان سرویس میدی درسته؟"
رنگم پرید و با تته پته گفتم:
"این حرفا چیه مهندس خجالت بکشین شایان پسرعموی منه!"
گوشیش رو در اورد و فیلمی رو جلوی چشمام پلی کرد
خدای من!باورم نمیشد یه فیلم از رابـ.ــطه منو شایان بود
وقتی که دید خشک شدم اومد سمتم و زیرگوشم گفت:
"اگه میخوای این فیلم نرسه به دست باباجون و عموجونت لـ.ـخت شو!"
با بغض اومدم از اتاق خارج شم که راهمو سد کرد و گفت:
"به محض اینکه بری بیرون فیلم تو دست عموته"
ملتمس بهش خیره شدم
دست دراز کرد و سیـ.ـنه هامو از روی مانتو به چنگ گرفت
با صدایی که سعی داشت تحـ.ـریکم کنه گفت:
"دوست نداری باهم حال کنیم؟
با حرفاش داشتم تـ.ـحریک میشدم
وقتی که دید شل شدم سی.ـنه ام رو بین دستاش فشرد و گفت:
"چه تو دست جا میشه حیف نبود فقط زیرخواب شایان باشی؟خودم از این به بعد جـ.ـرت میدم جـ.ـنده"
با خشم دستشو پس زدم و گفتم:
"خفه شو اصلا منو شایان باهم رابـ.ـطه داریم به تو چه؟"
متعجب نگاهم کرد که یهو در اتاقم باز شد و قامت شایان سایه انداخت داخل اتاق
با بغض نگاهش کردم
با دیدن اقبالی که درست جلوی من بود و دستاش رو بالا تنه ام بود اومد سمتش و قبل اینکه اقبالی عکسلعملی نشون بده مشتش خوابید پای چشم اقبالی
جیغی کشیدم و پریدم عقب
سوییچ رو گرفت سمتم و عصبی گفت:
"برو تو ماشین تا بیام"
اونقدری عصبی بود که رفتن رو به لجبازی ترجیح دادم و دوییدم از شرکت بیرون
نیم ساعتی میگذشت که داخل ماشین منتظر شایان بودم
بالاخره بعد نیم ساعت در باز شد و شایان وارد شد
گوشه لبش پاره شده بود
با نگرانی گفتم:
"شایان"
با دادی که کشید لال شدم و چسبیدم به صندلی؛وارد کوچه متروکه ای شد و برگشت سمتم،عصبی غرید:
"اقبالی راست میگه که باهاش خوابیدی؟"
کم مونده بود اشکم در بیاد
با مظلومیت گفتم:
"نبخدا دروغ میگه من باهاش نخوابیدم من فقط با توام شایان"
عصبی کوبید رو فرمون و گفت:
"به من دروغ نگو اون گفت خودش گفت که تو باهاش.....
با یه حرکت رفتم جلو و لبامو محکم فشار دادم رو لبای خونیش
محکم لب پایینشو مکیدم،اولش شوکه شد ولی با حرص و ولع همراهیم کرد و دستش نشست رو سیـ.ـنه هام
متعاقبا دستمو وارد ش
ادامش در چنل زیر🤤🍑
@roman_text_3x