در خوش خیالی خود قدم میزدم و به یک آن دیدم
تمام شهر
تمام انسان
تمامه بشر و تمام وجود
هیچ است و جز چشم های بزرگ
هیچ چیز در جهان
معنا را نمیبیند
و هیچ مکانی جز خاک
پیکر بی جان پوچ مرا
نمیپذیرد،
بر مرگ
بر جاودانگی
بر رهایی از دام انسان سلام...
بِن
تمام شهر
تمام انسان
تمامه بشر و تمام وجود
هیچ است و جز چشم های بزرگ
هیچ چیز در جهان
معنا را نمیبیند
و هیچ مکانی جز خاک
پیکر بی جان پوچ مرا
نمیپذیرد،
بر مرگ
بر جاودانگی
بر رهایی از دام انسان سلام...
بِن