تو همونی که دلم میخواد هفتاد سالگیمو کنارت بگذرونم همون روزایی که کیسه های کوچیک و بزرگ قرصام هشدار پیر شدنمو میده بهم همونی که دلم میخواد وقتی که صبح پای سفره ی صبحونه نشسته برام آواز بخونه و صدام بزنه که براش چای بیارم تو همونی که میخوام سال ها بعد وقتی نوه هامون دورمون رو گرفتن و از عاشقیهامون میپرسن، بشینم کنارت و عین همین امروزای اول تکیه بدم تو بغلت قایم شم و تو دلم ضعف برم برات و براشون از اول تا آخر آشناییامون بگم تو همون یک نفری که دلم میخواد پنجاه سال بعد برات پیرهن گُل گُلی سرخ و آبی بپوشم و برات دلبری کنم همون درمانی که تو بغلت کمر درد و پا درد و بالا پایین شدن فشار خون رو فراموش کنم دقیقا همون یک نفری که دلم میخواد کنارش پیر شم همونی که قراره چند روز یکبار بشینم پای حوضی حیاط و براش موهاشو و سیبیل و ریششو درست کنم، ناخوناشو بگیرم براش همونی که قراره هر صبح قبل رفتن بیرون از خونه براش موهاشو مرتب کنمتو همون یارِ اجابت شده ی دعاهای مادرمی
مهربونم، به دل و نگاهم خوش اومدی
http://instagram.com/Rozegar_ba_Negar
پیج اینستاگرامِ ما فالو یادتون نره☝️☝️☝️😍😍
مهربونم، به دل و نگاهم خوش اومدی
http://instagram.com/Rozegar_ba_Negar
پیج اینستاگرامِ ما فالو یادتون نره☝️☝️☝️😍😍